146

خیلی اوقات

 ندونستن محلی که الان همسر

 یا  نزدیکان دیگرمون   هستن

باعث دلواپسی  و نگرانی ما میشه

فرض کنین بچه نوجوونتون که قرار بوده ساعت 8 شب خونه باشه

تا الان که 9.30 هست خونه نیومده

زنگ هم که می زنین جواب نمیده 

یا  گفته توی راهم  ولی ازرسیدنش خبری نیست  !!

یا همسرتون که قول داده بود برای کاری 

حتما ساعت چهار بعد از ظهر  خونه باشه

 پیداش نیست و دوست هم ندارین با زنگ زدن مزاحم

رانندگی اش یا ... بشین

 پیشرفت تکنولوژی راه حل های جدیدی رو پیش پای ما گذاشته که

قبلا استفاده از اونها ممکن نبود

خورشید خونه ما به مسافرتهای کوتاه به تهران علاقه داره

دلایلش هم همه معقولن

به غیر از دلیل مهم

" سر رفتن حوصله"

دلیل های محکم دیگری  هم داره

اما

 اگر ایشون سعدی خونه ماست

من بدون شک حافظ خونه هستم!!!

و 

تمایلی به  این سفرهای کوتاه هول هلکی ندارم

در نتیجه  

ماهی یک بار هم که شده ایشون  یه بلیط اتوبوس می گیره

درست تر بگم 

امر می فرمان که من براش اینترنتی بخرم


 معمولا برای یه روز یا گاهی ندرتا  دو روز  میره تهران

و برای اینکه از فرصت کوتاه موندن در  اونجا 

بیشترین استفاده رو ببره

عموما سرویس های آخر شب

یا درست تر بگم

اول صبح مثلا 1 صبح یا 2 صبح رو استفاده می کنه

 تا هم توی مسیر بخوابه

و هم  فردا با وقت کافی بره دنبال کارهاش

نگران نشین

برای رفتن به ترمینال

 از آژانس

 " مونپارناس گردن شکسته "

ماشین میگیره 

با راننده ای با حداکثر اطمینان و حداقل هزینه !!!

بماند که با این کارش  اون ر اننده بدبخت

  -  که در جریانم  کارمندی دون پایه هست

و باید حتما  هفت و سی دقیقه  صبح سر کارباشه  -

فرصت نمی کنه بعد رسوندن ایشون به ترمینال و

 برگشت به منزل به اندازه کافی  بخوابه !!!


خلاصه

مشکل اصلی  زمانیه که خورشید داره بر می گرده

به دلیل اینکه می خواد از طول روز حداکثر استفاده رو بکنه

از اون  ور طوری راه  میفته که یا عموما شب می رسه اینجا

یااگر توی روشنایی روز یا وقت مناسبی می رسه

انقدر خرید کرده که بار زیادی همراهش هست و ....

بله دیگه

باز هم نیاز هست ماشین دنبال ایشون بره

خوب

نکته اینه که   در اینجا 

اتوبوسها مثل بچه آدم نمیان توی ترمینال و جلوی

همون تعاونی خودشون مسافرها رو پیاده نمی کنن

 - در حالی که موقع سوار کردن همین کار رو می کنن  -

پس چکار می کنن؟

عین راننده های تاکسی

مسافرها رو کنار خیابون جنب  ترمینال  پیاده می کنن

حالا  شلوغی و ترافیک   این خیابون رو

 با حجم ماشینهای پارک شده 

یا پارک دوبله شده  

 و   هوای بد و بارون  و سرمای این روزها

ترکیب کنین تا ببینین  کسی که  دنبال 

یه مسافر اومده چه مکافاتی میکشه  تا پیدا ش کنه!!!


خوب!!!

 چی میشه  اگه  اتوبوس مثل آدم بیاد توی  ترمینال

و مردمی هم که منتظر  مسافرشون هستن 

 مثل آدم توی سالن همون تعاونی

توی یه جای گرم و راحت منتظر رسیدن  مسافر باشن ؟

چی ؟!!!

اون فرودگاهه که اینطوریه ؟

خوب ببخشین

فکر کردم روش درست کار و عذاب نکشیدن مردم برای کسی مهمه !!!


اینها که گفتم همه اش مقدمه بود

اما ظاهرا  مثنوی هفتاد من شد!!!!

برای اجتناب ازسر رفتن حوصله خواندگان محترم

و متعاقب اون 

 اظهار  خشم و عصبانیت از پر چونگی نویسنده 

ناچارا

ادامه باشه در پست بعد

تا درودی دیگر

بدرود




پ.ن :

الان بعد کلی نوشتن

 هنوز  ساعت 4:58 صبحه  

خدا جد و آبا اون راننده کامیون عوضی و بی شعوری  رو که

 سه بار 

و با فاصله چند ثانیه ای از هم

 بوغ  گاوی 

 کامیون پارک شده اش رو

ساعت سه صبح زد

 و منو بی خواب کرد

  نبخشه و نیامرزه


مطابق تحقیقات من 

از قضای روزگار

 کامیون ملعون  فوق الذکر

 در سی متری ایستگاه مرکزی

پلیس راهور  "همیشه در صحنه "   پارک شده بود !!!

ظاهرا 

پلیس راهور  در کشور ما

به اندازه یه مرغ هم کلاهش پشم نداره !!!


نظرات 1 + ارسال نظر
فریبا سه‌شنبه 26 دی 1402 ساعت 21:05

بازم خیلی خانومه نمی گه منو ببر تهران وبرگردون

واقعا همینطوره
آدم قانعیه و حداقل فشار رو روی من میذاره
خیلی اوقات مشکلات رو
بدون اینکه به من بگه خودش حل می کنه
آدمی متکی به خود
و بی نیاز از منه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد