162

روز سوم :

 

امروز بدون هیچ ماجرایی گذشت

تمام روز خونه بودم

قرار بود آخرین جلسه ورزشمون امشب باشه

از هفته بعد تا 16 فروردین

 قراره سالن  بفرموده مسو ...لین  تعطیل باشه

البته بهونه شون نظافت سالانه هست

اما چه کشکی ؟ چه دوغی ؟!!!!

با این توجه و اهمیتی که مسو ....لین ورزش 

 به ورزش ما مردم میدن

خیلی عجیبه که ما باز هم بی خیال ورزش نشدیم

همونطور که بی خیال خیلی چیزهای دیگه در زندگیمون شدیم !!!

با این همه کارشکنی و آزار و اذیت بی خود و با خود

عجیبه که ما

و با صرف انواع هزینه ها

چه زمانی

چه مالی

و ....

 هنوز داریم  برای رزومه و کارنامه  این مسو...لین بی خیال 

 قهرمانی  و افتخار تولید می کنیم

عجب مردم جان سختی هستیم ما ...!!!


بهر حال

بعد خوردن افطاری

اون هم با کنترل و ملاحظه

نشستم  از شبکه تماشا 

قسمت بعدی سریال دونگی رو

برای دو مین بار یا سومین بار ؟!!!

دیدم

بعدش سریال خانه کوچک و بعدش هم  فرار از زندان داشت

بیننده جدی فرار از زندانم 

با اینکه بعد دیدنش برای اولین بار

بدون سانسورش رو هم دانلود کرده و دیده ام

خانه کوچک هم جالبه

این قسمتهایی رو که داره میده قبلا ندیدم

فکر کنم اون موقع دانشگاه یا سربازی بودم


تنبلی و سنگینی ناشی از غذاخوردن از یک طرف

 و درد دستم از طرف دیگه

باعث شد  لم دادن  جلوی تلوزیون و تماشای سریالها  رو 

 به رفتن به سالن ترجیح بدم

دیشب علت درد خفیف دایمی معده ام در طول روز  هم کشف کردم

قرصی که سحر می خورم برای جلوگیری از ترشح اسید معده هست

و باید یه ساعت قبل از خوردن غذا خورده بشه

پس

چون حدودهای چهار اذان صبحه 

ناچارا ساعت سه پاشدم و قرص رو خوردم

تا بتونم  بعدا حدود  ده دقیقه مونده به اذان 

یه لقمه سحری بخورم

قرص  از مری به معده نرسیده

درد معده ام  شروع شد !!!

همون درد خفیف روزانه ام بود !!!

خوب خدا روشکر !!!

این  که درد از عوارض دارو باشه خیلی خبر خوبیه

چون معنی اش اینه که با تموم شدن دوره مصرفش

درد هم تموم میشه


مثل این حیوونکی ها

ده دقیقه مونده به اذان 

یکی دو لقمه  کوچک نون و پنیر با نصف لیوان چای تلخ خوردم

البته طبق معمول

 شیطون وسوسه ام کرد 

و بفکرم رسید  چند تا مغز گردو

و کشمش هم باهاش بخوردم

رسما سحر رو تبدیل به صبحانه کردم

یادم باشه دفعه بعد

 تخم مرغ پخته یا عسلی

برای خودم درست کنم  

با گوجه فرنگی ورقه شده

و نون بربری گرم و تازه و ...

نه !!!

اون وقت شب نون بربری تازه کجا بود؟

جو گیر شدم  ها !!!



نظرات 4 + ارسال نظر
قره بالا سه‌شنبه 29 اسفند 1402 ساعت 11:04

سحری اصولاً باید پر و پیمون باشه دیگه
نیمرو انصافا سیر می‌کنه
البته من هیچوقت سحری بیدار نمیشم
واقعا سخته

"البته من هیچوقت سحری بیدار نمیشم "

باور می کنی فقط توی این سه چار سال اخیره که من سحر بلند میشم ؟!!
برای من هم خواب ده برابر سحری ارزش داره
اما
همینطور که گفتن:
الناس علی دین ملوکهم
مردها هم ناگزیر از تبعیت روش خانومهاشون هستند. !!

انقدرمن سبک خواب ، سر و صدا توی وقت سحر شنیدم
که دیگه توی چند سال اخیر تسلیم شدم و پا میشم !!!
این سبک کلاسیک ، مورد علاقه خورشیده
تازه
ایشون و بقیه هم خونه ای ها
عادت به خوردن افطاری سبک نون پنیر سبزی خرما چای شیرین
و یکی دو ساعت بعد خوردن غذای اصلی مثل قورمه سبزی با پلو رو دارند !!!
خوشبختانه من هنوز این کار رو انجام نمیدم
من پلو و قورمه سبزی رو بلافاصله بعد اذان می خورم !!!

گیل‌پیشی شنبه 26 اسفند 1402 ساعت 00:10 http://Www.temmuz.blogsky.com

آره خب نمی‌خواد مسئولیت حساب‌ها با خودش باشه.

زرنگ بازیه دیگه
به دنیای کارمندی واقعی خوش آمدی
توی این دنیای کارمندی
هر کسی سعی می کنه کار خودش سبک تر بشه
بخصوص نسبت به اونها که حقوقشون برابر یا بیشتره !!!

گیل‌پیشی جمعه 25 اسفند 1402 ساعت 13:36 http://Www.temmuz.blogsky.com

آخه کسی نیست که کارهای منو انجام بده. اون وقت می‌مونن.
وگرنه که مساعد نیستم برم سر کار.

اون جوجه خروس همکار که هست !!!
خودت گفتی که کارهاتون همپوشانی داره
حالا اگر دوست نداره در این طور مواقع کارهای تو رو پوشش
بده داستان دیگریه
دیگه اسم اینو چی باید گذاشت؟
هیچی فقط بدشانسی سر داشتن همکار !!!
نه چیز دیگه

گیل‌پیشی جمعه 25 اسفند 1402 ساعت 10:13 http://Www.temmuz.blogsky.com

آقا منم مرخصی می‌خوام

مرخصی بگیر
به هر ترتیب که شده
چه مرخصی استحقاقی
چه استعلاجی
و
چه تمارضی !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد