78

پارسال برای اولین بار توی زندگیم رفتم میدون بار و

چهار جعبه گوجه فرنگی خریدم . برخلاف روش سنتی که

درست کردن رب کار با اعمال شاقه محسوب میشه

بردمش یه مغازه که کارش شستن گوجه و ریختنش توی

دهن یه هیولای فلزیه .

این هیولا از یه طرف گوجه فرنگی می خوره

و

از یه طرف  آبش رو بیرون میده

و

از  طرف دیگه تفاله ها رو که  شامل پوست و دونه ها هست

شباهت کاملی به یک موجود زنده داره اینطور نیست؟

 

 

باقی کار میمونه جوشوندن اون آب  و غلیظ کردنش و در انتها نمک

زدن بهش

البته نفر  اول خونه ما نظرات خاصی در این مورد داره و برخلاف

رب های غلیظ و شور و خوشمزه ای که مادرم تهیه میکنه تمایل

به تولید رب شل و  ول  و بی نمک و نگهداریش توی فریز داره

و گوشش هم بدهکار ناله ما خورندگانش نیست !!!!


ماه های اخیر دائما  توی فکر پختن رب برای سال جاری بودم .

امسال گرونی گوجه فرنگی که از حول و حوش 4 هزار تومن

پایین تر نیومد باعث شد یه مقدار دس دس کنم که شاید

قیمت کمتر بشه .

قیمت کمتر نشد که هیچ بالاتر هم رفت !!!

همین پنج شنبه رفتم میدون بار

حالا آسمون هم بازی در آورده بود و شر شر بارون بود که

می خورد تو سر مردمی که به چتر مسلح نبودند

قیمت گوجه جعبه ای خیلی ناامید کننده بود . اولین فروشنده

هشت تومن قیمت داد و تا 12 تومن هم قیمت گرفتیم تا اینکه

آخر میدون بار فروشنده ای شش تومن قیمت داد و من در جا

چهار جعبه خریدم که شد 57 کیلو . فروشنده وزن کرد و یه کاغذ

داد تا ببرم پیش حسابدار حجره  تا پول رو بپردازم

رفتم و  حساب کردم

صورتحساب رو که دستم داد دیدم کیلویی

پنج و پونصد حساب کرده .!!!!

خوش شانسی بیشتر از این  امکان داره؟

ظاهرا فروشنده ناجنس از قیافه من خوشش نیومده

بود و بالای قیمت فروش بهم قیمت داده بود .

عجب مردم آزار هایی پیدا میشن !!!

خلاصه جعبه ها رو بردم به شهر زادگاهم و خونه مادری

تا از امکانات عالی اونجا شامل گازهای تک شعله  بزرگ و

دیگهای گنده توی در انبار استفاده کنم

سر راه رفتم و محکومین رو تحویل هیولای فلزی مذکور دادم

و باقی روزم یعنی از ساعت حدود ده صبح تا شش عصر

صرف درست کردن  رب  شدطوری که اون روز

من نتونستم حتی ناهار بخورم

البته اهل فن میدونن که ساعات ابتدایی جوشش آب گوجه

نیاز به مراقبت نداره

اما

ساعات پایانی که رب در حال غلیظ شدنه  واقعا ساعاتی جهنمیه

چرا؟

چون اولا اگر دائما هم نزنی ته میگیره و مزه سوختگی به رب میده

و ثانیا مثل کوه آتشفشان گدازه پرت میکنه بالا و دست و سر و

صورت کسی که داره هم میزنه درمعرض سوختن با گدازه های ربه


لازم به ذکر نیست که دستان نازنین مونپارناس بینوا چندین و چند بار

توسط این گدازه های بی وجدان سوخت ولی با پایداری و مردانگی زیاد

خم به ابرو نیاورد و فقط با چند فحش ناقابل به اون رب جوشان و غل غله زن

با بزرگواری از خطای اون نابکار گذشت

خلاصه رب امسال ما هم اینطوری تامین شد


پ.ن 1:

خانومهای عزیز

برای حفظ سلامت عزیزانتون هم که شده

حتی الامکان از خرید رب های خوش مزه  کارخونه ای که پر رنگ

و مواد نگهدارنده شیمیایی  مضر هستند خوداری کنید

اگر شرایط درست کردن رب در مقیاس بزرگ رو ندارین

یا  پول بدین و در تهیه رب با برادر یا خواهر یا کس دیگری از

فامیل که رب درست میکنه شریک شین

یا مثل نفر اول خونه ما عمل کنید . قبل از اینکه من تصمیم به

درست کردن رب بگیرم رب ما تموم شد . اون چند کیلو گوجه

خریدسر سفید گوچه ها رو جدا کردیم و هر گوجه رو چهار قاچ کردیم

وتوی یه دیگ هشت نفره حرارت دادیم

وقتی کمی پخت و نرم شد نفر اول با یه همزن برقی که داشت

گوجه ها رو به چیزی شبیه فالوده  تبدیل کرد و بعد حرارت دادن

رو ادامه دادیم .

یعنی ما پوست و دونه رو هم دور نریختیم . بعد بدست اومدن

غلظت مورد نظر

 و سرد شدن داخل پلاستیک فریزر ریختیم و

توی فریزر گذاشتیم

اینطوری لااقل برای مثلا دو هفته میتونین رب آسان ساخت خونگی

سالم داشته باشید


پ.ن 2:

برای کسانی که این سوال براشون پیش اومده که در زمان شکنجه

شدن من توسط  گدازه های رب نفر اول کجا بوده .خدمت تون عرض کنم

که غیبتش موجه بود چون سر کار رفته بود و مثل من مرخصی

نمی تونست داشته باشه



پ.ن 3 :

من یک بار ناچار شدم کاری کنم که

برای غیر خودم هم بود و  الان احساس میکنم همه اهل

خونه بمن بدهکارند

اجازه میخوام همینجا از تمام مادران و همسرانی که هر روز

بدون منت - یاحد اکثر با کمی منت و غر - برای همه خونواده غذا درست

می کنند و حاصل زحماتشون دو لپی خورده میشه ولی

هیچوقت اون تشکر و سپاسی رو که حقشونه دریافت نمیکنند

و حتی خدای ناکرده ناسپاسی هم در حقشون میشه

به نیابت از تمام اهل خونه هاشون تشکر کنم و دست مریزاد بگم

مرسی مامان

مرسی همسرم


پ.ن 4 :

به یادگار از این رب جوشان گدازه پرت کن  عکسها گرفتم

این یکی از اونهاست امیدوارم بتونه شدت گرمای بالای دیگ

رو  خوب منتقل کنه

اضافه کنم که ارتفاع پرتاب گدازه ها حدود یک متر و خورده ای نسبت

به سطح رب بود !!!!

آه ای مونپارناس بیچاره !!!

آیا کسانی که اون رب رو می خورند حتی ذره ای

بیاد زحماتی که کشیدی خواهند بود ؟!!!




نظرات 14 + ارسال نظر
زری چهارشنبه 19 آبان 1400 ساعت 12:23 http://maneveshteh.blog.ir

سلام خوبید؟ فکر کنم اولین بار هست میام اینجا، من یه روش خیلی بهتر دارم برای تولید رب گوجه بهتون پیشنهاد میدهم ازا ین روش من استفاده کنید.
من گوجه ها را میشورم و چهار تا هشت تیکه میکنیم و میریزم تو یه قابلمه بزرگ، روش نمک میزنم و میزارم روی شعله. دو ساعتی که پخت و نرم شد،داخل همون قابلمه که هست با گوشتکوب برقی حسابی میزنم تا یک دست بشه این مرحله دیگه قیافه اش مثل رب است. تو این روش من اصلا تخم و پوست گوجه را نمیگیرم، خب باشه توش مگه چه ایرادی داره، اتفاقا خوش رنگتر هم میشه با بودن پوست هاش :) بعد میذارم هر چقدر خواست سفت بشه، عملا وقتی گوشتکوب زدم که خیلی آب نداشته باشه و خیلی وقتها همون موقع که گوشتکوب برقی را میزنم بنظرم میرسه غلظتش خوبه. نکته ی مهم برای نگهداری، از قبل شیشه هام را آماده کردم، همین شیشه هایی که سس یا ... از بیرون میخریم و درهاشون فلزی است، مثلا شیشه های یک کیلویی، بمحض اینکه زیر رب را خاموش میکنم سریع شروع میکنم شیشه ها را پر کردن و همونطور داغ داغ در فلزی اش را روش میذارم. هفت هشت ساعت یا بیشتر که موند، قشنگ که شیشه ها سرد شد با دست یک دور چک میکنم با این روش مثل کنسرو شدن شده و دیگه در باز نمیشه بلکه باید با یه چاقو نوک تیز بکنید زیر درش تا اون خلا ایجاد شده از بین بره و در شیشه باز بشه. البته که الان اصراری نیست بازش کنید :))) فقط یه کوچولو امتحان کنید که مطمین بشید درست کنسروی شده. اینطوری بدون نیاز به یخچال و مصرف برق تا یکسال یا بیشتر هم میتونید نگهشون دارید.
برای این روش من همیشه سیزده چهارده کیلو گوجه میگیرم که بهم ده تا یازده تا از این شیشه مثلا یک کیلویی ها رب میده. این مقدار گوجه میگیرم که بتونم روی گاز آشپزخونه بپزم و جمع و جور کردنش راحتتر باشه و عملا یک روز وقتم را نگیره و اینکه به گوشتکوب برقی ام هم فشار نیاد :) و اینکه گوجه شکسته های تره بار خوب نیست، اما من چون نهایتا هر دفعه پونزده کیلو گوجه میخوام از میوه فروشی محل گوجه شکسته هاش را میخرم که واقعا همیشه گوجه های خوبی هستند. هفته پیش کیلویی چهار تومن خریدیم بدون ذره ای گندیده گی.

سلام زری خانوم
ممنون از اینکه وقت گذاشتی و برای من و بقیه که نظرت رو می خونن روش ات رو توضیح دادی
اون قسمت پخت و همزدن با گوشتکوب برقی رو که گفتی روش مورد استفاده شده توسط قدرت اول خونه ما هست که وقتی به بی ربی می خوریم اینطوری برای ما رب درست می کنه .
البته مطابق سلیقه اش رقیق تر و کم نمک تر از چیزی برمیداره که من دوست دارم !!!
اما
روش کنسرو کردنت خیلی جالبه .
قبلا هم یه چیزهایی در موردریختن چیزهای داغ توی شیشه به گوشم خورده بود ولی فکر نمی کردم برای رب هم قابل استفاده باشه
ولی
این روش ات فقط برای خانومها قابل استفاده هست
روش مورد علاقه ما آقایون روش " بزن و در رو " هست !!!
یعنی انجام کار با حداقل وقت و زحمت !!!
دقیقا همون کاری که کردم روش درست " بزن و در رو" بود
ولی
بهم ضد حال خورد وقتی ناچار شدم تا آخرش رب رو خودم هم بزنم
اگر می شد کسی رو پیدا می کردم که بجام این هم زدن کذایی رو انجام بده عالی میشد
ولی نشد که نشد !!!!
موفق باشی
و
یادت نره مقدار نمک و غلظت رب رو مطابق ذائقه اهل خونه انتخاب کنی نه خودت !!!!
تا یکی بخورن و صد تا ازت تشکر کنن!!!

soly دوشنبه 17 آبان 1400 ساعت 11:09

سلام خوبی
مونپارناس غیبت داری ها
کجایی

سلام سلی
مرسی
همین دور و ورام
کمی غمگینم و دوست ندارم توی این شرایط بنویسم
البته مدتیه " بند باز" نمی نویسه
و فکر کنم ننوشتنش به من هم سرایت کرده


پ.ن :
هر جا نباشم توی وبلاگ تو که هستم
و
سه در میون هم برات نظر می ذارم

بندباز سه‌شنبه 11 آبان 1400 ساعت 11:44 https://dbandbaz.blogfa.com

سلام مونپارناس
بی اغراق چهار - پنج بار اومدن اینجا درباره ی پستت نظر بگذارم اما نتونستم چیزی بنویسم! بعدش فکر کردم چرا؟! دیدم دو تا دلیل داشت! اول اینکه من از بوی رب در حال پختن حالم بد می شود و دوم اینکه همیشه توی خانه آن کسی که مسئولیت هم زدن رب در شرایط آتشفشانی را به عهده می گرفت من بودم!!! به خاطر همین خوب می دانم از چه چیزی حرف می زنی! مامانم سلطان رب پزی حرفه ای است اما چند سالی ست دیگر مثل سابق آن توان لازم را ندارد. ما هم دو سالی ست رب خانگی آماده می خریم.
انشالاه به سلامتی و دل خوش مصرف کنید، خصوصا در آبگوشت های حرفه ای!!

سلام بند باز
اول بگو کجایی؟!!!
گفته بودی بعد مسافرت چیزی پیش اومده ولی تا امروز فکر کنم 21 روز از آخرین پستت گذشته و من یادم نمیاد توی این مدتی که وبلاگت رو می خونم انقدر از نوشتن دور بوده باشی ان شا الله که خیره


و اما بعد
آتشفشان !!!
جالبه که تو هم متخصص کار با آتشفشان بودی و پرتاب گدازه ها رو تجربه کردی . تو اون بچه مظلوم خونواده بودی که همه کارهای سخت مال اون بود؟



" مامانم سلطان رب پزی حرفه ای است ... ما هم دو سالی ست رب خانگی آماده می خریم. "
غم انگیزه ولی همون طور که گفتم مادر من هم همین وضع رو داره
ولی ما مثل شما پولدار نیستیم رب خونگی بخریم .
ما
-یعنی شخص شخیص خودم و قدرت اول خونه امون -
اهل تولید رب و ترشی و شوری و...و نخود هر آشی از این مقوله هستیم
و
چند ساله که بعداز نپختن رب توسط مادرم ، هر سال یه طوری سر و ته کار رو هم می آریم
البته این رب پختن ما یه دلیل دیگه ای هم داره
ماها یه اصطلاح داریم که می گه :
" ما دیلا نگینه !!!"
ma- dila - na- gi - ne
که شاید معادل فارسیش این باشه که :
"نسبت به تمیزی اون چیز مشکوکم و در استفاده اش اکراه دارم و دلم راضی به استفاده ازش نیست "
این داستان من و تولیدات خونگی دیگران اعم از رب وانواع نذری و ... هست !!!!:
یعنی میلی به خوردن اونها ندارم چون به وضعیت بهداشت اون غذا ها بدون دلیل و غیر عقلانی حساسم
اما تا دلت بخواد اهل خوردن کباب های کنار خیابونی با نامهای مستعار
" کباب کثیف" یا "کباب مگسی " هستم
ما اینیم دیگه !!!!



پ.ن 1:
آرزوی سلامتی وبقای عمر با عزت برای همه سلاطین رب پزی قدیم
-و جدید - رو دارم



پ.ن 2 :
امیدوارم در وضعیتی باشی که بتونی به وبلاگت سر بزنی و دو خط برای خوانندگان وبلاگت بنویسی

الهام پنج‌شنبه 6 آبان 1400 ساعت 15:54 https://yanaar.blogsky.com/

سلام
این یکی خیلی قشنگ و عبرت‌آموز بود. عطر و طعم و رنگ خیلی خوبی هم داشت. کیف کردم از شرح و بسط فرایند رب‌پزان امسال شما. امیدوارم با دل خوش استفاده کنید و درد آن سوختگی‌ها برایتان دلچسب بشود.
به احتمال خیلی زیاد این رب یکی از خوشمزه‌ترین رب‌هایی است که در آشپزخانه‌تان استفاده می‌شود.

سلام
چیزی که در این فرایند تولید رب برای من جالبه رهایی از دست سنت های کهنه و شکنجه آوری هست که توسط نسل مادرم برای پختن رب انجام میشد
در روش سنتی بعد شستن و چهار قاچ کردن گوجه اونو می پختند تا شبیه املت بشه و بعدپوست و دونه اونها رو با مالش توسط دست در آبکش فلزی از آب و گوشت گوجه فرنگی جدا میکردند که کار بسیار سخت و وقت گیری بود .
اعتقاد داشتند وجود دونه گوجه در رب موندگاریش رو کم می کنه .
در نتیجه این اعمال سخت و وقتگیر تهیه رب کاری بود کارستان و عزم و اراده قوی میخواست طوری که من سالها وابسته به رب تهیه شده توسط مادرم بودم و خودم علی غم زندگی مستقل استقلال ربی نداشتم
اما
رشد تکنولوژی و پیدایش دستگاه های آبگیری گوجه به صورت تجاری کل فرایند رو ساده کرد
گوجه رو بخر
مسوول آب گیری گوجه ها رو میشوره و آب و گوشتش رو در دبه های بزرگ بهت تحویل میده
- امسال کیلویی هزار تومن هزینه اش بود -
آب گوجه رو حرارت بده تا غلیظ بشه
اضافه کردن نمک به مقدار لازم بعد غلیظ شدن

این مورد از مواردیه که شکاف نسلها مفیده و تکنولوژی کار و برای ما آسون کرده
اگر چه یک نگاه دقیق تر ممکنه متوجه بشه که اون دور همی های فامیلی درمواردی مثل رب پختن هم دیگه محلی از اعراب نداره و فرایند جزیره ای شدن خونواده ها تسریع پیدا کرده

پ.ن :
" به احتمال خیلی زیاد این رب یکی از خوشمزه‌ترین رب‌هایی است که در آشپزخانه‌تان استفاده می‌شود. "
باور کنی یا نه ربهای تولیدی ما به پای ربهایی که مادرم درست میکرد و به ما هم می داد نمیرسه .
اون رب ها انقدر خوشمزه بودند که من وقت گشنگی اون رو روی نون می مالیدم و می خوردم

رافائل پنج‌شنبه 6 آبان 1400 ساعت 13:00 http://raphaeletanha.blogsky.com

خوب با این حساب این رب برای شما با پول بنزین حدود کیلویی سی و یک هزار و پونصد تموم شد. پس اون بنده خداهایی که رب خونگی رو کیلویی سی و پنج تا چهل هزارتومن میفروشند خیلی با انصاف هستند. اگر هزینه ی بطری و گاز مصرفی و زحمتی که فرد متحمل میشه رو حساب کنید، واقعا منصفانه است.
من اول فکر کردم ۵۷ کیلو رب پختید

وای رافی !!!!
فکر کردی من چی ام ؟
کارخونه رب سازی !!!!


پ.ن :
"پس اون بنده خداهایی که ....خیلی با انصاف هستند"
آره هستند ولی فراموش نکن گوجه ای که من خریدم کیلویی 5.500 بود و همونجا گوجه ایی داشتند شکسته و بعضا له شده مخصوص رب کیلو سه تومن که من شخصا اصلا کار با اونها رو دوست ندارم
ولی خیلی ها از جمله مادر خودم روز بازار همین گوجه ها رو برای زمان هایی که رب اصلی سالانه رو نمی پزند میخرن و باهاش ربی درست میکنند که با رب تولیدی از گوجه سالم و نشکسته مو نمی زنه .
حتما اونهایی که رب رو این قیمت میدند این نوع گوجه ها رو از میدون بار میخرند. اینطوری در خرید هر کیلو گوجه حداقل سه هزار تومن صرفه جویی میشه .

رافائل چهارشنبه 5 آبان 1400 ساعت 21:53 http://raphaeletanha.blogsky.com

مونپارناس جان با این تکنیکی که گفتی من همیشه برای سوپ یا مرغ آب گوجه ی غلیظ درست میکنم. اما هیچ وقت اونقدری درست نکردم که باقی بمونه یا خیلی غلیظ بشه.
حتما امتحانش میکنم. البته ان شاءالله بعد از اثاث کشی.
راستی اونهمه رب رو کجا نگه میدارید؟؟؟؟ به همش رو خودتون مصرف میکنید؟؟؟

راستش رافی تکنیک مورد علاقه خانومم فریز کردنه
چون همونطورکه گفتم با غلظت کم و کم نمک درست میکنه برای موندگاریش اجبارا توی پلاستیک میریزه و میزاره توی فریزر
بعد منجمد شدن یه وقتی درش میآریم و با یه چاقوی نوک تیز به شکل مکعب هایی به ابعاد مثلا دو بند انگشت تکه تکه اشون میکنیم و مجدد توی یه پلاستیک دیگه میریزیم و مجددا می ذاریم فریز
هر وقت که نیاز باشه یه مکعب منجمد رو بر میداریم که دیگه درگیر چاقو و چاقو کشی نشیم !!!!
اما
این بار که من درست کردم غلیظ تر و پر نمک تره و قسمت عمده اش رو ریختیمش توی یه ظرف شیشه ای دهن گشاد بزرگ
- ظروف شیشه ای قدیمی "هفته ای "مخصوص سیر ترشی رو یادته ؟ شبیه اون ولی در دار -
و روش هم روغن مایع ریختیم که هوا نکشه و گذاشتیمش توی یخچال و امیدواریم کفک نزنه !!!!

" همش رو خودتون مصرف میکنید؟؟؟ "
متاسفانه 57 کیلو گوجه فکر کنم زیر 10 کیلو رب داد که برای مصرف ما هم کمه وگرنه دلم میخواست رب های اضافی رو می فروختم و حسابی پولدار می شدم !!!!
می دونی که امروزه پول توی بازار آزاد و خرید و فروشه !!!!

رافائل چهارشنبه 5 آبان 1400 ساعت 18:03 http://raphaeletanha.blogsky.com

سلام و صد سلام.
به به. چه ربی! دستمریزاد! هزار آفرین.
چرا هیچ وقت توی خونه ی ما رب نمیپختند؟
من تا حالا امتحانش نکردم ولی مدتهاست یه نفری رو دارم که ازش رب خونگی میخرم و خیلی راضی هستم. اما به شدت وسوسه شدم که اگر عمری باقی بود سال آینده خودم رب بپزم.

سلام رافی
خسته نباشی با این ماجراهای خونه ات
که داریم میخونمش و باهات همراهم
ولی ماشالاه ان قدر این خانومهای وبلاگت کامل نظر میذارن
هر نوع ابراز عقیده ای تکراری و ناشیانه بنظر میاد
و ناگزیر بخاطر حفظ شان و اعتبار آی دی مونپارناس ناچار به سکوتم !!!!




" من تا حالا امتحانش نکردم"
یه چیزی بگم؟
یه مقدار کم مثلا پنج کیلو از همین فروشنده های وانتی یا هر جایی که قیمت مناسب باشه بخر و بعد شستن هر گوجه رو چهار قاچ کن و قسمت سر گوجه رو جدا کن و دور بریز .منظورم محل اتصال گوجه به ساقه هست.
بعد
بریزشون توی یک دیگ بزرگ مثلا هشت نفره و حرارت بده
بر اثر حرارت آب می افته و نرم میشه
حالا با یه بلندر -blender- ; از همونها که مثل دسته هونگ میمونه و سرش یه تیغه چرخان داره توی همون دیگ همه رو تیدیل یه یه چیز مثل فرنی کن .
آخرین مرحله اینه که این فرنی رو بذاری حرارت ببینه تا غلیظ بشه
البته در این مرحله باید بالای سرش وایسی تا ته نگیره و نسوزه
غلیظ که شد بهش به اندازه ای که دوست داری نمک بزن
و
تبریک !!!!!!!!!!
تو اولین رب خودت و درست کردی
کل زمانش فکر نکنم خیلی بیشتر از اون شیرینی هایی بشه که برای همکلاسی درست میکنی
با این روش هیچ قسمتی از گوجه دور ریخته نمیشه و طبیعی ترین رب ممکنه
اما به دلیل نیاز به بلندر نمیشه در مقیاس بزرگ مثل 57 کیلویی که من درست کردم ازش استفاده کرد .
این بلندر ها همه اشون کوچکند و برای کارهای بزرگ نیستند .
امروزه راحت ترین راه در مقیاس بزرگ آب گرفتن گوجه ها توی جاهایی هست که به دستگاهی مجهزند که از یک طرف آب گوجه رو بیرون میده و از طرف دیگه تفاله رو
و بعد فقط میمونه جوشوندن آبش !!!

پ.ن :
نمیخواد تا سال آینده صبر کنی
هر وقت فرصت کردی بجای شیرینی رب خودت رو درست کن

یاسی چهارشنبه 5 آبان 1400 ساعت 04:39

صد درود خدمت دوست جونِ رب پز خودم
اخه تو چرا انقدر یونیک و مهربونی؟؟ خدا زیادت کنه..الهی دست به خاکستر بزنی طلا بشه که حتی رب گوجه خونه رو هم خودت درست میکنی...
من ازین به بعد دیگه زیاد میام پیش شماها...فعلا سرم خلوت شده...حالا میام میگم چرا...شاد باشی دوست جان...

سلام یاسی
خوشحالم که وقتت آزاد شده
ان شا الله خیره
بقول اون ضرب المثل معروف
بی بی از بی چادری خونه نشینه !!!
ما مرد ها رو بحال خودمون ول کنی
با یه کیلو تخمه می شینیم جلوی تلویزیون
تماشای فوتبال و سریال و السلام !!!!
کی حال رب درست کردن و ظرف شستن و نون گرفتن رو داره !!!
ولی
واقعیتش از بس نفر اول خونه امون گرفتارکار بیرون و خونه هست
دیگه بی انصافیه ازش انتظار این چیزها رو هم داشت
من هم عاشق رب
پس ناچارم خودم آستین بالا بزنم
هر چی باشم دوست ندارم ظالم و سو استفاده گر باشم
اون هم نسبت به کسی که به من اعتماد کرده
و
زندگی اش رو به زندگی من گره زده

پ.ن :
تو هم شاد که نه !!!
شاد شاد باشی یاسی

مهرداد سه‌شنبه 4 آبان 1400 ساعت 23:30 http://ketabnameh.blogsky.com

سلام بر شما دوست همراه و خوب
امیدوارم تا به حال آثار سوختگی های شیرین رب پزی که با خود طعمی از نوستالژی دارند از بین رفته باشند و حالتان خوب و دلتان خوش باشد و تا به حال طعم اولین املت با رب خانگی را چشیده باشید و کلی کیف کرده باشید و تا مدتی از طعم رو به خامی آن گوجه های محصول نفر اول خلاص شوید. البته امیدوارم ایشان این کامنت مرا نخوانده باشند.
اما تشکرت از خانم هایی که لطف غذا پختن را انجام می دهد تشکر به جایی بود. فقط اگر چند روزی جای آنها این مسئولیت را به عهده بگیریم درک خواهیم کرد که چقدر زحمت می کشند.

سلام مهرداد
بله سوختگی ها خفیف بودند و سریع رفتند
ریش سفید ها گفتند که زن مثل استخون کجه و نباید سعی کنیم که راستشون کنیم .باید یه زن و همونطور که هست پذیرفت
معنی ازدواج هم در واقع کوتاه اومدن بنفع طرف مقابله و اگر کسی نتونه با این کار کنار بیاد ازدواج موفقی نخواهد داشت .
ولی وجدانا با رب غلیظ و خوش نمک بزرگ بشی و بعد ناچار به مصرف رب شل و کم نمک باشی تحملش سخت نیست ؟
اون هم رب که سلطان چاشنی هاست
و در هر غذایی حاضر


"فقط اگر چند روزی جای آنها این مسئولیت را به عهده بگیریم درک خواهیم کرد که چقدر زحمت می کشند. "
خدا اون روز رو نیاره .
اگر همین سه وعده غذا رو برای بقیه آماده کردن از یه روز به روز دوم بکشه عذابه چه برسه ماه ها و سالها !!!!
ای کاش اخلاق و رفتار بعضی زنها اینطوری که هستند نبود
در اینصورت انصافا لایق لقب " فرشته روی زمین "بودند

و
امیدوارم صبر و تحملت در برخود با مشکلات کاریت بالاتر بره و احساس خوشایند تری سر کار داشته باشی.

soly یکشنبه 2 آبان 1400 ساعت 08:49

مبارک باشه .به خوشی و سلامتی استفاده کنین.خیلی کار خوبیه این درست کردن رب خانگی. بهترین ربی هست که استفاده میشه و زحمتهای خودشو داره اما خیلی میارزه.ما هرسال این کارو انجام میدیم.

ممنون سلی
بله رب خونگی بهترین ربه
فکر کنم 50 در صد خونواده ها این کار رو به اشکال مختلف انجام میدند
اما فکر نکنم گرفتاریش مال همه اعضا خونواده باشه . مختص نفرات خاصیه

نرگس باران یکشنبه 2 آبان 1400 ساعت 00:25

ما که همیشه رب خونگی میخریم. امسالم گوجه گرفتیم و دادیم یه خانم رب درست کنه
"حتی خدای ناکرده ناسپاسی هم در حقشون میشه" # "باور کن مردم از بس رب های آبکی و بی نمک خوردم !!!!" چه تناقضی! به حرف همه چی آسونه ها!

سلام نرگس

" ما که همیشه رب خونگی میخریم. امسالم گوجه گرفتیم و دادیم یه خانم رب درست کنه"
این هم کار خوبیه بشرطی که آدم وسواس تمیزی نداشته باشه
من بشخصه در خوردن چیزی که از بیرون خونه بیاد و بصورت خونگی درست شده باشه بی میلم .

" چه تناقضی! به حرف همه چی آسونه ها! "
الان از من انتقاد کردی ؟!!!!

ما یه اختلاف عقیده کوچک در مورد فلسفه آشپزی با هم داریم
من معتقدم غذا باید مورد پسند خورنده ها باشه و ایشون معتقدند که هر چه که آشپز درست کرد خورنده ها باید بخورن تازه خدا رو هم شکر کنند !!!
من هم که گردنم از مو باریکتر !!!
می خورم و صدام هم در نمیاد
چون هر نوع اعتراض منجر به تعطیل آشپزخونه می شه
حالا باز هم تناقض میبینی یا مظلومیت ؟ !!!

فرهاد شنبه 1 آبان 1400 ساعت 18:30 http://hamidfarhad.blogfa.com

راست میگی همین ربهای شیمیایی سرطان میشن وهزار درد ومرض دیگه....

سلام
همین طوره که میگی
مواد نگهدارنده مثل انواع نیتریت ها که در صنعت به وفور و بدون حساب و کتاب برای افزایش ماندگاری محصولات استفاده میشن اثبات شده که در بدن تحت شرایطی به عوامل سرطان زا تبدیل میشن .
اگر الان آمار سنی مبتلایان به انواع سرطان رو نگاه کنیم از کاهش سن ابتلا به سرطان تعجب میکنیم .
از طرفی مردم هستند و سلامتیشون و در طرف دیگه شرکتهای بزرگ تولید کننده مواد غذایی و صاحبان قدرتمندشون .
در این جنگ نابرابر کی میبره ؟
من شکی ندارم که شرکتها و صاحبان پر نفوذ و قدرتمند اونها
تنها کاری که از ما مردم بر می آد خوردن غذای سالمه تازه اون رو هم فکر میکنیم که سالمه


چند سال پیش در سفری به بندر عباس از کنار مزارع گوجه فرنگی رد شدیم . مقداری از کشاورزی که کنار جاده داشت به قیمت مفت گوجه فرنگی می فروخت گرفتیم - یعنی برای یکی دو کیلو از ما پول قبول نکرد -
اما تاکید داشت که حتما این گوجه ها رو خوب بشورین چون من اونها رو سم زدم .
تا قبل از اون من گوجه ها رو وقت مصرف یه آبی میزدم . از اون به بعد سطح تک تک گوجه ها رو با دست و آب زیاد میشورم . حالا چقدر از سم داخل گوجه می مونه و ما میخوریم خدا میدونه و این فقط در مورد گوجه فرنگی نیست و شامل خیلی از میوه هایی که مصرف می کنیم هم می شه.
خدا خودش به ما رحم کنه .

میله بدون پرچم شنبه 1 آبان 1400 ساعت 13:48

سلام
این مطلب مرا به سالهای دور برد. رب پختن در خانه ما وقتی من طفلی بودم متوقف شده بود و از راهکارهای جایگزین استفاده می‌شد که دم دست‌ترین آن همانا خرید رب خانگی بود و دوردست‌ترین آنها خشک کردن گوجه و استفاده از گوجه خشک یا پودر آن بود. اما خاطره‌ای که بعد از خواندن مطلب مستقیم ذهنم را به خود معطوف کرد آخرین باری بود که در خانه رب پختیم. چند سالی بود که در پختن رب وقفه افتاده بود اما آن سال آنقدر گوجه مفت شده بود که کشاورزان ورامینی (به عنوان مثال) برایشان صرف نمی‌کرد محصول را جمع‌آوری کنند. یکی از همکاران پدرم قرچکی بود و خلاصه یک روز تعطیل من و پدرم به سمت قرچک رفتیم. کلی گوجه چیدیم به نحوی که صندوق عقب پیکان و کل فضای صندلی عقب تا پشتی صندلی جلو را گوجه پر کرده بود! لای گوجه‌ها برگشتیم و کار طفلکی مادرم شروع شد... دیگه دردسرت ندهم... ما که طفلی بیش نبودیم از مراحل پخت و مصائب آن چیزی درک نکردیم فقط یادم است صبح آن شبی که عملیات پخت در اوجش بود از خواب بیدار شدیم و با یک ماتمکده روبرو شدیم! همه ناراحت و پکر!! عصبی و پرخاشگر! گریان و نالان!! نمی‌دانم علت چه بود اما ظاهراً آشپز دو تا شده بود و بلکه بیشتر و درنتیجه محصول نهایی هم خیلی خیلی شور شده بود و هم سیاه! هیچی دیگه ... چند سطل رب شور سیاه شده به خاک سپرده شد! و این آخرین باری بود که در خانه پدری رب پخته شد!
امسال مادرم پیغام داد فردی که هر سال از ایشان رب می‌خریم آخرین قیمت را کیلویی 37 هزار تومان اعلام کرده است. وسیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون!

سلام میله
و چه درست و بجا گفتی
" و سیعلم الذین ..."
کاملا با شرایط زمان ما جفت و جور شده !!!


و اما بعد :
حکایت آشپز دوتایی داستانی قدیمی نیست .
ما هم _ من و قدرت اول خونمون - هر کدوم در رشته های تخصصی مثل رب سرآشپزهای پر مدعایی هستیم برای خودمون. اما من برای خودداری از تولید ربهای شور و سیاه همیشه کوتاه می آم و رب های آبکی و بی نمک قدرت اول میشه استاندارد زندگی ما .
اما
این بار کلک زدم و گوجه رو بعد خرید مستقیم بردم خونه مادری و با استاندارهای مقدس و دوست داشتنی مادرم تا اونجا که وقت و حوصله من اجازه میداد رب امسال رو غلیظ و شور کردم . باور کن مردم از بس رب های آبکی و بی نمک خوردم !!!!



" ... آخرین قیمت را کیلویی 37 هزار تومان ..."
اوو.....وه !!!!
هنوز تا رب کیلویی هزار و دویست وپنجاه تومنی که پرزیدنت ترامپ وعده داده بود خیلی راهه که .
میدونی که طبق شنیده ها ترامپ گفته بود برای فلج کردن اقتصاد ایران کاری خواهیم کرد که قیمت هر کیلو رب در ایران به فلان قدر برسد و ایرانیان ناچار شوند نیمرو های خود را بدون رب میل بفرمایند .باشد که بدین سبب خشمگین شوند و کاری کنند کارستان و .....
و البته خداوند می فرماید
والعاقبه للمتقین
یعنی یکی از همین روزها یکی باهات تماس میگیره و میگه شما برنده 100 کیلو رب خانگی درجه یک شدین !!!!
اما برای تحویل گرفتنش باید بیاین اول بسته پیشنهادی ما رو به قیمت فقط یک ملیون و سیصد هزار تومان بخرین . این بسته شامل این اقلامه :
1- سرویس 15 پارچه نعلبکی های استیل
2- دو پودر جرم گیر -جدید ، قابل استفاده هم در توالت و هم حمام -
3- یک بسته گوش پاک کن نانو محتوی 150 عدد با الیاف نانو پنبه و میله ضد حساسیت
4- سفره یک بار مصرف ضد ضربه و ضد لک به ایعاد یک 1.476m در1.324m
5- ناخن گیر با تیغه ضد باکتری به همراه دو سری تیغه قابل تعویض
....
فقط
اگر زنگ زدند قبل از ذوق زده شدن ، یه نیشگون از لپ نفر جلوییت بگیر اگر داد نزد معنی اش اینه که داری خواب می بینی !!!!






پ.ن :
کار خدا رو چه دیدی
شاید روزی تو هم مثل من اومدی و نوشتی که به علت قیمت بیش از حد رب خودت ناچار شدی رب مصرفی تون رو درست کنی
اگر اون موقع راهنمایی خواستی تعارف نکن !!!!

مامان یک فرشته شنبه 1 آبان 1400 ساعت 09:03

وای عجب ربی
عاشق بوش هستم وقتی در حال جوشیدنه.
این زحمت برای من روی دوش مامانم هست برای خودشون که درست میکنه سهم منم کنار میزاره،سالهاست که رب کارخونه ای نخریدیم.
خسته نباشی

سلام مامان یک فرشته
باور بکنی یا نه از بس بالا سرش با ترس و لرز و آخ و اوخ مشغول هم زدن بودم اصلا دیگه عطرش رو حس نمی کردم
اولین بار وقتی گاز روخاموش کردم و کمی سرد شد عطرش برام اومد !!!


" این زحمت برای من روی دوش مامانم هست برای خودشون که درست میکنه سهم منم کنار میزاره،"
به این میگن خوش شانسی !!!!
ولی یادت باشه که هیچ شانسی همیشگی نیست
مامان من هم همین کار رو می کرد ولی با گذشت ایام و کهولت سن دیگه توانش رو نداره در مقیاس بزرگ رب درست کنه . وگر نه من کی کارم به اینجا ها می رسید؟


"سالهاست که رب کارخونه ای نخریدیم "
من عاشق طعم و رنگ و مزه رب کارخونه ای هستم ولی الان دیگه همه میدونن که هم طعم و هم رنگ و هم مزه اش مصنوعی و شیمیایی هست و خدا میدونه در کشوری که هیچ نهادی به خودش زحمت کنترل محصولات تولیدی کارخونه ها رو نمی ده چی توی قوطی هاشون میریزند .
چند سال پیش شنیدم حتی رب ؟ که مال آس تا ن قدس ر ض و یه خمیر رب رو بصورت بشکه ای از چین میاره و حتی گوجه فرنگی کشاورزان بیچاره رو هم دیگه نمیخره چون واردات رب بشکه ای از چین براش ارزونتره .
احتمالا میدونی چینی ها از لحاظ غذایی چه جور ملتی هستند پس اصلا فکر به محتویات این بشکه ها هم اشتهای آدم رو کور میکنه


" خسته نباشی "
ممنونم ولی دوست داشتم میگفتی
" سوخته نباشی" !!!!
این با حال و روزم بیشتر جور در میاد
یکی از اون گدازه ها بدون اینکه بفهمم خورد طرفهای مچ دست راستم و تا چند ساعت بعد جاش می سوخت
فکر نکنی بچه ننه ام ها !!!
واقعا درد داشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد