3

دوچرخه

امروز هم مثل روزهای گذشته توی این ماه اخیر صبح زود ،  یعنی حدود های 5 صبح

رفتم دوچرخه سواری .  شهر توی این ساعات خیلی متفاوته .خلوت خلوته  فقط

راه به ر اه  رفتگرها مشغول کار بودند . آرامشی که توی این ساعت هست

عالیه. نه خبری از ماشین هست نه از مردم . گه  گاهی ماشین هایی تک و توک رد میشن


نکته جالب برام  دیدن چند دسته دوچرخه سوار حرفه ای توی این مدت بود که

با تجهیزات کامل وبه همراه یک  ماشین یا  یک موتور در انتهای دسته برای محافظت

در برابر تصادف حرکت میکردند. محو تماشای چراغهای چشمک زن عقب دوچرخه ها شدم

همه با کلاه ایمنی، لباسهای یک دست و فلاشر متصل به زین و دارای نظم در

حرکت گروهی بودند.


 چیز دیگه ای که برام جالب بود دو چرخه سوار های خانم -عموما جوون و نوجوون-بودن که

بعضی ها تکی و بعضی ها به همراه یه آقا تو این ساعت صبح که هنوز هوا تاریکه اومده

بودند دوچرخه سواری.حقیقتش  فکر نمیکردم دخترای جوونی هم باشن که بتونن یا

بخوان این ساعت برای ورزش بیان بیرون . توی این دوره و زمونه برای دختر ها  شب زود

خوابیدن و سحر خیزی کمیابه . ولی اونطور که من دیدم ظاهرا نایاب نیست. 

دم اون دختر خانومهای سحر خیز ورزشکار گرم.


این ساعت از شبانه روز  زمانی هست که بدون دیده شدن و بدون مورد قضاوت قرار گرفتن

میشه اومد بیرون و دوید یا رکاب زد . البته بعضی ها شبها دیر وقت هم این کار

رو میکنن  ولی حقیقتش من فکر میکنم اون وقتها امنیت  به علت احتمال  بیشتر حضور

راننده های مست یا مواد زده که از مهمونیها  دارن می رن خونه   خیلی کمتره

و دشمن شماره یک دوچرخه سوار ها  یا دوندگان  ماشینها هستند  علی الخصوص با

راننده های گیج .

جالب اینجاست که من توی این یه ماه تا به حال حتی یک پلیس هم در این ساعات اولیه

صبح ندیدم . ظاهرا امنیت خیابونها در این ساعات مدیون خستگی و خواب بودن

اراذل و زورگیر هایی هست که حال ندارن 5 صبح کارشون رو شروع کنند .

خدایا شکرت

به این افراد خواب طولانی تری عطا کن تا لااقل  این ساعات برای مردمی که

برای ورزش بیرون می آن امن تر باشه.

آمین


پ. ن :     آیا شهر واقعا  در این ساعات به امان خدا رها شده ؟

نظرات 6 + ارسال نظر
zmb سه‌شنبه 21 مرداد 1399 ساعت 00:58 http://divanegihayam.blogfa.com

صحنه های بیدار شدن کارتن خواب ها
و گاهی هم بیدار کردنشون توسط مامورهای شهرداری
صحنه حرف زدن دیوانه ها با خودشون که نمی دونم تو شلوغی روز کجا میرن
صحنه ی های دزدی های بی هیاهو
صحنه ی ورود آدم هایی که شب توی جاده یا قطار بودند و به شهر رسیدند... :)

فهمیدم
دیدن اینا آزار دهنده هست
توی شهر های کوچک این مشکلات رو نداریم
بهر حال زندگی باید کرد
و
دوچرخه سواری

zmb دوشنبه 20 مرداد 1399 ساعت 10:25 http://divanegihayam.blogfa.com

صبح های زود هم شهر جور دیگه ای با آخر شب و طول روز فرق داره
پایین شهر خصوصا...

سلام
منظورت ازفرق داشتن خطر ناکتر بودنه ؟
به نظرم مساله اصلی خلوت بودنشه و اینکه کسی نیست اگر مشکلی پیش بیاد به داد آدم برسه برای همین عین شنا توی دریا باید حداقل دو نفر بود . برای شنا توی دریا همیشه قدیمی ها توصیه میکردند تنها دریا نرید.
دوچرخه سواری یا پیاده روی توی صبح زود هم همین طوره .اگر کسی از بستگان یا دوستان یا همسایه ها باشه خیلی خوبه . حقیقتش توی ساعات اولیه روز منظورم 5:30 به بعده من یکی که توی خیابون اصلی راه به راه رفتگر های زحمتکش رو میبینم که هر 500 متر یکی کنار چرخ دستیش مشغول جارو زدنه . بعضی از این چرخ دستی ها هم از روز قبل نظافت نشدن و وقتی از کنارشون رد میشی همچین بویی دارن که اون روز اشتهای صبحونه خوردن رو از دست می دی.

من یه بار صبح زود حدودهای 6 دیدم که یکی توی پارک روی یه نیمکت نشست به خودش مواد زد و پا شد رفت منظورت دیدن این جور صحنه هاست؟ مبشه واضح تر بگی منظورت چیه؟ لات و لوتها؟ دزدها؟ کارتن خوابها ؟ چی صبح های زود به نظرت خوب نیست ؟

پینکو جمعه 17 مرداد 1399 ساعت 14:25

نه اونجا مهم نیست. واسه همین اومدم اینجا بهتون گفتم. وضعیت خانوادگی این سه نفر به نظرم خیلی شبیه فیلم ویکی کریستینا بارسلونا بود. احتمالا خیلی رایجه، ولی به دلایل مختلف در اکثر جوامع این مدل روابط پنهان میمونه.

چه باور بکنی یا نه زمانی که داشتم جواب نظر اولت رو می دادم یهو به یا د اون فیلم افتادم .اسمش یادم نبوداما تو ذهنم بود شبیه به این رو جایی دیدم . این نوع زندگی ها همینطور که خانم فرح اصولی توی یک مصاحبه به نوعی گفته محتاج از خود گذشتگی بیشتری نسبت به زندگی های عادیه . در دنیای واقعی پایدار نگهداشتن این نوع زندگی ها مشکله.
البته این رو هم بگم فرم زندگی اون سه نفر توی اون فیلم به نظرم عجیب و غیر طبیعی اومد و این نوع عشق و گذشت و تحمل ناشی از اون به نظرم کار انسانی با روان سالم نیست من احتمال مازوخیسم در خانومهای اون فیلم رو منتفی نمیدونم.

پینکو جمعه 17 مرداد 1399 ساعت 11:35

سلام. من نظر شما رو توی یک وبلاگ دیگه دیدم، چون آدرس داشت اومدم اینجا یه چیزی بگم بهتون. گیزلا سینایی زن اول سینایی بود. زن دومش فرح اصولی ایرانی بود که ادعا کرده با پیشنهاد گیزلا وارد رابطه با این دو شده. شما برعکس گفتین.

سلام
حق با شما بود
این مطلب رو خیلی وقت پیش خونده بودم و حافظه من خطا کرد.
الان که دوباره گیزیلا سینایی رو گوگل کردم همون اول نوشت همسر اول خسرو سینایی
به نظر شما لازمه توی وبلاگی که نظر دادم نظرم رو اصلاح کنم؟

تیلوتیلو سه‌شنبه 14 مرداد 1399 ساعت 09:07 https://meslehichkass.blogsky.com/

چی امن تر از پناه خدا؟؟؟؟
دوچرخه سواری یکی از آرزوهای منه

1-پناه خدا به جای خودش ولی پس مسوولیت نیروهای حافظ امنیت که برای این کار حقوق میگیرن چی؟
2- چرا آرزو؟ در زمانی که ما زندگی میکنیم همه جور امکان تحقق بخشیدن به این کار هست فقط باید بخوای.
یکی از خانومهای فامیل که اصلا دوچرخه سواری بلد نبود و به خاطر جو خونواده اش نتونسته بود توی دوران کودکی و نوجونی دوچرخه سواری یاد بگیره عزمش رو جزم کرد تا این کار رو یاد بگیره . چون بلد نبود و خجالت میکشید ساعت 5 صبح هر روز قبل از رفتن سر کار بایه دوچرخه کوچک می اومد توی کوچه شون و یه ربع تمرین میکرد . الان شنیدم بعد دو هفته میتونه گاهی به اندازه بیست تا پا زدن تعادلش رو حفظ کنه .اون قبلا حتی نمیتونست به اندازه یه پا زدن روی دوچرخه بمونه
3- تو هم میتونی صبح های زود بعد از اذان توی یه محل مناسب اگر بلد نیستی تمرین کنی و اگر بلدی دوچرخه سواری رو انجام بدی . این فصل صبح های زود معرکه هستند. خنک و خلوت

4- اگر خواستی امتحان کنی و نوآموزی حتما زانو بند و کلاه رو تهیه کن . توصیه های جزیی ترهم خواستی درحد اطلاعاتم در خدمتم

Soly جمعه 10 مرداد 1399 ساعت 12:05

به به سلام
مبارکا باشه .ان شالاه همیشه از شادیهات و دلگرمیهات بنویسی. و دوستای مجازی پیدا کنی و باهاشون درتبادل اطلاعات

ممنون
اثر توصیه تو بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد