195

آخرش

 گذر پاییز به ما هم افتاد

اما ...

همراهش بارونی اومده شدید

با یه هوای خیلی سرد !!!

یعنی هوا طوری شده

که سگها هم از شدت سرما و رطوبت به لرزه افتادند!!!

 بارون   تندی  بباره 

هوا هم  خیلی سرد باشه

دیگه خر بیار و باقالا بارش کن !!!

از اون بارونها نیست که آدم دوست داره زیرش راه بره

از اون بارونها نیست که شاعرها در موردش  شعر ها نوشتند

چیزی مثل این  :

زیر بارون

دست عشقمو گرفتم

به چه زیباست  هوای این دل من

که در این هوای شرجی  

پره  از عشق و  علاقه

پره از مهر و محبت

توی گرمای وجودش

شده هر چیزی   فراموش

کاشکی   ثابت مونده باشه   این زمونه

 همینطور  تا بینهایت

در واقع 

این بارون از اون بارونهاست که وقتی به آدم می خوره

سرما تا مغز استخون  آدم  نفوذ می کنه

آره اینجا الان 

 یه هوای سگی داریم 

چترم بزرگ و اصطلاحا دو نفره هست

با این وصف وقتی رسیدم سر کار

از زانو به پایین و از آرنج به پایین خیس بودم

جوراب  هام هم خیس شده بود !!!

جورابهام رو کندم

کاپشن ضد آب خیس شده ام !!!     رو آویزون کردم

و منتظرم شلوارم

با گرمای بدنم  خشک بشه

الان توی همچین  وضعیتی هستم

پ. ن  1 :

 سردم نیست

چون برای جلو گیری از سرما خوردن 

یه بشکه چای سبز خوردم!!!

البته

سیستم حرارت مرکزی   ساختمون محل کارم

بدستور یکی از مدیران

به بهانه  صرفه جویی 

 هنوز روشن نشده

سلامت کارکنان چه ارزشی داره ؟!!!

صرفه جویی اولویت اوله 

بخصوص که  امسال 

یکی از مدیرانمون

 بخاطر صرفه جویی در هزینه ها

از مرکز تشویقی هم  گرفته !!!

تا بوده همین بوده

درد و رنج مال یه عده

و

امتیازات و مزایا

مال یه عده دیگه هست

بقول شاعر :

از درد و غصه ما

جیبهاتو  پر پول کردی

بشکنه اون دستی که

باهش  این کار رو  کردی  !!!

پ.ن 2 :

ساعت  11:42  هست

یه دفعه متوجه شدیم فن کویل ها بجای باد سرد

دارن باد ولرم می دن

هورا !!!

اتاق ما 3 درجه گرمتر شده و به عدد  درجه 24 رسیده

کاچی به از هیچیه

ظاهرا قدرت رسانه و بالطبع اون وبلاگ رو 

دست کم  گرفته بودم

اگر چه  من  تازه در این مساله  نوشتم

اما احتمالا  نوشتن من باعث شده 

مدیر مربوطه احساس خطر کنه

و دستور روشن کردن حرارت مرکزی رو بده

ولو با دمای کم  !!

بابا تو دیگه کی هستی مونپارناس ؟!!!!

من منه قربان !!!!