درباره من
مونپارناس هستم . در مورد هر چه برام جالب باشه می نویسم. سعی می کنم به عمد طنز بنویسم، چون دوست دارم حال کسی که اینجا رو می خونه موقع رفتن بهتر از وقتی باشه که اومده
ادامه...
188 -قصابی -4/2 (پایان)
ماجرای سربازی رفتن من به اونجا رسید که گفتم
بعلت شهرستانی بودنم و نداشتن محل اقامت در تهران
و محدود بودن ساعت خدمت به ساعات اداری در محل انتخابی من
ناچار شدم باقی زمان سربازی ام رو
بجای موندن در تهران
در یکی از شهرستانهای
جنگ زده ،
ویران
و محنت زده غرب کشور بگذرونم
در استان خودم آدم فقیر هست
کم هم نیست
اما فقر جلوه نمی کنه و ملموس نیست
اما در اون شهر همه چیز متفاوت بود
فقر به اشکال مختلف به چشم می خورد
کدومتون دیدین که یه بچه پنج شش ساله که با مادرش
- زنی با لباس عشایری -
توی ایستگاه اتوبوس منتظره
بره کنار چرخ دستی شلغم فروش کنار ایستگاه
دستش رو بکنه توی بشقاب مشتری
هی فروشنده بزنه توی سرش ومثل سگ دورش کنه
اما بچه باز برگرده و باز دستش رو بکنه توی بشقاب مردم ؟
مادره هم فقط تماشا می کرد
پولی نداشت تا برای بچه کمی شلغم بخره
نه بچه اش رو از این کار نهی می کرد
و نه به مرد شلغم فروش اعتراض می کرد که چرا توی سر بچه میزنه
یا
کدومتون دیدین که وقتی توی یه خیابون خلوت دارین میرین کتابخونه
یه دختری جوون چادری
موقع عبور از کنار شما قیمتش رو آروم و با شرم و حیا بهتون بگه ؟
قیمتی که به من گفت در حد بلیط اتوبوس
بین شهر من تا اون شهر بود
فقر اونجا همینقدر فاش و آشکار بود
در زمان جابجایی نفرات ارتش بین پایگاه های مختلف
و اومدن آدمهای جدید از شهر های مختلف
بارها شنیدم
نفراتی که از اصفهان اومده بودند
از ارزونی گوجه فرنگی و خربزه و میوه
نسبت به اصفهان متعجب بودند
چرا؟
قدرت خرید بسیار پایین مردم اجازه افزایش قیمت رو نمیداد
اما
داستان من برمیگرده به سومین موردی که می خوام در موردش
حرف بزنم
اگه زمان دانشجویی خارج از استان خودتون درس خونده باشین
مشکل غذا در زمان تعطیل سلف دانشگاه رو باهاش مواجه بودین
شاید برای دخترها چیزی نباشه
ولی برای پسرها مشکل بزرگیه
برای حل این مشکل ما دست بدامن
سوسیس و همبرگر و تخم مرغ می شدیم 
اونجا بود که من یاد گرفتم بجای سرخ کردن همبرگر
اونو با دست توی تابه خوردکنم تا شبیه گوشت چرخ کرده بشه
بعد با تفت دادنش و اضافه کردن رب و زدن تخم مرغ
چیری شبیه به "واویشکا "ی خودمون درمی اومد که از همبرگر تخم مرغ
کلاسیک خوش مزه تر بود.
خلاصه بعد ورود به اون شهر
چند روزی وقتم صرف آشنایی با اون شهر شد
در یکی از بازدیدهام
دیدم توی یه قصابی یه سینی گذاشتن و توش
گوشت چرخ کرده ریختن
تا اینجاش عادی بود
اما ...
چرا قیمتش نصف قیمت گوشت چرخ کرده ؟
یعنی ممکنه توی این شهر
قیمت گوشت نصف قیمتش توی تهران یا شمال باشه ؟
با استعانت از خداوند متعال
و لعنت برشیطان رجیم
مولا علی رو یاد کردم
و
- ظاهرا یه کم دایی جان ناپلئونی شد ...
-
رفتم و 250 گرم یانیم کیلو
- دقیق یادم نمونده -
ازش خریدم .
همون شب تابه رو گذاشتم روی گاز و شروع کردم به تفت دادن
بر اهل فن پوشیده نیست که وقتی گوشت چرخ کرده رو تفت میدی
بخاطر آب شدن چربی ها
آروم آروم حجمش کم میشه
اما
پس چرا این شروع کرد به کف کردن !!!
چرا این حجمش داره زیاد میشه ؟!!!
به امید برگشت به جاده اصلی ادامه دادم
اما
ظاهرا توی یه بیراهه افتاده بودم و خبری از جاده اصلی نبود
هی این کف می کرد و زیاد میشد
هی من امیدوارانه تفت دادن رو ادامه میدادم
تا ...
دیگه از رو رفتم
گاز رو خاموش کردم و شروع کردم به فکر کردن
اما چه حاصل؟
به هیچ نتیجه ای نرسیدم 
فردا صبح در پادگان
قضیه رو برای افسران مسن تری که بومی اونجا بودن
تعریف کردم
عکس العمل اونها خنده پشت خنده بود
چرا؟
چه چیز خنده داری در کار من بود؟!!!
برام توضیح دادن
اونی که من خریدم گوشت چرخ کرده واقعی نبوده
اونجا مخلوط روده و جگر سفید و سیرابی رو چرخ می کردند
و مردم فقیری که استطاعت خرید گوشت رو نداشتند
این مخلوط روبا نصف قیمت می خریدند!!!
مادر جان !!!
متوجه شدین چی شد؟
سینی که براتون گفتم هفته پیش توی قصابی شهرم دیدم
محتویاتش همون ترکیب بود
چهره کریه فقر در شهر ما هم از پرده بیرون افتاد.
سلام مجدد
والا حال و حوصله ندارم دوست جان..کم پیداییم از بیحوصلگیه...4سال ازگار پول بیمه دادیم به این شرکت بیمه خذاب شده..الان برامون بامبول دراوردن که سقف خونه شما ایرادهای اساسی داره و خسارات ناشی از تگرگ اخیر بما مربوط نمیشه..یعنی دزدی وسط روز روشن..بالای 7 هزار دلار تا حالا پول گرفتن که اینجور وقتا به داد ادم برسن..اینم از رسیدگی و دلسوزیشون!!....
بهمون گفتن ازشون شکایت کنین..تحقیق کردیم میبینیم با این پولهای مفتی که از ما ملت گرفتن رفتن چند تا وکیل گردن کلفت اجیر کردن تا فریاد مشتریهای ضرر دیده شون. به هیچ جا نرسه...بفرما اینم کانادا که انقدر از خوبیاش تعریف میکنن..
"کم پیداییم از بیحوصلگیه.. "
باز هم خدا رو شکر یاسی
که نبودنت از کم حوصلگیه
نه از حجم زیاد کار و مشغله زندگی
یا خدای ناکرده مسایل دیگه
کم حوصلگی رو چاره هست
اما
گرفتاری کاری و مشغله زیاد و مسایل دیگه رو نه
" 4 سال ازگار پول بیمه دادیم ... برامون
بامبول دراوردن که سقف خونه شما
ایرادهای اساسی داره و خسارات ناشی
از تگرگ اخیر بما مربوط نمیشه ..."
جای تاسفه یاسی
باورش سخته که اونجا هم همچین چیزی باشه
خوب اگر سقف ایراد داشته در بررسی اولیه کارشناس های
بیمه در زمان بستن قرارداد باید معلوم میشده
و اعلام می کردند تا رفع بشه
ما همش فکر می کنیم که فقط اینجاست که
بخاطر فقدان مدیریت کلان
انواع دزدی ها و دله دزدی ها رایجه
نگو آسمون هر جا بری همین رنگه !!!
زندگی فقیرانه ترسناکترین نوع زندگیه به نظرم
خدا عاقبت همه مون رو به خیر کنه
,واقعا همینطوره که گفتی پونیو
از قدیم گفتند :
شکم گشنه دین و ایمان نداره !!!!
اگرچه توی داستانها
نویسندگان سعی می کنند از
فقرا چهره خوبی بسازن
ولی واقعیت متفاوته
اینو توی محله های فقیر نشین
که عموما جرم و جنایت توشون بیشتره
میشه دید
فقر که بیاد خصوصیات خوب انسانی کمرنگ می شه
در هر صورت فقر چیز بدیه
وا این حرفا چیه؟! چرا خودتون رو تخریب می کنید؟! از من بدتریدا
نه بابا چه تخریبی ؟!!!
اینکه بگم متناسب با سنم تجربه ندارم تخریبه؟
خوب اینطوری زندگی کردم دیگه
من یه زندگی بسته و محدود داشتم و دارم !!!.
به نظر من
بیشتر ماها که در وبلاگ ها فعال هستیم
- می نویسیم / می خونیم -
روابطمون در دنیای واقعی کمتر و محدودتر از دیگرانه
برای همین اینجاییم تا اون نقص رو جبران کنیم
با آشنایی با دنیای آدمهایی مثل خودمون
اونهایی که در دنیای واقعی روابط زیادی دارن
نیازی به بودن در اینجا ندارند
ماها از لحاظ کمیت روابط اجتماعیمون
شباهتهای زیادی به هم داریم
شاعر می فرماید :
من مرد / زن تنهای شبم
مهر خموشی بر لبم
بازم از تجربیاتتون بگید شما از ما بزرگترید و چند تا پیراهن بیشتر پاره کردید
اولا :
پیراهن زیاد پاره کردم چون ورزش زیاد می کنم
نه اینکه تجربه زیاد دارم !!!
دوما :
تجربه معمولا ناشی از شرایطه
و وقتی شرایط تغییر کنه تجربه ها بی فایده می شن
نمونه ساده اش درس خوندن
وقتی قبلا به کسی می گفتی خوب درس بخون
در جواب چرا می شد گفت هر چه بهتر درس بخونی
رشته بهتری در دانشگاه قبول می شی و شغل بهتری
پیدا می کنی .
الان با تغییر شرایط جامعه دیگه این استدلال که موتور محرک
خیلی ها بود بی اثر شده
به بچه بگیم درس بخون که چی ؟
خیل بیکاران با مدرک لیسانس و فوق لیسانس و بالاتر
ناقض واضح این توصیه هست
سوما :
من شخصی بشدت درون گرا و گریزان از جمع هستم
هر چه هم تجربه کردم از اجبار بوده
اجبار در درس خوندن
اجبار در سربازی رفتن
اجبار درکار کردن
اجبار در ...
در ....
در ...
این ریش سفید من در آسیاب سفید شده ماهش
حاصل تجربه زیاد داشتن نیست
به نسبت سنم
خالی خالیم
سلام دوست جان
سلام یاسی
خوش اومدی
چرا انقدر کم پیدایی؟
مگر جای خورشید و ماه عوض بشه برا آستان که اینقده زمین و ملک از مردم بالا کشیده یا بزور تصرف کرده، به فقرا کمک کنه.
هنو صد رحمت به باندهای دزدی و خلاف تو کلمبیا یا مکزیک. اقلا اونجا یک بخشی از پولهای باداورده رو صرف امور خیریه میکنن.
یادش بخیر یک تصویری از تک دلاری بود که یک سومش رو چیده بود برا ارتش امریکا.
اینجا اگر یک تومن رو بچینن یک سومش سهم خدماترسانی به مردم میشه. مثل شهرسازی، راهسازی و گازرسانی که البته همونم دوباره دولا پهنا از ملت میگیرن و برمیگردونن به صندوق دولت. دو سوم مابقیش هم صرف تبیلغات اس.لا.می و س.پ. اه و خرید یا ساخت اسحله میشه. و البته تو این دوسوم بریز بپاشی هست که اگر حساب کنی بجای هفت قرون ارزش از هر تک تومن، نیم قرون می ارزه.
خانه از پای بست ویران است...
یکجایی خوندم نوشته بود سازمان برنامه و بودجه نه برنامه داره نه بودجه همون واو وسطش مونده بایست بگن سازمان "واو"
جای تاسفه
ایکاش اینطور نبود
آره پولا رو تو حرم حروم می کنن خیلی ریخت و پاش می کنن
تازه آستان قدس یه عالم کارخونه هم داره کلی درآمد داره همه شونم کیفیتشون خیلی خوبه خوب فقرا سهم از اینا ندارن
تازه دور حرم این قدر فقیر هست اتفاقا خبرآنلاین امروز یه خبر در این مورد داشت
می بینی ؟
توی استان شما هم فقیر هست و هم
ثروت لازم برای ازبین بردن اون فقر
ولی
در محدوده ای به کوچکی یک استان
هم تمایلی به رفع فقر ندارند
چه برسه به کل کشور
هر چه هست نبود منابع نیست
نخواستن هست.
حالا خدا می‌دونه حال و اوضاع اون شهر چطوره...
آینده سیاهی جلومون هست.
من سالهای بعد اونجا رفتم
خیلی آباد و خوش ظاهر شده بود
ولی فقط یه سفر کوتاه بود و نشد در مورد
اشتغال و سطح زندگی مردم چیزی بفهمم.
بیا دعا کنیم سهمش از بودجه بازسازی مناطق جنگی
زیاد بوده باشه .
هی مونپارناس بیشتر دل ما رو درد آوردی که!
هیچ کاری هم از دست آدم برنمیاد ای کاش میرفتم مددکاری اجتماعی می خوندم 
شرمنده سمیرا
از قدیم گفتند حقیقت تلخه
مدد کاری کار خوبیه ولی مثل پر کردن استخر
با یه سطله
توی استان خودتون
اگر" آسطان غدص " دلش می خواست
می تونست فقر و فلاکت رو اونجاها ریشه کن کنه
می دونی در مجموع خراسان ها چقدر فقیر دارند؟
اصلاح فقط از دست کسانی بر میاد که ثروتهای کشور دستشونه
زیاد تاسف نخور
شرایط بدتر از این هم منتظر ماست.
قبلا ما هر جمعه ناهار
کباب گوشت گاو یا گوسفند داشتیم
الان هر ماه یه بار هم نداریم
زندگی ما داره آروم آروم به قهقرا میره
یه زمانی دکتر و مهندس شدن معادل بود با یه
زندگی توام با درآمد بالا
نگاه کن الان کجای هرم درآمد وایستادیم
تازه ورد زبونمون هم اینه
سال به سال
دریغ از پارسال !!!
امیدوارم روزی برسه که مردم کشورمون طعم شادی و خوشبختی رو بچشن اما تا اونروز زندگی های زیادی نابود شده.
من می ترسم بعدها فقط کار مردم و حکومط بشه درآوردن سنگهایی
که دیوانه ها الان مشغول ریختن در چاه هستند.
نمونه اش خبرهایی که از زاد و ولد افغانی های مقیم کشور می رسه
ظاهرا در سالهای اخیر
طبق آمار
درصد قابل ملاحظه ای از نوزادان متولد شده در کشور
از پدر و مادر افغانی با مجوز اقامت در ایران هستند
این یعنی اینکه در ده بیست سال آینده
جمعیت اونها به حدی زیاد میشه که شاید
نصف جمعیت کشور رو هم شامل بشن
اون زمان
با این متولدین در ایران چه میشه کرد؟
دلم سوخت
به خصوص اون بچه 
چه تجربیاتی داریدا شما هم دنیا دیده اید
هر کسی که هنوز دلش سنگ نشده باشه
دلش با دیدن این چیزها می سوزه
اینو مقایسه کن با بچه های همسن اش
در شهرهای بزرگ
که یه شکم همیشه سیر دارند
اتاق اختصاصی
و چیزی به اسم جشن تولد
پول یه قلم اسباب بازی بعضی هاشون
به اندازه کل هزینه ایه که برای اون بچه
از زمان
بدنیا اومدنش صرف شده .
من هیچ کس رو مقصر نمی دونم
جز کسانی که ثروتهای ملی این کشور دست اونهاست
این ثروت که باید مال همه باشه
مستقیم یا غیر مستقیم
با انواع دلایل عقلی یا کلاه شرعی
صرف پایتخت و شهرهای بزرگ شده
بقیه مردم انگار اصلا وجود ندارند
در همین ایلام
بالاترین نرخ خودسوزی و خودکشی
دخترها در کشور رو داریم
یعنی دخترها با آتش زدن خودشون خودکشی می کنند
تا حالا شنیدی کسی اهمیتی بده ماهش ؟
چرا باید یه دختر به اون حد از استیصال و نا امیدی برسه
که همچین کار وحشتناکی بکنه ؟
رفع این مشکل
این وظیفه مردمه ؟
خاطرات قشنگی نبود و نتیجه اخلاقی پایانش هم زیاد دلچسب نبود. همیشه شنیدن واقعیتها و حقیقتهایی که وجود دارن تلخ هست.
یاد سریال روزگار قریب افتادم که اون روزها در خود تهران هم فقر و بی فرهنگی بیداد میکرد. هرچند الانم نمیشه بصراحت گفت از هر صد نفر آدمی که در تهران زندگی میکنن، چندتاشون در تامین مایتحاج روزمره و ماهانه کم و کسر ندارن!
باقی مملکت هم همینه علی الخصوص قومیتهای مرزنشینی که حاکمیت سهوا یا در اکثر موارد تعمدا نخواسته اونها پیشرفت کنن و بجای قلع قمع دزدها و مفسدها پرداخته به مسائل حاشیه ای که ملت مقاومت کنن یا پخش اخباری که بگه هرچی بلا از زمین و آسمون میاد زیر سر اسرائیل و امریکاست. و بگه بقیه دنیا هم بهم ریخته است و هیچ کجا بهشت نیست!
یک عده نون به نرخ روز خور هم که دائم تبلیغ حقانیت حکومت ملاها رو میکنن و ازونطرف بچه هاشون در حال صفاسیتی تو یک کشور جهان اولن. اگر راس میگن بچه هاشونو برا خدمت به مردم بفرستن کشورهای درب و داغون.
تا بوده همین بوده
همیشه در هر جامعه ای
مستقل از فرهنگ و ایدئولوزی
یه عده زبل هستند که برای استفاده حداکثری از منابع اجتماع
راست میرن سراغ قدرت یا صاحبان قدرت
اگر اینها نبودند
هیچ حکومت ظالمی ماندگار نبود
اینها برای منافع خودشون
به کل جامعه خیانت می کنن
اینقدر از این اتفاق ها، دم نزدند که همه فکر می‌کنیم از ما خیلی دورند! انگاری توی داستان ها هستند و تمام!! حالا میفهمم معنی سیاه نمایی نکنید یعنی چی! یعنی کور و کر و لال باشید تا سازمان های فرهنگی وابسته به آستان قدس، یک سوم بودجه عمرانی مملکت رو قورت بدن و باهاش سرود و اردو برگزار کنند..
این که گفتی فقط قسمت کوچکی از اتفاقاته
بودجه صازمان طبلیقات اصلامی رو برو ببین و حاصل کارش رو
ببین به ازای مصرف این بودجه
چه راندمانی داره و چه اثری در اجتماع
دقیقا
شکم گشنه دین و ایمان نمیشناسه .
سلام روایت غم انگیزی بود در شمال ایران هیچ چی هم نباشه گیاهان و سبزیجات زیادی هست که می‌شود ارتزاق کرد بله فقر زیاده ولی بقول شما طبق قانون و شرع می‌شود همسران متعددی اختیار کرد گور پدر فقر
"طبق قانون و شرع می‌شود همسران متعددی اختیار کرد گور پدر فقر "
این فقط یک "حق انتخاب"ه که توسط شرع در اختیار گذاشته شده
در عمل میبینی که در اکثر مناطق کشور
از این حق انتخاب استفاده ای نمیشه .
من دو جا اشکم در اومد
این ماجراها که گفتم و ماجراهای تلخ دیگه
که در موردشون حرف نزدم در غرب کشور
و
ماجرای مردم محروم جنوب زمانی که بندر عباس رفتم
فقر ، بیکاری ، بزهکاری ، خشونت و...
غرق در نفت
ولی بدبخت و فقیر
نمیدونم چه کسی باید جوابگوی این حجم از
فقر و نا امیدی و استیصال
در استانهای مختلف کشوری باشه
که پره از ثروتهای خدادادی
استانهایی مثل :
کردستان - کرمانشاه-ایلام -خوزستان
بلوچستان-خراسان ها و ....
پ.ن :
اگرصدای شرمگین و با حیای دختری که
به من قیمت داد رو میشنیدی عمه خانم
آدم دلش می خواست از خجالت
زمین دهن وا کنه
و آدم بره توش .
خجالت بخاطر اینکه
چرا باید مردم در وضعیت های خیلی خیلی دشوار
بحال خودشون رها بشن
تا جگر گوشه هاشون ناچار بشن
از شدت فقر و نداری
برای یک لقمه نون
خودشونو در اختیار هر کسی بذارن
انقدر فقر شدیدی حاکم بود و ارزش یک زن پایین
که با مبلغ درخواستی حتی نمیشد نیم کیلو گوشت خرید .