180

در اواخر هر ماه 

مهمترین  چیز برای من 

 انتظار واریز حقوقه

چند ساله

بعد خصوصی سازی  سازمان

اوضاع حقوق بهم ریخته

ندرتا  سر وقت

معمولا تا هشتم ماه بعد

و گاهی هم تا چهاردهم ماه بعد

دادن حقوق  طول می کشه

 

 چرا؟

چون ...


با واریز حقوق

یعنی شنیدن صدای زیبای پیامک واریز

شبیه گیاه پژمرده ای که یک دفعه بهش کلی آب رسیده باشه

شاداب و پر انرژی و پر امید میشم

البته

این وضعیت فقط در چند روز اوله

یعنی

اول کارتی رو که خورشید باهاش خریدهای روزمره خونه رو

 انجام میده با یک و نیم میلیون  شارژ می کنم

 کارت نفر بعدی   رو با چند میلیون تومن 

بابت هزینه زندگی و تحصیل در یه شهر دیگه شارژ می کنم

سایه شوم قبض های 

آب و برق و گاز و تلفن و موبایل  رو

 که با پیامک هاشون

قبل از دریافت حقوق  

منو آزار دادند

از سر خودم وا می کنم

قسط سنگین وامی رو که گرفتم  می پردازم

 حدود یه میلیون تومن بابت بیمه ثالث و بدنه ماشینم

- که قسطی انجامش دادم -

 می پردازم

هر دو ماه یک بار

اگر باقیمونده حقوق بعد از انجام کارهای بالا کافی باشه 

 میرم قصابی

یه زمانی بود که هزینه گوشت ما برای

یه چیز شبیه به  این :

دو کیلو راسته گاو

یک کیلو چرخ کرده گاو

یک کیلو چرخ کرده گوسفند

زیر صد تومن میشد .

این رقم  توی همین چند سال اخیر 

انقدر سریع رشد کرد که چند ماه پیش که رفتم قصابی

نزدیک دو میلیون تومن شد!!!.

تازگی ها که صحبت کیلویی 700 و بالاتر شده

 هنوز نرفتم قصابی

در حالیه که قفسه گوشت در فریزر تقریبا خالیه

قرار شده این ماه فعلا با مرغ و ماهی سر کنیم

تا ببینیم ماه بعد چی میشه


در نهایت کار

وقتی هزینه هایی مثل تعویض روغن  و فیلترهای هوا و فیلتر سوخت ماشین

-که الان تقریبا از  یه تومن شروع میشن  -

و  جریمه های احتمالی  رو پرداخت کنم

اوضاع دستم میاد که بقیه ماه رو باید با چند تومن سر کنم


وقتی خودم یک بار ناچار شدم برای  چند کیلو سیب زمینی

 و پیاز و گوجه فرنگی  با نیم کیلو آلبالو  350 هزار تومن پول بدم

به مهارت خورشید در هزینه کردن موجودی کارتی که بهش دادم ایمان آوردم

معمولا تا پایان ماه ناچار میشم یک یا دو بار دیگه کارتش رو شارژ کنم تا

آشپزخونه همچنان اجاقش روشن بمونه

درنتیجه

معمولا   از هفته دوم  دریافت حقوق

من می مونم و چندرغاز پول و انتظاری طاقت فرسا 

و افسرده کننده برای تموم شدن ماه و رسیدن

موعد دریافت مجدد حقوق

و این عمر منه  که این سالهای اخیر 

 اینطور با  انتظار و استرس میگذره

این فقط یک ماه از  زندگی من نیست

زندگی خیلی هاست

خیلی ها با مشکلاتی از جمله مستاجر بودن

یا

عدم ثبات شغلی

یا

 از دست دادن شغل

یا 

بیماری های صعب العلاج یکی از اعضا خونواده هم درگیرند


فقط خواستم با این مطالب

 به همه کسانی که خودشون 

 و ایل و تبارشون  

دارن از  سیاصت

 نون می خورن  اینو  بگم که

ما تمام این مشکلات رو از چشم شما می بینیم

سال 57 13 این کشور رو با دلار هفت تومن تحویل  گرفتید

و در سال 1403  کشور رو  با دلار شصت هزار تومنی مواجه  کردید

هنوز بلایی  مونده که به سر ما نیاورده باشین؟



پ.ن :

 با خودم شرط کرده بودم

طوری بنویسم  که

 خواننده این وبلاگ

بعد خوندن هر پست

 شادتر از زمان ورودش

 اینجا رو ترک کنه

نه غمگین تر یا عصبی تر یا ناراحت تر

اما 

زندگی و مشکلاتش 

مهیب تر از اونیه که بشه

 دائما نادیده اش گرفت

امروز حریف زندگی نشدم

می بخشید


نظرات 15 + ارسال نظر
Weirdo دوشنبه 8 مرداد 1403 ساعت 19:58 http://www.protectingmypeace.blogsky.com

بخدا که همه با واریز حقوق همینجوری یهو حالشون خوب میشه
برا منم دوام چندانی نداره فقط دو سه روزه الان مثلا ۸مه دیگه حسابم خالیه
خورشید، چه اسم قشنگی
خدا حفظتون کنه واسه هم

ما کارمند جماعت همینطوریم دیگه
با گرفتن حقوق
از نو سرحال و پر امید می شیم
و با گذشت زمان
آروم آروم پژمرده !!!
تا حقوق بعدی برسه



پ.ن :
مرسی

شکوه سه‌شنبه 2 مرداد 1403 ساعت 14:40

درود جناب مونپارناس تا حالا چنین پستی از شما ندیده بودم راستش از خوندنش غمگین شدم با اینکه واقعیت زندگی همه ی ماست ولی وقتی از زبان دیگری گفته میشه خیلی تلختره دیگه نمیخوام بگم به امید روز های بهتر چون دیگه امیدی نیست راستی تا حالا به عنوان وبلاگتون دقت نکرده بودم تا اینکه چند روز پیش در کتاب سقوط البر کامو باهاش مواجه شدم و فهمیدم کجاست

سلام شکوه
ایام بکام
راستش مجبور شدم کمی در مورد واقعیت های روزمره بنویسم
چون احساس می کردم خوانندگان وبلگ ممکنه درک
اشتباهی از نویسنده این وبلاگ پیدا کرده باشند

خواستم بدونن که پشت همه این نوشته ها
مردیه مثل مردهای دیگه
با همون مشکلات
و همون گرفتاریها
تافته ای جدا بافته
یا
جزو چند درصد مرفه
این جامعه نیست

اسم مونپارناس دارای ایهامه
یعنی چند معنی متفاوت داره
هم اسم یه محله در پاریسه
هم اسم یه گورستان مشهور
و هم یه شخصیت فرعی در کتاب
بینوایان
ویکتور هوگو
من اون شخصیت فرعیه هستم !!!!


محمد رها دوشنبه 1 مرداد 1403 ساعت 20:44 http://Ikhnatoon.blogfa.com

درود مجدد و متشکرم از بحث خوبی که پیش گرفتین.

واقعیت بررسی علل ریشه ای وقوع رخدادها در هر کشوری و بقولی تحلیل تاریخی کار من یا شما نیست و در این زمینه خبرگانی وجود دارن که در عین دانستن چرایی مساله بر اساس داده های واقعی (؟) در گام توانایی قرار میگیرن و با خواست عامه مردم میتونن به رونق و آبادانی کشور کمک کنن.

اواخر پهلوی اول مستشاران و بازرگانان آلمانی در تهران زیاد شده بودن و علیرغم بیطرف بودن ما در جنگ دوم بهانه ورود آشکار نیروی هوایی و زمینی شوروی و نیروی دریایی انگلیس به ایران شدن و در کنار اونها پای امریکا رو به بازار نفت و منابع انرژی ایران باز شد.

اساسا دعوای آلمان و انگلیس در جنگ دوم در هم شکستن بازار انحصاری دنیا از اروپای غربی با محوریت انگلیس و فرانسه و کمرنگ نمودن استثمار مواد اولیه و غارت منابع معدنی و سوختهای فسیلی در هند، خاورمیانه و افریقا توسط انگلیس بود. که اگر امریکای تازه نفس رو چرچیل به صحنه جنگ نکشونده بود وضعیت دنیا یا حداقل ایران ما شاید بهبود می یافت. یعنی بعد از رفتن خودکامه هایی همچون هیتلر و استالین نظام مالی اداری فعلی که در اتحادیه اروپا بعد از فروپاشی شوروی و اتحاد آلمان رونق گرفته دامنه اش محدود به مرزهای ترکیه و جنوب اروپا نمیشد و میتونست به داخل چین و روسیه هم کشیده بشه.

ولی خوب متاسفانه مقاومت و ناآگاهی عامه مردم خاورمیانه، آسیا و افریقا نمیگذاره نخبگان آلمانی که میتونن فرصتها رو برای خود اون مردم و حتی نخبگان همین مردم ایجاد کنن پا رو فراتر از مرزهای ترکیه یا جنوب اروپا بگذارن.

بگذریم در زمان پهلوی دوم ماها با پرداختن به حضور نخبگان در بدنه دولت که سنگ بناشو حسنعلی منصور گذاشت و در ادامه امیرعباس هویدا طرح راهبری مملکت توسط انجمن نخبگان با سیاستهای خاص خودش رو اجرایی کرد و نگذاشت احمقها یا دزدها صندلیهای اصلی رو تصاحب کنن یک دفعه در عرض کمتر از ۱۵ سال در مسیر صعود و رونق اقتصادی، علمی، پزشکی، صنعت، بازرگانی و... تحول عجیبی در زمینه قدرت در منطقه و اوپک قرار گرفتیم.

اما باز هم انگلیسیهای بی پدر و مادر گشتن و با قوت بخشیدن به اقلیت خائن و فریب اکثریت جاهل ساختار عباس هویدا رو از هم پاشوندن. و ما رو ازون دوران طلایی ۵۰ سال پیش رسوندن به وضع فعلی.

البته خود شاه هم مسببات سقوطش رو با خالی کردن پشت هویدا فراهم کرد. در کتاب معمای هویدا نوشته بود که عباس با پرداخت مستمری به برخی آخوندها نمیگذاشت منبرها علیه شاه و سیاستهای انقلاب سفید سخنرانی کنن و خود مدعیان رو در جنگ لفظی درگیر و از متحد شدن اونها جلوگیری میکرد! اما شاه غافل شد و سکان مملکتداری رو از هویدا گرفت و داد به افراد ناکارامدی که سطح نارضایتی رو در مملکت بالا بردن. و به تمثیل میشه گفت خرمنی که عباس روی هم چیده بود به آتش کشیدن!

ناگفته نماند در انقلاب ۵۷ انجمنهای علمی و دانشگاهی (تحت عنوان جبهه ملی) و انجمنهای مسلحانه مردمی (تحت عنوان چریکها و در راس اونها مجاهدین خلق) در کنار روحانیت قرار گرفتن و ضربه آخری رو بر پیکره از هم پاشیده دولت بختیار فرود آوردن.

در جریان انقلاب فرهنگی که دانشگاه ها از ۵۸تا ۶۲ تعطیل شدن خیلی از اساتیدی که متوجه فریب خودشون و عامه مردم شده بودن از کرسیها پایین کشیده شدن. و البته وقوع جنگ ۸ساله تونست فضای آرامتر قلع و قمع جبهه های دانشگاهی و مسلحانه مردمی رو فراهم کنه. بروایتی آخوندهای مستمری بگیر خودشون رو وارث بدون رقیب در تصاحب تاج و تخت بدونن. که در دهه های اخیر به خودشون هم رحم نکردن و با کنار زدن اصلاح طلبهایی که بهبود وضع رو در ارتباط با غربیها میدونن وضعیت رو وخیمتر از قبل کنن.

من هم امید دارم به اینکه مردم ما تاریخ رو بخونن و البته بتونن با کنار هم چیدن خانه ها اونرو تحلیل کنن یا درک جوانب مسائل براشون راحتتر بشه و در گام بعد اراده و خواست جمعی برای روی کار آوردن دولت نخبگان و حمایت از مستشاران آلمانی و بعضا فرانسوی و امریکایی صورت بگیره.

چیزیکه تاریخ معاصر ما نشون داده رفاه، امنیت، عدالت و آزادی وقتی بوجود میاد که ما به منابع دست اول علم و قدرت نزدیکتر بشیم و البته این منابع در چین یا روسیه کمتر پیدا میشن و تاریخ نشون داده اکثریت دانشمندان آلمانی یا فرانسوی بودن که بخاطر رعب انگیز شدن فضای جنگ سرد به امریکا پناه بردن و بهترین آکادمیها رو در ایالتهای اونجا بوجود آوردن.

مامان یک فرشته دوشنبه 1 مرداد 1403 ساعت 14:45 http://Parvazeyekfereshte.blogsky.com

به نظر من ۹۰ درصد وبلاگت همون هدفی هست که میخای.اوردن خنده روی لب.
اون ده درصد هم باید باشه برای تنوع.
چقدر ناراحت کننده هست که همگی داریم نزول میکنیم.ما که دو نفریم هم گاهی با این هزینه ها شوکه میشیم خدا به داد عیالوارها و مستاجرا برسه.نمیدونم چی باید گفت

"به نظر من ۹۰ درصد وبلاگت همون هدفی هست که میخای "
چرا آدم از نظرات خوشایند خوشش میاد میف؟!!!
الان اینی که گفتی 90%
قند توی دلم آب شد



"همگی داریم نزول میکنیم.... "
بله مشکل اقتصادی دیگه برای بیشتر خونواده ها
قابل اغماض نیست
و
اوضاع هی داره سخت تر و سخت تر میشه
خدا هم خوب داره به داد عیالوارها و مستاجر ها میرسه
مگه نمیبینی؟
سال به سال که نه
الان دیگه ماه به ماه
اوضاع داره بدتر میشه !!!
تو دست خدا رو در این کار دخیل نمی بینی؟
حتما حکمتی توی کارش هست
مگه نه؟!!!

محمد رها دوشنبه 1 مرداد 1403 ساعت 02:12 http://Ikhnatoon.blogfa.com

اینایی که نگفتم و شما گفتی آشی هست که مشاورهای روسی و چینی برای زمامدارمون میپزن. یک بازار انحصاری و مافیاهای تودرتو. طرف در عین داشتن صندلی وزارتخونه صدها شرکت زنجیره ای داره که پول روی پول براش میارن.
چین و روسیه کشورهای گل گنده با تاسیسات هسته ای و در فضایی پر از کپی برداری از مدلهای اروپایی یا استانداردهای امریکا هستن و ماها با ۴تا کشور زپرتی دیگه از سراسر دنیا هم برده بی جیره و مواجب.

ضمن نوکری پاچه خواری به حد اعلا رسیده. زمان احمدینژاد سفارتهای بلاتکلیف روسیه تو شمال و تبریز و بنادر دریای خزر رونق گرفتن. اگر این سری جلیلی اومده بود دلار عملا از صحنه بازرگانی ما حذف میشد و یحتمل برای حل مساله هرچی موشک و کلاهک داشتن میزدن به سمت اسرائیل.

اصلا اینا ماموریتشون تخریب ایرانه و ایجاد شکاف طبقاتی (بقول شما حذف طبقه متوسط) حتی به مراتب بدتر از کره شمالی و کما فی السابق بازار مصرف چین و روسیه باشیم!
الان جوری تو منگنه زندگی میکنیم که بزور ۴تا برند ژاپنی یا کره ای تو بازار پیدا میکنی. تخم لوازم خونگی آلمانی یا خودرو امریکایی رو که ملخ خورده...
کاشکی تو جهنم سقوط گیر نبودیم و یک روز صبح از خواب پامیشدیم و مثل کره شمالی ته دنیا شده بودیم!!!
کره شمالی مثل دنیای ۱۹۸۴ دو تیپ آدم داره. حزب حاکم زورگو و عوام تو سری خور که البته همین عوام در برابر چندرغاز جاسوسی همدیگه رو هم میکنن و اجازه نمیدن یک نفر ازون جهنم فرار کنه. و شایدم جوری دنیا براشون عادی شده که هیچ مطالبه و خواسته ای از رهبرانشون ندارن و اونو در حد خدا می پرستن!!!

بنظرم خودمون که سوختیم و باقی عمرمون صرف نداره بخوایم مهاجرت کنیم و کار پیدا کنیم و اگر بچه هامونو ازین خراب شده فراری ندیم خیانت بزرگی در حق اونها کردیم...

حرف حساب جواب نداره
اما
مطالعه تاریخ نشون میده که
شرایط هر جامعه ای تغییر میکنه
هم در جهت مثبت و هم منفی
همین شوروی رو کسی فکر می کرد به این وضع در بیاد ؟
یا مثلا اتحاد دو آلمان؟
تاریخ کشور ما رو هم که نگاه کنی بعد دوره منحوس قاجار
حکومت پهلوی اومد با همه خوبی ها و بدی هاش
اما همین هم
بیش از دو دوره
پهلوی اول
و پهلوی دوم
دووم نیاورد
اینه که بنظرم نباید امید رو از دست داد
در عین اینکه موافقم امیدی به اصلاح امور
در کوتاه مدت وجود نداره
و
هر کسی که میتونه
بهتره شانسش رو در غربت امتحان کنه

محمد رها یکشنبه 31 تیر 1403 ساعت 20:33 http://Ikhnatoon.blogfa.com

بنظرت خریدهای خونه یک نماینده مجلس یا یک وزیر رو کی انجام میده؟ آیا اصلا فشار رو طبقات حقوق بگیر بقول خودشون دهکهای پایین جامعه رو احساس میکنن؟
در سطح پایینتر مدیران شرکتهای خدماتی مثل آب برق و گاز چی؟ اونا قسط دارن یا اونقدر درگیر معامله ملک و ساخت سازن که فقط از قیمت میلگرد و کاشی خبر دارن!!!
معاونتها و روسای واحدی همون سازمانها چی؟ یعنی شده تابحال یکی از مسئولین رو که از تلویزیون دیدی، ببینی هر روز پیاده یا با استفاده از ناوگان عمومی بیاد سرکار؟
حتی استاد دانشگاه هم باشی اگر تو تیم نباشی کلاهت پس معرکه اس!
فساد از در و دیوار مملکت میباره و سفره انقلاب پهن شده برا بعضیا.

یکزمانی به شغل کارمندی میگفتن آب باریکه. واقعا هم همین بود هیچوقت خشک نمیشد و بعد از ۱۵ یا ۲۰ سال خدمت راحت میتونستی مالک خونه و ماشین و حتی یک باغ کوچولو باشی. بتونی جهاز دخترت رو جور کنی یا یک تیکه زمین برا پسرت بخری. الان تو سیر کردن شکمشون یا خرج تحصیلشون میمونی. و اولین چیزی که داغت میکنه مالیات بردرامدی هست که از رو حقوقت برمیدارن!!!

من که تو تیم دزدا نیستم از هفته گذشته پیاده رفتن به شرکت رو گذاشتم کنار و با دوچرخه میرم میام. چون ظهرا مجبور بودم با یکی از کارمندا یا مینیبوس شرکت بیام تا نزدیکای خونه.

تقریبا میشه بگی خانمم از خونه داری دست کشیده و جسته گریخته کارهای متفرقه انجام میده تا کمک دستم باشه. وعده های غذاییمون محدود شده و داریم هر روز به طبقه پایینتری ازین آسانسور در حال سقوط به قعر جهنم میریم!!!

حرفهایی که گفتی متاسفانه عین حقیقته
تازه خیلی چیزها رو هم نگفتی
مثل انحصار قراردادها برای اشخاص یا شرکتهای خاص
که باعث می شه فضای رقابت در تجارت از بین بره
و فشار شدیدی به شرکتها و موسسات تجاری وارد بشه
از تعطیلی کارخونه های خصوصی شده نگفتی که چقدر آدم بیکار شدن
و چقدر خونواده هاشون اسیر و عبیر


ما هم توی محل کارمون آدمهایی رو داریم که
مودبانه بخوام بگم دستمال بدست مدیر سازمان شدن
و از این راه به همه چی رسیدن
ارباب ها هوای نوکران رو دارن
انواع وام های کم بهره
پاداشهای مخفی
شغل برای بچه ها ، عروسها و دامادهای نوکران
و ....
چند سال پیش بود که یکی می گفت طبقه متوسط در حال مضمحل شدنه
واقعا هم همینطور شده
من تا حالا بیاد ندارم قفسه گوشت ما
در فریزر خالی مونده باشه
و من چند ماه بشه که قصابی نرفته باشم
یعنی نتونم که برم !!!
فعلا که زدیم توی کار مرغ
تا ببینیم این هم
کی از دهن ما می افته !!!


همه داریم آروم آروم توی باتلاق فرو می ریم
هر بار از یه چیز دیگه صرف نظر می کنیم تا هنوز پا بر جا بمونیم
من هم واقعا نمی فهمم چی داره پیش میاد
چند صد سال بعد
وقتی ما نیستیم
شاید اگر کشوری باقی مونده باشه
در کتابهای درسی
در کنار حکومت قاجار
به زمان ما هم اشاره کنن
و واضح بگن که چی بر سر ما اومد
چه کس یا کسانی باعثش بودند
و عبرتی باشیم برای آیندگان

شادی یکشنبه 31 تیر 1403 ساعت 20:03 http://Manrabekhan.blogsky.com

سلام جناب مونپارناس
حال دلت خوب رفیق
گفتم یه حالی بگیرم.
تنت سلامت و پولت پر برکت

ممنون شادی
حس خوبیه که کسی یه هویی خبری از آدم بگیره

دعایی بهتر از
سلامت تن
و
برکت پول مگه داریم ؟!!!

همین دعا برای تو و بقیه دوستان

کوهنورد یکشنبه 31 تیر 1403 ساعت 06:49 http://1kouhnavard.blogsky.com

بعضی موقع ها شاد بودن یعنی نفهمیدن. میشه آدم خودشو به نفهمی بزنه اما توی بعضی موضوعات من جمله هزینه های زندگی، باید رو راست بود. و درحال حاضر با این وضعیت اقتصاد جامعه، رو راستی خوشحال کننده نیست.
خودسانسوری نکنید.

اصلا بحث خودسانسوری نیست
مساله اینه که اینجا یک مکان عمومیه
و سیاست من به عنوان نویسنده اینجا
ایجاد فضاییه که حداقل غم انگیز یا افسرده کننده نباشه
نظر قره بالا رو دیدی؟
نمی خوام این نوع احساس در خوانندگان اینجا ایجاد کنم
غم نامه در بلاگ اسکای کم نیست
مهم اینه که آدم در هر شرایطی روحیه اش رو حفظ کنه
و اسیر غم و افسردگی نشه
اگر هم شد
تا حد امکان سعی کنه مشکلات ر رو باز نشر نکنه
مگر به امید دریافت کمک و استفاده از تجربه دیگران
البته با نوشتن در عالم هپروت هم موافق نیستم
طوری که انگار همه چیز گل و بلبله
این چیزها که گفتم در مورد
مسایل غیر ثیاثی بود
اما در مورد مسائل ثیاثی
همونطور که همه می دونن
این فضا یی که توش می نویسیم نظارت میشه
و هر کدوم ازما مثل آب خوردن توسط ... قابل شناسایی
و پیگردیم
در این شرایط عقل اقتضا می کنه
زبان سرخ فقط تا حدی کار کنه
که سر سبز رو خطری تهدید نکنه
اون کارها باشه برای کسانی که از خط گذشتن
و راه برگشت ندارن

بند باز شنبه 30 تیر 1403 ساعت 12:07

...

سلام بند باز
ممنون از نظرت
هدفم از نوشتن این پست همین بود که بگم
من هم یه آدم عادی ام با همه مشکلاتش
من قبلا هم چند بار گفتم که به عمد طوری می نویسم که
یه خواننده خسته و بی حوصله
- مثل حال و روز اکثر ماها -
وقتی نوشته منو می خونه
حداقل حالش بد تر نشه
اگه تصادفا از چیزی خوشش اومد
و یه لبخندی هم زد
من به خواسته ام رسیدم
ولی مدتی بود این حس حس رو داشتم که
اینجا خیلی کم در مورد مشکلات
و فشارهای زندگیم حرف زدم
و ممکنه درک درستی از خودم برای خواننده
ارائه نکرده باشم
این بود که این پست رو نوشتم
نظر قره بالا رو دیدی ؟
اولین نظری بود که گرفتم
ولی با چیزی که تو گفتی
حس می کنم به چیزی که می خواستم رسیدم
ممنون از بیان حس هات



اما
در مورد بقیه چیزهایی که گفتی
ناراحت شدم
وقتی که در خوندن روزانه وبلاگهام
اسم تو رو می بینم
همیشه امیدوارم
که بی خبری
خوش خبری باشه

درست میگی که نه فحش و ناسزا
به زمین و زمان
نه کفرو طلب کار بودن از خدا
و نه حتی تسلیم و پذیرش وضعیت
تغییری در زندگی ما ایجاد نمی کنه
رودخونه زندگی داره ما رو همینطور با خودش میبره
فرقی هم نمی کنه چه حسی داشته باشیم
و چه چیزی رو فریاد بزنیم
گوش پدر پیر فلک
کره و چیزی نمی شنوه
برای همشهریم خوشحالم که همسری
مثل تو نصیبش شده که توی این دوران سخت
که اکثر ما مردم عادی داریم توش رنج می کشیم
همراهشه و بهش آرامش میده
می دونی گاهی خوشبختی
در واقع همون
تحمل سختی به همراه عزیزته ؟
کتاب مردی که می خندد ویکتور هوگو رو خوندی ؟
منظورم اون نوع خوشبختی آروم و بی سر و صدا
بدون هیاهو
بدون جلب نظر
وبدون زرق و برقه
دو صد تقدیم به تو
: گل:

الهام شنبه 30 تیر 1403 ساعت 11:15 https://yanaar.blogsky.com/

سلام مون‌پارناس
یک بار به استادی گفتم جالا که به مراتبی که دوست داشتید رسیدید و کارتان را هم دوست دارید چرا خوشحال نیستید؟ گفت آره تدریس را دوست داشتم ولی بعدش ... گفتم بعدش چی شد؟ گفت بعدش زندگی اتفاق افتاد.
به قول فلوبر ما همه تا کمر در واقعیت‌های زندگی فرو رفته‌ایم نمی‌توانیم همیشه ندیده بگیریمشان. زندگی همین است. در ضمن سیاست اگر فقط مال چند نفر نباشد، وسیله‌ای می‌شود برای خواست تغییر دادن اوضاع

سلام الهام
من هم بندرت با کسی مواجه شدم که از زندگیش راضی باشه
حتی اگه شخص ذاتا هم مقتصد
و قانع به داشته هاش باشه
دیگران نمیذارن
تا حالا چند بار اطرافیان
این جملات رو بهم بهم گفته باشن خوبه ؟
چرا ماشینت اینه؟!!!
چرا شلوارت اینجوریه؟
چرا خونه ات رو عوض نمی کنی ؟!!!
چرا به خودت نمی رسی؟
چرا و چرا و چرا و .....

کسی نمی گه زندگی به شیوه جاری
نیازمند کار به شیوه جاریه !!!
یعنی سگ دو زدن دو شیفت و یا حتی سه شیفت
و من
از همینی که با یه شیفت کار بدست میارم راضیم
ماشین شاسی می خوام چکار و قتی تا خرخره
باید برم توی وام و قسط
و زندگیم همش بشه جون کندن
و پول در آوردن برای قسط !!!
که مردم ازم تعریف کنن یا بهم احترام بذارن
یا هر چیز دیگه ؟
نخواستم
یه زندگی ساده با حداقل چیزهای ضروری
رو ترجیح میدم
در ازاش
وقتم بعد ظهر ها مال خودمه
و هر کاری که میلم بکشه رو انجام میدم
این پست در مورد زندگیم رو نوشتم تا شخصیت مونپارناس
تخیلی و فانتزی
بنظر نیاد .







" به قول فلوبر ما همه تا کمر در واقعیت‌های زندگی فرو رفته‌ایم ..."
مشکل همینه که نمیشه سیاست رو از انحصار در آورد
تمام زبلهای اجتماع
که شاید پنج درصد هم نشن
دنیال ابزارهای رسیدن به ثروت اند
چون درنهایت این پول و ثروته که
رفاه میاره
و یکی از مهمترین ابزارها برای رسیدن به ثروت
و منشا تولید ثروت قدرته
سیاست هم امروزه ابزار رسیدن به قدرته
پس در همه جوامع بشری
این زبلهای پنج درصدی
سعی در رسیدن به پستهای مهم سیاسی دارن
تا از طریقش به قدرت دست پیدا کنن

و از اون طریق پول بدست بیارن
یا از راه های پول در آوردنشون حفاظت کنن
و از اونجایی که به اندازه کافی زبل هستند و تک خوری
بدون در نظر گرفتن بقیه زبلها ممکن نیست
چیزی مثل کارتل یا تراست در اقتصاد رو تشکیل میدن
تا قدرت بین همون پنج در صد زبلها باقی بمونه
حتی اگه با هم تضاد فکری داشته باشن
بهش چی می گین ؟
تشکل ؟
دار و دسته ؟
حزب ؟!!!
و اینطوریه که مردم بدبخت
از تغییر های سیاسی مایوس می شن
چرا؟
چون
حسن کچل
در واقع همون
کچل حسنه
با فرمی متفاوت
در نهایت
همه جزو همون پنج درصد زبلها هستند
و به فکر منافع خودشون !!!

رامین چهارشنبه 27 تیر 1403 ساعت 22:10

واقعا زمانه ی بدی شده
لعنت بهشون
من ازدواج نکرده ام ولی باز هم شرمنده ی زن و بچه هستم

تو دیگه چه بدشانسی هستی !!!
آش نخورده و دهن سوخته ؟!!!

شادی سه‌شنبه 26 تیر 1403 ساعت 22:58 http://Manrabekhan.blogsky.com

می دونید زندگی خیلی سخت شده، خیلی زیاد.
هر روزم از صبح که بلند میشم تا شب که بخوابم در این فکر می گذره، چطور از پس مخارج بر بیام. موندم
قدر خورشید خانم بدون. من خرید کردن اقایون رو دیدم. پولی که خانما مخارج یک هفته باهاش تامین می کنند اقایون با یک خرید کردن، اون پول رو تموم می کنند. یکبار یه اقای اومد و با خرید دو مدل پنیر یک کیلوی و گردو و.... جیب خودش خالی کرد. وقتی پول خریداش میداد با حیرت می گفت فکر نمی کرده اینقدر بشه.
مواظب خودتان باشید

"هر روزم از صبح که بلند میشم تا شب که بخوابم در این فکر می گذره، چطور از پس مخارج بر بیام. موندم "
متاسفانه اوضاع روز به روز بدتره
و
من نمیدونم این طناب تا کجا می تونه کش بیاد و پاره نشه !!!




"قدر خورشید خانم بدون. من خرید کردن اقایون رو دیدم... "
می دونم
و
قدردانش هستم
واقعا از من ساخته نیست با این مبالغ
زندگی رو بچرخونم
این هنریه که خانومها توش استادند

گیل‌پیشی سه‌شنبه 26 تیر 1403 ساعت 22:57 http://Www.temmuz.blogsky.com

سلام جناب مونپارناس. وقت بخیر.
کاملا درک می‌‌کنم. دقیقا زندگی اکثریتمون همینه. بودجه‌ای واسه تفریحات نمی‌مونه.

ممنون از درکت گیل پیشی
اگه آدم تنها باشه
میشه با هر مبلغی
یه جور زندگی رو گذروند
اصلا مثل سگ زندگی کرد
اما
وقتی مسوول معاش یه خونواده باشی داستان متفاوته
احساس بی کفایتی آدم رو ول نمی کنه
با این که
منشا این زندگی ما
در جایی
بیرون از خود ماست

پونیو سه‌شنبه 26 تیر 1403 ساعت 21:31 https://poniyo.blogsky.com/

از دعاهای همیشگی همسرم اینه که خدایا هیچ مردی رو شرمنده خانواده ش نکن...
آمین
منم دوست ندارم خوانندگان وبلاگم ناراحت بشن ولی وبلاگ تنها جایی هست که میشه راحت از ناراحتی هامون حرف بزنیم...
عذاب وجدان نداشته باش

ممنون از نظرت پونیو

قره بالا سه‌شنبه 26 تیر 1403 ساعت 20:27 http://www.eccedentesiast33.blogsky.com

جز درد هیچی نداشت این پست
هیچیییی

پ.ن رو اضافه کردم
بخونش
نوشتن این پست به اختیار من نبود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد