149


امروز جمعه است

و من

تنبیه شدم !!!

 کله سحر روز جمعه

از خواب بیدارم کردن

و

موظف شدم پلو بپزم و قورمه سبزی درست کنم !!!

می پرسین توسط کی و   چرا  ؟

خوب

نا گفته پیداست 

تنها کسی که توی خونه ما قدرت اینکار رو داره خورشیده

خورشید خونه ما هم صاحب کمالات و خوبی های زیادیه 

اما ...

بعضی اوقات نباید نباید دور و برش آفتابی بشی

نه !!!

اشتباه نکنین

قضیه اصلا به هورمونها و .... این جور حرفها نیست

بالاتر از اونه

صحبت اخلاق و عادات رفتاری عجیب و غریب خانومهاست !!!

 

 خوب حالا بریم سراغ  چرای این کار

یه میز خیاطی کوچک داریم که چرخ خیاطی خورشید روشه 

در  سمت راست چرخ خیاطی 

 یه سطح کوچک تقریبا دو وجب در دو وجب آزاد هست .

من از اون قسمت برای کار بخصوصی همیشه  استفاده می کنم 

خورشید این اواخر چند بار بهم اولتیماتوم داده بود که چیزی اونجا نذارم 

اما من  وقتی یه راکت پینگ پنگ

جدید درست می کنم  راکت رو دقیقا  اونجا میذارم 

با ده پونزده تا کتاب روش

تا تحت  فشار قرار بگیره و چسب

 رویه ها  رو خوب به چوب راکت بچسبونه

علتش هم سطح خیلی صاف و محکم اون میز

 و نزدیکیش به کتابخونه است !!!


این دو نکته فرعی رو  هم بد نیست بگم 

هیچ بازیکنی که در سالن بازی می کنه راکت آماده  نمی خره

این کار رو بازیکنانی که در  پارک بازی می کنن  انجام میدن

متناسب با سبک بازی 

رویه ها و چوب رو جدا می خرن و به هم می چسبونن

دوم اینه الان چند سالیه استفاده از چسبهای بد بوی قدیمی

که مثل چسب پنچر گیری بود ممنوع شده 

و چسبهای جدید که  حلال اونها آبه استفاده میشن .

بدیشون هم اینه که چسبندگی شون کمتر شده

و برای همین من راکت رو تحت فشار کتاب

 میذارم  هفت هشت ساعتی

بمونه تا چسب خوب بچسبه

خلاصه

همین یه تیکه میز باعث شر برای هر دوی ما  شد

فریز کنار میز چرخ خیاطیه

پنج شنبه صبح ، خورشید خواست حدود

 هشت تا ظرف کوچک پلاستیکی حاوی فسنجون

رو بذاره توی فریزر .

می خواست سینی رو یه جا بذاره تا در فریزر رو باز کنه

از قضای روزگار،  من با یه راکت و برج کتابهای روش

اون قسمت میز رو پر کرده بودم

اشتباه کرد و سینی رو گذاشت روی  خود چرخ خیاطی

سینی هم سر خورد و محتویات همه لیوانها

ریخت روی چرخ خیاطی و میزش !!!

از ماجراهای بعدش چیزی نمی گم

مسلمان نشنود   کافر نبیند ....

اما ...

روز بعدش صبح زود منو از خوب بیدار کرد و ادامه ماجرا !!!


ایشون لطف کرد بعد بیدار کردن من در  کله سحر روز تعطیل

-  مادر !!!!     آخه استراحت روز تعطیل مگه جزو حقوق اولیه هر مردی نیست ؟ !!! -

لوازم اولیه قورمه سبزی رو بهم داد با دستورالعمل پخت اون

و البته امر به  شستن و پختن برنج ناهار  !!!

 عکس پایین رو ببینین

توی این عکس برنجم رو شستم

گوشت و پیازم رو تفت دادم

دارم میرم برای استخراج روغن از دبه برای سرخ کردن سبزی

همه هم قبل از خوردن صبحونه اون هم روز تعطیل  !!!



و این عکس  مرحله اضافه کردن لوبیا قرمزیه  که شب قبل  

بفرموده خورشید  خیس کرده بودم به گوشت تفت داده شده

و

 اضافه کردن روغن استخراج شده

- با اعمال شاقه -

برای سرخ کردن سبزی



اما

ماجرا در نهایت ختم بخیر شد

بله من سبزی رو سرخ کردم

گوشت و پیاز رو تفت دادم

لوبیایی رو که خیس کرده بودم  به همراه آب

اضافه کردم به بقیه تا بپزه

 اما 

 تا بخودم بجنبم

خود خورشید سبزی سرخ شده رو به بقیه غذا اضافه کرد

  نمک و فلفل مورد نظر خودش رو توی خورش ریخت و برنج رو پخت

می خوام اینطور فکر کنم که عذاب وجدان گرفت

 و از تنبیه من

بخاطر مساله به این کوچکی شرمنده شد.

این هم حاصل کار :


حدودهای ساعت ده بود که کار پختن پلو و خورشت تموم شد

صبحونه ام رو خوردم و تصمیم گرفتم کار خورشید رو

که صبح جمعه منو نابود کرد تلافی کنم

من آدم بد کینه ای هستم

خدا نکنه که اون روی من بالا بیاد

برای همین به خورشید پیشنهاد دادم بریم دیدن روستای

حلیمه جان که  دیروز قبل از وقوع حادثه کذایی با هم در موردش

حرف زده بودیم و خورشید بعد این ماجراها امیدی به رفتن به اونجا نداشت

رفتیم و جاتون خالی خوش گذشت

ولی تعریف این مسافرت باشه برای یه پست دیگه

بخصوص که می خوام کله پاچه خانومهای همکار خورشید رو

 اونجا  حسابی بار بذارم

از دست این خانومها زندگی نداریم

کافیه یکی رفته باشه ابرقو !!! 

 میاد و توی جمع همکارها به به و چه چه می کنه

و بعد اونها می افتن به جون شوهرهای بیچاره اشون 

که ما هم بریم ببینیم چه جوریه

 لیست نقاطی رو که من از دهان خورشید شنیدم  رو دوست ندارم

تکرار کنم

یکش مثلا  همین زابل !!!

آخه من کارمند  ساکن شمال کشور

پول بلیط هواپیما که ندارم 

باید با ماشین برم 

خوب ،  چند ساعت باید رانندگی کنم تا از این بالا

برم اون ته ته  نقشه ، اون پایین پایینها

چون خانوم فلانی گفته : وای .... چه بهمون خوش گذشت !!!!


اون هم با این وضع امنیتی که ما از اون استان عزیزمون میشنویم !!!

خدایا شکرت !!!

خودت که میدونی معنی اش چیه ؟!!






پ.ن 1 :

برای اینکه مزه کار برای من زیاد بشه

خورشید یه دبه  دهن گشاد دو کیلویی  روغن نیمه جامد بهم داد و گفت برای سرخ کردن

سبزی ازش استفاده کنم .

روغن توش دیگه تقریبا تموم شده بود و من باید مثل استخراج کنندگان

نفت " شیل "در آمریکا ، ذره ذره روغن رو از در و دیوار دبه استخراج می کردم

خیلی سعی کردم با قاشق از کف و دیوار  دبه روغن بردارم که کار سختی بود

اگر دبه فلزی بود میذاشتم روی گاز و تمام

اما متاسفانه پلاستیکی بود و نمیشد !!!

بینگو !!!!

رفتم سراغ سشوار و هوای گرم  خروجی سشوار  رو توی ظرف دمیدم 

در کمتر از یک دقیقه

کل نفت شیل موجود در دبه استخراج شد !!!

آفرین به خودم



پ.ن 2 :

اگه از دیدن  برنج در تابه تعجب کردین باید بگم

 این کلک خورشید برای کار کشیدن از منه

پخت برنج توی تابه آسون تر از پخت اون توی دیگه

و مبتدی هایی مثل من هم می تونن برنج رو قابل خوردن در بیارن

توجه کردین که چی گفتم ؟

قابل خوردن !!!!




پ.ن 3 :

اگرچه به تلافی خرابکاری روز پنج شنبه

 عملا بهترین قسمت صبح روز جمعه ام رو

 پای اجاق گاز مشغول  درست کردن قورمه سبزی بودم

اما ....

چیزی که خورشید نمی دونست  این بود که

من آخرین روز کاریم یعنی چهارشنبه

برای شنبه هفته بعد  تقاضای مرخصی کردم

و

پذیرفته شد !!!

هورا !!!!

استراحت و خوش خوشان بمونه برای شنبه

البته

آخرش این زبون سرخ سر سبزم رو به باد داد

قضیه مرخصی روز شنبه رو به خورشید گفتم

نتیجه ؟

سریع یه ظرف پر از سیب زمینی پوست کنده شده و خورد شده

جور کرد تا من صبح شنبه سرخش کنم

لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود



پ.ن 4 :

قورمه سبزی عزیزم  !!!

امروز در بهترین ساعت تعطیلی ام در خدمتت  بودم!!!

امیدوارم خوب و آبرومند از کار در بیای

اولین قورمه سبزی عمرمی

دوستت دارم عزیزم

بعدی ها هیچوقت مثل تو نمیشن !!!

 



نظرات 9 + ارسال نظر
قره بالا جمعه 6 بهمن 1402 ساعت 14:17

حقتون بوده
وقتی خورشید خانم میگه نذار، یعنی نذار دیگه


من همش فکر میکردم آشپزی شما باید خیلی خوب باشه ، پس چرا قورمه سبزی بد مزه شده؟؟؟
تا جایی که حتی قرمه سبزی نخوددار سربازی هم گوی سبقت رو ازش ربوده؟
خدایا شکرت که آشپزی تپل خیلی خوبه
ولی حییییییف که دیگه خیلی وقته غذا نمیپزه

"من همش فکر میکردم آشپزی شما باید خیلی خوب باشه.... "

یکی از بزرگان فامیل همیشه می گه :
همه خوبی ها رو یک مرد نداره !!!!



" پس چرا قورمه سبزی بد مزه شده؟؟؟ "
می شه علتش رو به سادگی گذاشت بی تجربگی !!!
برای علت کاملش باید کمیته حقیقت یاب تشکیل بشه
که فکر کنم واقع نیازی بهش نیست !!!

سهیلا پنج‌شنبه 5 بهمن 1402 ساعت 13:38 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام،ای بابا،من تاحالا فکر میکردم شما خانم هستی،اسمت هم مونا هست.ببخشید خلاصه،قورمه سبزی خوب شد؟خورشید خانم نمره چند داد بهتون؟

" تاحالا فکر میکردم شما خانم هستی"
سلام سهیلا
می بخشی که نیستم !!!

تقصیر خودمه که صریحا نگفتم




" قورمه سبزی خوب شد؟"
به نظر خودم که نه !!!
آبش اصلا مزه نداشت
اونی که خورشید درست می کنه خیلی خوش مزه میشه
شاید زیادی رقیق بود
یا شاید کم نمک بود !!!
با اینکه 24 ساعت بعد
خوردیمش باز هم جا نیفتاده بود
و خوشمزه نبود .
به پیشنهاد من
خورشید یه مقدار گوشت بهش اضافه کرد
شاید گوشتش کم بوده
با این گوشت اضافه شده
میذاریم چند تا قل بزنه
شاید مزه اش بهتر شد

جالبه مزه اون قرمه سبزی که
توی سربازی یه بار بما دادن
و توش بجای لوبیا
نخود ریخته بودن
از اینی که من درست کردم بهتر بود !!!





"خورشید خانم نمره چند داد بهتون؟ "
اون همه چی رو می گه خوبه
اصلا داور خوبی نیست !!!

گیل‌پیشی سه‌شنبه 3 بهمن 1402 ساعت 23:05 http://Www.temmuz.blogsky.com

سلام جناب مهندس. خوبید؟
به به جناب سرآشپز. این که تنبیه نیست، مشارکت هست. خب خورشید خانم هم خسته میشه از انجام همزمان کار خونه و بیرون.
به من مرخصی نمیدن

سلام گیل پیشی
بله حق با تو هست
حداقل فایده اش اینه که آدم متوجه میشه اون
غذایی که می خوره با چه سختی آماده شده
غذایی که هر روز می خوریم و متوجه زحمتهای تهیه اش
نمیشیم



"به من مرخصی نمیدن "
غصه نخور
معمولا سالهای اول کار
از این شرایط سخت زیاد داره
من یادم میاد اوایل کارم
حتی توی ماه رمضان
منو تا آخر وقت اداری نگه می داشتن
بعد تازه بعد از وقت اداری
تا ساعت 17 برام کلاس واسه تدریس گذاشته بودن
بعد از اون هم
باید با مینی بوس حدود یک ساعت توی راه می بودم
تا برمی گشتم به شهرمون
صبح ها قبل از طلوع آفتاب از خونه بیرون می اومدم
و غروب بعد از غروب آفتاب می رسیدم خونه
حتی توی رمضان
با دهان روزه !!!
خیلی سالهای سختی برام بود
اما ناراحت نباش
می گذره
سعی کن شرایط رو در محل کار برای خودت آسون کنی
من این روزها
همیشه هر روز
یه مقدار شکلات و تخمه و آجیل و میوه و شیرینی و صبحونه
با خودم میبرم محل کار
البته با مقادیر کم
نه اونقدر که باعث چاقی و اضافه وزن بشن !!!
خورشیدگاهی به شوخی به من میگه :
داری می ری پیک نیک ؟!!!
آره !!!
من اینطوری زندگی در محل کارم رو به پیک نیک شبیه کردم



پ.ن :
تازگی ها یه مقدار تخمه آفتاب گردون از یه وانتی خریدم
که می گفت تخمه ها مال قزوین هستند
می خوریش مزه کره توی دهن آدم میاد
کیلویی چهل تومن از تخمه معمولی گرونتره
فروشنده
راست یا دروغ
گفت چهار تا گیاه به این تخمه زدن
واقعا خوش مزه است

میف دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت 12:09

اسمم رو عوض کردم ببینم شناختی
جناب مونپارناس زیاد مظلوم نمایی میکنی درست کردن قرمه سبزی کجا و پاک کردن اون همه خورش از روی میز و چرخ و..... وای تجسمش هم دردناکه
مگر اینکه خودت تمیز کرده باشی که در این صورت تنبیه سختی بوده

معلومه که شناختم مامان یک فرشته
کل وبلاگها رو بگردی فقط یه دونه میف هست اونهم تویی




"زیاد مظلوم نمایی میکنی درست کردن قرمه سبزی کجا و پاک کردن اون همه خورش از روی میز و چرخ و..... وای تجسمش هم دردناکه "


ممنون از اینکه دستم رو رو کردی !!!
باورکن درست کردن قورمه سبزی برای کسی تابحال
درست نکرده آسون نیست
ولی
اتهام وارده رو می پذیرم
با ذکر این نکات :
کسی که خورشت رو روی چرخ خیاطی ریخت من نبودم
اون کسی هم که تمیز کرد من نبودم
گناه من فقط اشغال 25 سانت در 25 سانت از
مساحت میز چرخ خیاطی بود !!!
من بیگناه مجازات شدم معاون !!!

soly یکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت 12:27

خوبه همسر ندارم!!!
همسرم درونم اگر چیزی لازم داشته باشه زنگ میزنه به غذای آماده !!!

" خوبه همسر ندارم"

داشتن همسر که بد نیست سولی
مهم همسریه که با آدم رفیق باشه
پیدا کردنش از توی کوچه و خیابون و مهمونی
یه عواقبی داره
پیدا کردنش به روش سنتی هم یه عواقب دیگه
کلا همسر مثل هندونه سربسته هست
سالها طول می کشه تا یکی رو خوب بشناسی
حالا اون رفیق در بیاد یا یه زورگوی طلبکار ، با خداست !!!


"همسرم درونم اگر چیزی لازم داشته باشه زنگ میزنه به غذای آماده "
بچه مایه دار !!!
کم پز بده
من هم سالی یه بار می رم بیرون
فلافل می خرم و می خورم
فکر کردی فقط خودت بلدی پز بدی ؟!!!



Pariiish شنبه 30 دی 1402 ساعت 19:30 http://Magicgirl.blogsky.com

نه نه اصلا نیازی نیست.من خودم از ارتفاع میترسم مثلا لبه پشت بوم بایستم سرم گیج میره یا از راه پله به طبقات پایین نگاه کنم.منتهی منطقم اینه که اگه اون ارتفاع دیواره داشته باشه دیگه نمیترسم.مثل هواپیما،آسانسور و...
در مورد ترس اصلیم که آمپول و هرگونه دکتر هستم که اصلا صحبت نکنم بهتره


"در مورد ترس اصلیم که آمپول و هرگونه دکتر هستم که اصلا صحبت نکنم بهتره "

من هم از سوزن بدم میاد واسه همین سالها وقتی دکتر میرفتم
درخواست می کردم فقط قرص و شربت بده
اما حالا ناچارا سالی دوبار میرم آزمایش خون
و
سوزن رو شاخشه
اون لحظه به کسانی فکر می کنم که در بیمارستان بستری
هستند و چپ و راست با سوزنهای مختلف سوراخ سواخ میشن
اونوقت برام عادی میشه
سرم رو می کنم یه طرف دیگه و وانمود می کنم
چیزی توجه ام رو جلب کرده
تا اون لحظه فرو رفتن سوزن بگذره

فریبا شنبه 30 دی 1402 ساعت 12:27

نجارها وکفاشها برای چسباندن یه دستگاه دارن گرون هم نیست خیلی کاربردی است. اثرش هم بیشتر از کتاب است.

سلام فریبا
و
ممنون از پیشنهاد خوبت


چسبوندن رویه ها به چوب کار هر روزم نیست !!!
هر چند وقت یه بار هوس می کنم یه رویه جدید
یا چوب جدیدی رو امتحان کنم
اونوقته که کارم به اون کتابها میکشه
همینکه راکت روی یه سطح محکم و صاف
مثل میز چرخ خیاطی قرار بگیره
و یعد روش یه تکه شیشه 25x 25
که برای همین کار از شیشه بری خریدم
بذارم
و بعد حدود ده پونزده تا کتاب هم روی شیشه قرار بدم کافیه
به این عکس نگاه کن
این کاری که من می کنم
https://s31.picofile.com/file/8471727576/%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D8%AA_%D9%BE%DB%8C%D9%86%DA%AF_%D9%BE%D9%86%DA%AF.jpg

تقریبا همه بازیکن ها بعد چسبوندن رویه ها به چوب
اصلا راکت رو تحت فشارقرار نمی دن
و بلافاصله شروع میکنن به بازی با راکت جدید
من توی این مورد یه ذره وسواسی هستم
وگرنه از هر سی نفر یکی هم مثل من
وسواس خوب نچسبیدن چسب رو نداره

Pariiish شنبه 30 دی 1402 ساعت 03:48 http://Magicgirl.blogsky.com

سلام.اصلااا مساله به این کوچیکی نبودا
من با خوندنشم دود از سرم بلند شد.
به نظرم تنبیهش جا داشت سنگین تر باشه.
به این دلیل که ما هزار بار یه حرفی رو میزنیم و شما تو دلتون میگین اه چقد غر میزنه و به همه چی گیر میده ولی بعدشم که به حرف ما رسیدین عبرت نمیگیرین و باز همون کارو تکرار میکنید.

من تسلیمم معاون !!!



پ.ن 1 :
در واقع تنبیهش از چیزی که نوشتم سنگیتر هم هست
چون قراره خورشید چرخ خیاطی رو ببره سرویس تا توش رو هم تمیز کنن
فکر می کنه که توش هم فسنجون رفته باشه
بدون شک پرداخت هزینه سرویس با منه
چه تنبیهی از این بالاتر ؟



پ.ن 2 :
من از ارتفاع می ترسم
اگرچه تابحال چند باراز پروازهای داخلی استفاده کردم
ایرباس و فوکر و ...
امان از فوکر که مثل توپ فوتبال وقت لندینگ
چند بار می خوره زمین و میپره هوا !!!
اجازه هست به احترام شجاعت تو و بقیه کرو های محترم
کلاهم رو از سر بردارم ؟

Joy شنبه 30 دی 1402 ساعت 01:06

چه بامزه نوشتی
خورشید خانوم حسابی از خجالت شما در اومدن پس
من یه بار به همسرم گفتم یه غذا رو بپزه انقدر سوال درمورد پختش پرسید که پشیمون شدم
حقیقتا پخت قورمه سبزی نیاز به تشویق ایستاده داره

ممنون از تعریفت
البته همونطور که گفتم درست کردنش توفیق اجباری بود !!!
نتیجه کاررو خورشید تست کرد و گفت :
فردا که جا بیفته بهتر میشه !!!
فکر کنم معنی اش اینه که خیلی هم بد از کار در نیومده !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد