141

یلدا  اومد و رفت

امیدوارم کسانی که امکان بودن

در جمع های خونوادگی رو داشتند

بهشون خوش گذشته باشه

یا لااقل

 کینه و نفرتشون از بعضی ها !!!

افزایش پیدا نکرده باشه

و شب رو با آرامش ذهن به رختخواب رفته باشن

 اونهایی هم که  موقعیتش رو نداشتن

یعنی تنها زندگی می کنن 

یا 

خونواده اشون دور از بقیه فامیل

 در شهری دیگه یا استانی دیگه یا کشوری دیگه

زندگی می کنن شب آروم و خوبی رو سپری کرده باشن

واقعیتش اینه 

که خودم

 مدتهاست که

مناسبتها

- هر چه که می خواد باشن -

برام بی اهمیت شدن

یعنی برای من شبیه یه روز عادی هستند

حداکثر معنی اشون

 کمی وقت اضافه است

در روزهایی که تعطیل هستیم

و

یا غذای اضافه

در مناسبتهایی که بنوعی با غذا عجین هستند

!!!

می دونم

آدم حوصله سر بر و  ....؟!!!برای آدمهای زندگیم  هستم

اما

 واقعا هیچ حسی

 به هیچ مناسبتی ندارم

دست خودم نیست

نمی تونم  توی مناسبتها 

شاد یا غمگین بشم

اما بنده خدا 

خورشید خونه ما

مثل تمام خورشید های خونه های دیگه

همیشه سعی کرده هر طور که شده

برای بعضی از مناسبتها 

 میزی بچینه

یا 

سفره ای    مهیا کنه

و

با همون مقدار توانایی که داره 

رنگ و لعابی به اون مناسبت بده

و خونواده رو

برای لحظاتی هم که شده

دور هم جمع کنه

عکس پایین هنر نمایی خورشید خانه ماست

خورشید خونه شما هم

 حتما پرتو های محبتش  رو

روی  خونه هاتون تابونده

و هنرنمایی هاش رو به شما عرضه کرده

 

پ.ن 1 :

+کیک :

عزیزی در بلاد دور داریم که این عکس درواقع برای اون گرفته شده

و خورشید علی رغم تذکر من 

ترجیح داده  از زبان محل اقامت اون  استفاده کنه

منظورش  از این کار  رو درک می کنم

 اما کلمات مناسبی برای توضیحش پیدا نمی کنم 

+تیرامیسو  (بالا چپ):

خوب بود اما بنظرم باید سفت تر می بود

+کادایف

اینو من دوست دارم و خورشید هر وقت سرحال باشه

یه دفعه اینو درست می کنه

دوست دارم

اما

خیلی شیرینه

و خوردنش برای من چند روز طول میکشه

با این کبد ریپ زن من

خوردنش برام خوب نیست

اما

هر نوع نظری در این مورد

از دیدگاه خورشید 

 ناشکری محسوب میشه

+آجیل

در واقع  آجیلی برای میز یلدا در کار نبود

به خورشید یادآوری کردم

گفت که نخریدیم

اما

یادم افتاد که من  یه مقدار تخمه آفتابگردون و کدو  و ...

داشتم که بعضی شبها  باهاش مشغول میشم

اونو سر میز گذاشتیم

 . اما

 بعد یادمون افتاد یه مقدار پسته

- علی برکته الله  !!!! -

 ته یخچال هست که کسی دل خوردنش رو نداشته

اونها رو اضافه کردیم تا اون عزیز سفر کرده

بر مبنای اخبار تمام منفی که از کشور  بهشون می رسه

فکر نکنه  که خیلی فقیر شدیم !!!

که شدیم !!!

پ.ن 2 :

 خورشیدخونه ما

دو تا عادت خاص داره

که اگه درست فهمیده نشه

و

مطابق اون رفتار نشه

اون پرتو های محبت تبدیل به

 گدازه های آتشفشانی !!!

میشن

اول :

وقت اشتغال به

 هنر ساخت  کیک و تیرامیسو و باقلوا و ...

کسی نباید وارد آشپزخونه بشه !!!!

دیدن  حتی از دور هم ممنوعه

 

دوم:

با  اینکه ایشون 

دایما و با  تاکید

 می فرمان که

نظر خورندگان  حاصل هنرنمایی ایشون

یعنی من

اصلا براش مهم نیست و همینه که هست !!!

اما

بعد اتمام پخت هر چیز

حتی وقتی داغ داغ تازه از توی فر دراومده

-با دمایی نزدیک به 180 درجه -

با یه قاشق از اون در دست 

بالای سرم پیداش میشه

  و

ازم می خواد که همون لحظه

 امتحانش کنم و بگم  چطوریه !!!

حالا به چه زبونی بگم که 

در اون موقعیت

 اصلا در وضعیتی نیستم که 

بخوام یه چیز شیرین رو امتحان کنم

داغی اش به کنار !!!

و

خدا اون روزی رو نیاره که بعد تست 

جمله ای  شبیه به این از دهانم  در بره :

یه کم زیادی شیرینه

یا

  دفعه پیش فکر کنم  نرم  تر بود!!

هنوز آخرین کلمه از دهانم در نیومده

 خورشید مثل آتشفشان   شروع به فوران می کنه :

 همینه که هست  !!!

وظیفه ام نیست که درست کنم  !!!

نمی خوای نخور می ریزم دور !!!

 و ....

مگه من چی گفتم ؟!!!

خانومها ی عزیز و دوست داشتنی 

اصلا درکتون نمی کنیم

نظر ما خورندگان نهایی که اصلا  براتون مهم نیست

پس

 چرا  حتی یه نقد کوچولو رو هم تحمل نمی کنین ؟!!!

ما که  همیشه ممنون و قدر دان زحماتتون هستیم

پس دیگه

 چرا آخه؟!!!!