115

دیشب سالن بودم

21.30 تا 23:00

خونه که رسیدم دیگه حدود یازده و نیم  شب  بود

شاید فکر کنین ضربه محکم  زدن به  یه توپ کوچک

مثل پینگ پنگ  یا بدمینتون کارآسونیه

اما   اینطور نیست

ورزشهایی مثل زومبا رو دیدین؟

وقتی  نگاه می کنین فقط یه سری حرکت ساده هست

اما

چیزی که سختش می کنه  انجام اون کارها  با سرعت و در یه  زمان کوتاهه

در پینگ پنگ هم  سرعت انجام ضربات که بالا می ره  قلب آدم میاد توی دهانش

حریف تمرینی من ،چند روز پیش ،  یه چیز سنگین رو

فقط از دم در آسانسور برده بود تا در واحدشون.

نتیجه؟

کمر دردی  براش ایجاد شد که دو جلسه تمرین رو نیومد

دیشب هم که اومده بود  کلی پماد  "آیس چی چی ...ژل "  زده بود

  کمردرد اون  برای من فرصت خوبی بود

تا انتقام دهها بار شکست رو ازش بگیرم

اون که  از ترس درد کمر فقط توپ رو  بر میگردوند و اصلا حمله نمی کرد

در نتیجه من

زدم و زدم و زدم  .. و اونقدر حمله کردم

که در پایان وقت تمرین،

 7 گیم برد و فقط چهار گیم باخت !!!

هورا  !!!

شاخ غول شکستم 

آخیش !!! دلم خنک شد

...

مونپارناس

قهرمان من !!!

تو دیگه کی هستی ...


درنتیجه

 وقتی  که رسیدم خونه ،

 از خستگی  مثل مرده قبرستون بودم

 

 

بعد روشن کردن ماشین لباسشویی و رفتن حموم  

روی گاز رو برای پیدا کردن بقایای شام  نگاه کردم

به تمیزی کف دست بود !!!

دریغ ازحتی  یه ظرف یا بشقاب !!!

تصمیم گرفتم مثل یه ورزشکار واقعی شام نخورم  و سریع بخوابم

اما سلطان بدن

-شکم-

  بخاطر ورجه  وورجه های بیشمار ، ول کن نبود

در نهایت ، شیطون رولعنت کردم و یه کنسرو ماهی ساردین رو از توی کابینت

در آوردم و گذاشتم تا  بجوشه .

دردسرتون ندم

تا غذا بخورم و قسمتهایی از سریال کره ای  "زندگی بعدی من "

رو وقت غذا خوردن ببینم ساعت شد 2 صبح

حالا کی می خواد ساعت 4:30 مثل هر روز از خواب بیدار شه؟!!!


با قلبی آکنده از ناراحتی و بی میلی     دو آلارم از آلارمهای روزانه ام

- آلارم  ساعت 4:45 بیداری  و  آلارم ساعت  5:30  شروع دوچرخه سواری -

رو غیر فعال کردم

 ساعت 6:40  بود که با  صدای خورشید از خواب پریدم 

- دوچرخه سواری نرفتی؟

- نه !!! دیشب خیلی دیر خوابیدم نمی تونستم صبح زود بیدار شم 

سریع آماده رفتن به محل کارم شدم که دیدم ...

چه میبینی ،  همه جا رو مه گرفته !!!

نه از اون مه های رقیق  الکی

بلکه غلیظ و سفید مثل شیر

 انگار توی کارتون جک و لوبیای سحرآمیز باشی  و 

روی سرزمین غولها که  بالای ابرهاست  قدم برداری

این عکس رو به یادگار اینجا می ذارم


ساعت 7:20 صبح  14 دی 1401



قدم زدن  در سرزمین بالای ابرها

و در یک هوای خنک  اشتها باز کن

دیگه آدم چی ممکنه از زندگی بخواد؟!!!

 برای اینکه این خوشی کامل بشه چه چیزی خوبه پیش بیاد؟

جواب :

اینکه توی محل کار

قبل از خوردن صبحونه امروز

- مخلوط کره بادوم زمینی و شیره انگور با یه ماگ اورسایز   بشکه ای  چای سبز -

یه نفر در روبزنه و بگه برای تولد فرزند جدیدم  ، عروسی پسرم ،

ارتقا شغلی  یا اصلا همینطوری الکی و  دلبخواه

 آش  خریدم این هم سهم شما !!!


پ.ن :

خوردن صبحونه  تموم شد  و   اون شخص نیومد. هی روزگار ... 




نظرات 10 + ارسال نظر
گیل‌پیشی یکشنبه 20 فروردین 1402 ساعت 17:55

انکارتون به ورزشکار بودن که با اعتماد بنفستون در این زمینه در تضاده ها :))
تلقین پذیریم زیاده، یه وقت اعتماد به سقفم به فلک نرسه:)))
ممنون.

" انکارتون به ورزشکار بودن که با اعتماد بنفستون در این زمینه در تضاده ها :))"
باشه
تو بردی معاون !!!!
به ورزشکاربودن اعتراف می کنم


"تلقین پذیریم زیاده، یه وقت اعتماد به سقفم به فلک نرسه:))) "
نترس هیچ مشکلی پیش نمیاد
تضمین می کنم

گیل‌پیشی یکشنبه 20 فروردین 1402 ساعت 16:40

خیلی‌ها نظر میذارند، ولی شما دقیق تحلیل می‌کنید. وقت، گرانبهاترین گوهره که صرف میشه. و ممنونم از وقتی که میذارید.

فکر نکنم استعداد ورزشیم در حد مقام آوردن باشه دچار اعتمادبنفس کاذب میشم یه وقت
اما حرفتون تا حدی درسته، با آدم کاربلدی تمرین نکردم.
خلاصه که ماشاالله ورزشکارید. انکار نکنید.
زنده باشید‌.

"فکر نکنم استعداد ورزشیم در حد مقام آوردن باشه دچار اعتمادبنفس کاذب میشم یه وقت "
اعتماد بنفس کاذب چه بدی داره گیل پیشی ؟
از تو چه پنهون خودم به مقدار کافی ازش دارم دارم
وقتی بچه های توی رده بندی 8 تا 16 تای دسته اول استان
رو می بینم بخودم می گم
بردن اینا که نباید مشکلی برای من باشه !!
ال می کنم و بل می کنم و هزار تا نقشه ...
بعد توی یه مسابقه می خورم به یکیشون
و با یه وضعی 3-0 آبکش می شم که نگو و .....
البته که ناراحت نمیشم
اونها هفته ای سه جلسه با بهترین همبازیها تمرینات
سطح بالا دارن
باید هم یکی مثل منو 3-0 بزنن
اما
این اعتماد بنفس کاذب هر بار منو شجاع تر
از قبل می فرسته توی میدون مسابقه
می بینی که چقدر با ارزشه ؟



"خلاصه که ماشاالله ورزشکارید. انکار نکنید. "
انکار می کنم
انکار می کنم
...
شدیدا
انکار می کنم





پ.ن:
تو هم زنده باشی
و
با نشاط
و
پر امید

گیل‌پیشی یکشنبه 20 فروردین 1402 ساعت 13:30 https://temmuz.blogsky.com/

اول از همه بخاطر وقتی که برای نوشته‌هام میذارید، ازتون سپاسگزارم. امروز که استاد رضوان ازتون تشکر کردن، یادم افتاد که بیام و مجدد بابت لطفتون مجدد قدردانی کنم.
اما در مورد پستتون:
ماشاءالله حسابی ورزشکار و سحرخیزید.
من هم عاشق پینگ‌پونگ بودم و البته بسی بی‌استعداد در این ورزش!
چای عالیه، اما چای سبز رو امتحان نکردم.
طنز کلامتون هم بسیار زیباست.
و در آخر
از جانب من، سلامی به گرمای آفتاب به خورشید خانم عزیز برسونید.

"یادم افتاد که بیام و مجدد بابت لطفتون مجدد قدردانی کنم."
ای بابا گیل پیشی
شرمنده می کنی منو
دو تا نظر گذاشتن که لایق این حرفها نیست



"ماشاءالله حسابی ورزشکار و سحرخیزید. "
ترکیب
ورزش برای درمان +
شاغل بودن +
نیاز به داشتن محیط امن
مجبورم می کنن صبح زود قبل از کار برم ورزش
"وگرنه من همان خاکم که بودم "



" من هم عاشق پینگ‌پونگ بودم و البته بسی بی‌استعداد در این ورزش!"
باهات موافق نیستم
اگر زیر نظر مربی شش ماه کار می کردی
و بعد این حرف رو میزدی شاید می پذیرفتم
اما مطمئن هستم که تو هم مثل من امکان آموزش
زیرنظر مربی رو نداشتی
بدون مربی ای
که نحوه صحیح هر ضربه رو یاد بده
اشکالات ما رو در زمان اجرای اون ضربه اصلاح کنه
تداوم و سرعت اجرای ضربه رو باهامون تمرین کنه
امکان نداره بشه چیز زیادی یاد گرفت
اینو دارم توی سالنی که می رم به عینه می بینم
پس خودت رو مقصر ندون
تازه این مشکل در خانومها حاد تره
چون مربی و یا حریف تمرینی خوب براشون
کمتر از آقایون مهیاست
اگر ده سال هم با کسی مثل خودت که
در حال یادگیری هست بازی کنی فقط از بازی کردن
لذت بردی اما ارتقا بازی کمی نصیبت میشه
شاید با یه مربی مناسبتو توی هشت تای اول کشور بودی
که می تونه بگه که این ممکن نبوده ؟


" چای سبز رو امتحان نکردم"
حتما امتحان کن
مزه آب توی جوب رو میده
ولی می گن که خواصش بخصوصبرای چربی سوزی
بیشتر از چای معمولیه
الله اعلم !!!



"طنز کلامتون هم بسیار زیباست."
زیبایی از خودتونه !!
آه ...
ببخشید
شما زیبا می بینین




" از جانب من، سلامی به گرمای آفتاب به خورشید خانم عزیز برسونید"
سلامت باشی
و تندرست و شاد

میله بدون پرچم دوشنبه 26 دی 1401 ساعت 18:31

سلام
پینگ پونگ واقعاً نفس‌گیره و ورزش سنگینی است برخلاف ظاهرش... خیلی خوب عرق آدم را درمی‌آورد... اما با توصیفاتی که کردی من گفتم دخل طرف رو آوردی اما اون سطر 7 بر 4 واقعاٌ غیرمنتظره و جالب بود
توصیه می‌کنم از خوبی‌های گیلان کمتر عکس بگذارید و بنویسید! اینجوری اونجا شلوغ میشه‌ها

سلام میله
" اون سطر 7 بر 4 واقعاٌ غیرمنتظره و جالب بود "
ای کاش میشد بگم 7بر دو زدم ناکارش کردم
اما اینطوری نبود
واقعیت رو باید گفت
سطح بازی من اونقدرها نسبت به اون بالا نیست که بخوام دخلش رو بیارم
حتی وقتی کمرش درد می کنه

درواقع موارد زیادی من خسته بودم
و اون سرحال
و زده دخل منو آورده
با نتایجی مثل 4 بر 9 !!!!



" توصیه می‌کنم از خوبی‌های گیلان کمتر عکس بگذارید و بنویسید! اینجوری اونجا شلوغ میشه‌ها "
شلوغی خود بخود مساله خاصی نیست و قابل مدیریت کردنه
اما ...
امان از مسافرهایی که میان اینجا و فکر می کنن اومدن سان فرانسیسکو !!!
طرف توی خونه اش هم با شلوارک نمیگرده بعد راست راست با شلوارک وسط شهر از ماشین پیاده میشه و می ره خرید !!!
خانومها رو دیگه نگو
کالکشن مد هستند .
بیچاره دخترها و خانومهای اینجا
فکر کنم با دیدن این مسافرها
همه اش تو فکر ارتقا مدل شون هستند
در هر صورت دیدن مسافرها با این توصیفات
خیلی باحال و مفرحه
یا
رانندگی های عجیب و غریب مسافرها در شهر
که آدم بی اختیار نگاهش میره برای دیدن پلاک ماشینشون که ببینه از کجا اومدن که اینطور بد و عوضی رانندگی میکنه.
مثل پارک دوبله ها در محلهای ناجور
یا توقف وسط خیابون برای پرسیدن آدرس
سبقت های ناگهانی و خطرناک داخل شهری
و ....

شاید اون ساکن بندر عباس هم که ماشین ما رو توی شهرش می بینه
همین حرفها رو در مورد ما میزنه .
چه میشه گفت .ایرانی هستیم دیگه
و جهان سومی
از هر قماشی که باشیم
سر و ته یه کرباسیم

محبوبه پنج‌شنبه 22 دی 1401 ساعت 13:35

والله با نظر بندباز موافقم تا حدودی، اگه قرار بود تو ایران به دنیا بیام ، ترجیحم بر این بود اینجا که کمی خوش و اب و هواست دنیا بیام، هرچند عاشق زیبایی، شهرهای دیگه مثل، تبریز، شیراز ، اصفهانم ، حدااقل هوای سالم تا حدودی داریم..
هرچند سرمای این چند روز رشت یکم زیادی زیاده و سینوس ها صلوات داده شدن.. ولی خوب دیگه زمستون ه.. پریروزها با همسر حرف میزدیم که اگه مهاجرت کنیم به یه کشور سرد .. که اکثر صبح و شبهاش مثل این روزها سرد باشه، قطعا کم میاریم شایدم نیاوردیم.. چون من عاشق هوای بهاریم.. ولی خوب زندگی ه.. همیشه منوی مخصوص مارو نداره..

سلام
" اگه قرار بود تو ایران به دنیا بیام ، ترجیحم بر این بود اینجا که کمی خوش و اب و هواست دنیا بیام "

درسته
من هم همین نظر رو دارم
اما
رطوبت بالا و هوای عموما ابری
-بخصوص در سالهای قبل که مشکل بارش کم نداشتیم -
فضا ی زندگی رو با رخوت و افسردگی همراه میکنه
و فعالیتهای تجاری با همون انگیزه ای که در استانهای خشک تر
هست اینجا ممکن نیست.
شرایط طوریه که دوست نداری از خونه بری بیرون و به کارها برسی
توی جاهای خشک آدم خیلی فعال تر و با انگیزه تره
هر چیزی خوبیها و بدیهاش رو داره دیگه
اینهم از معایب زندگی در مناطق مرطوبه

مامان یک فرشته سه‌شنبه 20 دی 1401 ساعت 14:15 http://Parvazeyekfereshte.blogsky.com

سلام
خوب چیزی تا قهرمانی نهایی نمونده ،نهایتش بلند کردن یک کارتن دیگه ست
عکس عاالی بود ما هم دقیقا همین هوا رو داریم منتها اینجا مه نیست دوده
آش و باقالی و لبو خوراک این هواست

سلام

"ما هم دقیقا همین هوا رو داریم منتها اینجا مه نیست دوده "
پناه بر خدا !!!
در عجبم که این بشر دوپا چطور میتونه محیطی رو
که خودش توش زندگی می کنه رو انقدر مسموم کنه !!!
اسمش اگه خودکشی نیست پس چیه؟!!!


" آش و باقالی و لبو خوراک این هواست "
پس آبگوشت چی ؟ !!!
آی می چسبه
بخصوص توش دنبه هم باشه اساسی


پ.ن :
بعد اون هوای مه آلود ، الان گرفتار یه موج سرما و بارون شدیم
و من مدتیه سینوسهام دارن اذیتم می کنن و ناچارا
ورزش سر صبح رو توی این سرما و بارون گذاشتم کنار
انقدر هوا تاریکه و عبور و مرور کمه که واقعیتش می ترسم برم پیاده روی
از دوچرخه ثابت هم متنفرم
امیدوارم لااقل بارون قطع شه .
با سرما می شه بازم یه طور کنار اومد
ولی بارون چاره نداره
.

محبوبه شنبه 17 دی 1401 ساعت 08:20

اخ ما هم سه تایی تو این مه قشنگ صبحگاهی بیرون بودیم، دخترک کلاس اولی رو نبردیم مدرسه، با آقای همسر رفتیم مدرک دکتراشون رو از لاهیجان بگیریم تا قبل اینکه خیلی دیر بشه ، نزدیک لاهیجان مه تموم شد .. خیلی روز قشنگی بود.. نمیدونم دلیلش مه بود، سه تایی بودنمون بود.. قورمه سبزی ناهارش بود یا خواب مبسوط عصرگاهیش

"ما هم سه تایی تو این مه قشنگ صبحگاهی بیرون بودیم"
خوب همین حرف های رمانتیک طور رو دیگران می شنون و فکر می کنن اینجا چه خبره !!!
نظر بند باز رو اون پایین خوندی ؟
بندباز ما رو ساکن بهشت می بینه
دوستان مقیم در استانهای دیگه هم عموما همین نظر رو دارن
ولی
من فکر می کنم اون روز خوب رو خودت با یه نگرش مثبت برای خودت و خونواده ات ساختی
حالا مه هم یه کمک کوچکی در فضا سازی انجام داد
اطمینان دارم کرمان هم که بودی همین روز خوش رو می ساختی
"ما هم سه تایی تو این مه قشنگ صبحگاهی بیرون بودیم"
خوب همین حرف های رمانتیک طور رو دیگران می شنون و فکر می کنن اینجا چه خبره !!!
نظر بند باز رو اون پایین خوندی ؟
بندباز ما رو ساکن بهشت می بینه
دوستان مقیم در استانهای دیگه هم عموما همین نظر رو دارن
ولی
من فکر می کنم اون روز خوب رو خودت با یه نگرش مثبت برای خودت و خونواده ات ساختی
حالا مه هم یه کمک کوچکی در فضا سازی انجام داد
اطمینان دارم کرمان هم که بودی همین روز خوش رو می ساختی
وگرنه اگه یکی مثل
" گلام " Glam
- شخصیت منفی نگر و همیشه نالان توی کارتون گالیور -
اونجا بود و مه رو می دید تمام راه رو تا لاهیجان نق می زد و می گفت
ما دیر به مقصد می رسیم
ما تصادف می کنیم
...
من می دونم !!!!

بندباز جمعه 16 دی 1401 ساعت 01:03 http://dbandbaz.blogfa.com

سلام بر مونپارناس
آقا شما خبر داری رسما دارید توی بهشت زندگی می کنید؟ منظورم همه جوره ش هست ها!!

سلام
البته که می دونم
اینجا بهشته ما هم بهشتی و ساکن بهشتیم


ولی
ما به این جایی که از بیرون بهشت دیده میشه می گیم جهنم سبز !!!
اگه بجای چند روز ، چند سال اینجا زندگی کنی مفهوم حرف منو درک می کنی .
رطوبت خیلی بالا عامل اصلی مشکلات زندگی در اینجاست
البته این رطوبت بالا برای جایی که اساس زندگی مردمش کشاورزیه خیلی هم مفید و لازمه
اما جای راحتی برای زندگی بدون کشاورزی نیست .
با این وصف من زندگی در اینجا رو به زندگی در مناطق خشک ترجیح می دم .

Soly چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت 19:50

تو میتونی .بیشتر تلاش کن .فردا صبح باید احساسات رو به اوج برسونی تا دوبیتی بگی.

این کاره نیستم
برم کشکم رو بسابم بهتره

soly چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت 12:15

سلام بر جناب مونپارناس قهرمان
تبریک میگم
اون مه صبحگاهی لایق یه بیت شعر فی البداهه بود از جانب شما.

سلام سولی

خدا رو شکر که قاضی نشدی
خیلی هوای آشناها رو داری ها !!!
گفتم که بیچاره کمردرد داشت و من نامردانه از فرصت سو استفاده کردم


" اون مه صبحگاهی لایق یه بیت شعر فی البداهه بود"
امان از دست تو سولماز
با این حرفها آخرش منو به یه شاعر تبدیل می کنی


این هم بخاطر تو
هوا سفید
و
زمین سفید
و
زمان سفید

در این اجتماع سفیدها پس چرا روزگار ما سیاست؟

می بخشید بیشتر از این در توانم نبود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد