102

یه اعترافی بکنم ؟

اگرچه ممکنه بگین که چقدر کم جنبه و یا "  ..."  هستم

-البته کم جنبه که هستم  . واسه همین  هر کی گفت"  ..."  خودشه     -

اما وقتی صبحای زود

- این روزها از ساعت   5:15   -

توی خیابونهای خلوت و خنک،  توی هوای گرگ و میش سپیده دم

رکاب میزنم غروری  رو احساس  می کنم

که یه نفر دیگه ممکنه وقتی سوار یه BMW یا لامبورگینی  بی سقف میشه

 و جلوی دیگران مانور می ده بهش دست بده

 

 جنس این غرور از جنس پول و این داستانها نیست

چون قیمت   دوچرخه ام  و لباس و تجهیزاتم مثل

 لباس و عینک و دستکش و ... حتی نصف قیمت بعضی دوچرخه های توی خیابون

 که روزانه می بینم  هم نمیشه 

این احساس درونی خودمه

دیدین بچه هایی رو که وقت بازی با یه توپ پلاستیکی   توی کوچه، خوشحال تر و شادتر

از یک بازیکن حرفه ای  زمان بازی توی فلان استادیوم معروف  و با فلان تیم  درجه یک هستند؟  


یادم رفت بگم این احساس غرورم وقتی پیدا میشه که

 یه   بنده خدایی رو که داره  پیاده میره تا به سرویسش برسه

 یا منتظر سرویسش وایساده  رو می بینم

دقیقا از نوع غرور یک سواره نسبت به یک پیاده  است !!!!

می دونم داشتن  این نوع غرور افتخاری نداره و شبیه به اینه که یکی بخواد

به دیگران  پز بده که من زخم معده دارم !!!!

ولی

 از این که سوار  دوچرخه هستم

و

با چند بار  پازدن ده برابر فاصله ای رو که یک پیاده  طی میکنه  رو میتونم طی کنم

  احساس غرو ر میکنم

- البته همین جا رفع ابهام کنم وقتی پشت فرمونم اصلا این حس رو نسبت  به پیاده ها ندارم "

اما !!!!

از اونجایی که این روزگار غدار هیچوقت دوستیش با آدم پایدار نیست

وقتی در اوج سرخوشی و بقول بعضی قسمتهای شمال کشور 

"من منه  قربان "  بودن  هستی

 یه دفعه یه چیزی می گه  :

فیسسسسسسسسسسس !!!

ای خدا !!!!

و شما میبینید که نه تنها  تیوپ چرخ عقب ترکیده

بلکه

لبه تیز طوقه حساب لاستیک رو هم رسیده واونو  جر داده 

ای خدا !!!

گل  بود به سبزه هم آراسته شد !!!!

یعنی در کسری از ثانیه آدم از عرش میاد روی فرش !!!!


در این طور موارد

  وقتی پیاده با دوچرخه ای که وبال گردن شده

از جلوی همونها که منتظر سرویس هستند

و چند لحظه پیش با  غرور

- درونی نه خدای نکرده بیرونی  -

 از جلوشون گذشته بودم 

مسیر رفته رو بر می گردم ، کلاه و عینکم رو  برمیدارم

 سرم رو پایین میندازم  و سعی می کنم  اصلا بهشون نگاه نکنم 

تحمل پوزخند های احتمال رو ندارم

و

در اون حال  این شعر ها رو برای تسلی خاطر با خودم زمزمه کنم

گهی پشت به زین و گهی زین به پشت

یا

چرخ بازیگر از این بازیچه هابسیار دارد

زیادی "من منه قربانم" ؟

چه کنم وقتی کسی برای آدم پپسی باز نمیکنه

یاد می گیری که خودت خودت رو تشویق کنی برای خودت نوشابه وا کنی


پ.ن :

برگهایی زیباتر از گل

مکان عکس :

  روستای خمیران    

kho  mey run

از توابع شهرستان انزلی

استان گیلان

زمان :

سال گذشته



من نمی دانم

که چرا می گویند

 اسب حیوان نجیبی است

کبوتر زیباست

و

 چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟

گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟


چشمها را باید شست

 جور دیگر باید دید

خدایش بیامرزد


نظرات 15 + ارسال نظر
مهرداد یکشنبه 2 مرداد 1401 ساعت 12:48 http://ketabnameh.blogsky.com

سلام
یک روز از تصادفی که در زمان دوچرخه سواری ام در چند ماه پیش افتاد برات می نویسم. شاخ به شاخ با پراید خدارو شکر خودم سالم موندم وتنها یک جای کبودی به اندازه یک بشقاب کوچک بر روی شکمم باقی ماند که اثر فرمان نازنین دوچرخه بود که در شکم فرو رفت اما خوشبختانه موفق نشد به درون آن نفوذ کند. اینجاست که چربی های ذخیره شده در شکم یک بار هم که شده به کار من آمد. اما دو شاخه چرخ جلوی دوچرخه ی نازنین از وسط خا شد و چرخ جلوی دوچرخه به سمت زیر رکاب ها تغییر مکان داد، آنهم دوچرخه ی کوهستان اصل تایوانی که در خانواده ما حداقل 20 سال عمر کرده بود و هنوز سر حال و سرپا و تمیز بود. مدتی ست به دنبال دوشاخ مناسب بدنه اش می گردم که هنوز نیافته ام.
قصد داشتم یک روز درباره اش بگم که همه رو همین امروز گفتم ماجرای تصادفش را اما یک روز می گویم
خلاصه دوچرخه سواری و اون غروری که ازش حرف زدی این دردسرها رو داره دیگه

"مدتی ست به دنبال دوشاخ مناسب بدنه اش می گردم که هنوز نیافته ام. "
شوخی نکن !!!
چند مدل دوشاخ فرمون توی فروشگاه های پایین هست خودم هم ازشون خرید می کنم

اولی محل اصلی خرید های من هست .منصفه دارای محصولاتی با کیفیت متوسط
https://nikanbike.com
دومی کیفیت بالا اما ناچارا قیمتها بالا یا خیلی بالا !!!!
https://shop.asemanbike.com
زودتر دوشاخ مورد نیاز رو بخر و دوچرخه رو راه بنداز
قبل از اینکه بخاطر قطع ورزش اضافه وزن بیشتری پیدا کنی !!!!

میله بدون پرچم شنبه 4 تیر 1401 ساعت 18:13

سلام
هر بار که از دوچرخه می‌نویسی من به یاد دوچرخه‌ای میفتم که چند سال قبل از داخل پارکینگ به سرقت بردند و طبعاً این روزگار دیگر امکان جایگزینی آن وجود ندارد! یعنی اگر امکان پولی‌اش هم مهیا شود امکان امنیتی آن مفقود است! امیدوارم ماشین را از داخل پارکینگ نبرند... صلوات فرست

سلام میله
ازت انتظار شکست و عقب نشینی نداشتم !!!
اگر خونده باشی همینجا نوشته ام که نه تنها دوتا دوچرخه ما رو از پارکینگ دزدیدند بلکه علی رغم شکایت و ارائه عکس و فاکتور و صورت جلسه پلیس 110 و ...
در انتها
غازی !!!! محترم !!!! پرونده حکم داد که وقوع دزدی براش ثابت نشده و پرونده رو بست .
فکر می کنی تسلیم شدم ؟
باز هم دوچرخه گرفتم اما دست دوم و ارزونتر
توی پارکینگ هم یه حلقه به دیوار وصل کردم تا دوچرخه به اون قفل بشه
برای در هم کلون گذاشتیم و قفلش رو عوض کردیم
با همین کارها ماه هاست دارم دوچرخه سواری میکنم و خبری از دزد نیست

اگر چند هفته سایت دیوار رو زیر نظر بگیری دوچرخه های دست دوم ارزون گیر میاد که اگر هم ببرنش دیگه دلت اونقدر ها نسوزه

سید محسن شنبه 4 تیر 1401 ساعت 15:34

درود بر شما---اگر بتوانیم بار احساسی و روانی یک اعتقاد را تحمل کرده و به دلیل آن اعتقاد مزاحم دیگران نشویم داشتن بعضی از اعتقادات ملایم بد نیست--انعطاف پذیری در مورد عقاید را سرلوحه قرار دهیم و تصور نکنیم که حرف آخر را اعتقاد ما باید بزند.
هدیه امروز
*دقت کرده اید؟ در زمان بروز حادثه، کاملا آگاهانه و بدون تفکر در باره نحوه فرارمان، فقط می گریزیم.

رعنا پنج‌شنبه 2 تیر 1401 ساعت 22:03

بله... قصدم این نبود که بگم اونها تنبلی می کنند. خواستم بگم حتی با وجود اینکه به خاطر کم کردن وزن ورزش می کنید، اراده تون قابل تحسینه. وگرنه میدونم کار سختیه وزن کم کردن. خودم اضافه وزن ندارم ولی همسرم صد و سی کیلو بود الان دو ماهه که هفته ای دوبار میره شنا و ناهار رو هم کلا حذف کرده و صبح فقط قهوه میخوره. در واقع روزی یک وعده غذا میخوره و در این دو ماه هشت کیلو کم کرده. می بینم که چقدر سخته نخوردن برای ادمی که انقدر غذا دوست داره. ولی به قول شما کلید موفقیت اهسته و پیوسته رفتنه.

برای کاهش وزن پیاده روی و شنا و دوچرخه سواری خیلی خوبن
اگر هم مشکل زانو یا کمر وجود داشته بشه شنا و دوچرخه سواری خوبن
من خیلی شنیده ام که گفتند وعده های غذایی رو حذف نکنید بلکه مقدار غذا در هر وعده رو کم کنید .
امیدوارم روش کار شوهرت با مشاوره یه متخصص باشه چون ممکنه حذف وعده های غذایی در دراز مدت براش مشکلات سو تغذیه ای بیاره
واقعا هم سخت ترین کار دنیا گشنه بودن و نخوردن غذاست !!!!
ای کاش من هم اراده شوهر شما رو در نخوردن داشتم
تمام توانایی من در استمرار ورزشمه نه اجتناب از خوردن
به همین دلیل اگرچه از 118 کیلو در طول یک سال به 108 کیلو رسیدم
ولی کاهش وزنم به دلیل عدم توانایی من در کنترل خوردن روی 108 کیلو متوقف شده

مواظب وزن خودت هم باش . اضافه وزن خیلی آروم و خزیده میآد
اگر حواست نباشه یه وقت چشم باز می کنی و می بینی که گرفتارشی !!!

رعنا چهارشنبه 1 تیر 1401 ساعت 19:59

چقدر شما قشنگ مینویسید. هم انتخاب موضوعتون که غر و شکایت نیست، هم سبک نگارشتون که طنز قشنگی داره. از طرفی آدم احساس می کنه دارید با دوستانتون صحبت می کنید.
آفرین به اراده شما. حتی اگر به خاطر وزن کم کردن باشه. خیلی ها هستند که اضافه وزن دارند و تلاشی برای رفعش نمی کنند.

سلام رعنا
نوع نوشتن هر وبلاگ نویسی ناشی از دیدگاه اون نسبت به وبلاگشه
مثلا وقتی کسی میگه که وبلاگش غردونی اش هست
طبیعتا ما انتظار یه مطلب شاد رو ازش نداریم
من فرض می کنم که خواننده وبلاگ خسته یا بی حوصله میاد
چند تا صفحه رو بخونه تا یه کم از خستگی یا بی حوصلگی در بیاد .
به نظرت عاقلانه هست حال اونو با نوشته های تلخ بدتر کنم ؟
به همین دلیل
شخصا دوست دارم
خوندن وبلاگم حداقل یه لبخند روی لب خواننده اش بیاره


" خیلی ها هستند که اضافه وزن دارند و تلاشی برای رفعش نمی کنند. "
متاسفانه چیزی هست به اسم مایوس شدن و نا امیدی
یعنی وقتی سعی میکنی با انجام کار یا کارهایی به نتیجه خاصی برسی
اما نمیرسی ، کم کم اعتقادت به موثر بودن اون کار رو از دست میدی
و از انجامش خود داری می کنی چون فکر میکنی فایده ای برات نداره
امیدوارم اضافه وزن نداشته باشی
اما
اگر داشته باشی میدونی که اضافه وزن راحت ایجاد میشه اما سخت از بین میره
شکست های متوالی آدم رو به حالتی در میاره که گفتی یعنی منفعل بودن
چون من به خاطر ورزش روزانه از 118 کیلو به 109 کیلو رسیدم به اثرات ورزش هر روزه ایمان پیدا کردم .
اینطوریه که از رو نمیرم و هر روز صبح زود با رفیقم "دوچرخه" !!! می زنیم بیرون

یاسی سه‌شنبه 31 خرداد 1401 ساعت 04:20

سلام دوست جان
من هنیشه برات نگرانم...نمیدونم چرا؟؟؟ میدونم که ورزشکار ماهری هستی و تجهیزاتت کامله...ولی خداییش اون جاده ها و راننده های بی احتیاطی که من توی ایران میدیدم همیشه استرس اور بودن و خواهند بود...مخصوصا اون موقع صبح که باحتمال قریب به یقین دارن توی خواب رانندگی میکنن!!! خدا حفظت مونپارناس جان...حالا نمیشه یا نوع ورزشت رو عوض کنی یا ساعتش رو حداقل؟؟!!

سلام یاسی
"من همیشه برات نگرانم...نمیدونم چرا؟؟؟ "
احتیاط شرط عقله یاسی و تا اونجا که بتونم همه جنبه های ایمنی رو
- فنی ، زمانی ، مکانی و ... -
رعایت می کنم
ولی
از قدیم گفتند مرگ و زندگی دست خداست .
انقدر مرگهای الکی و بی معنی و مسخره دیدم یا شنیدم که دیگه ....
نگران نباش
از قدیم گفتند
بادمجون بم آفت نداره
لبخند:


"حالا نمیشه یا نوع ورزشت رو عوض کنی یا ساعتش رو حداقل؟؟!! "
من با آسیب های مختلف از رشته های مختلف به دوچرخه سواری رسیدم
شنا و دوچرخه سواری مناسب ترین ورزشها برای من هستند
اما
شنا به عنوان یک ورزش
= و نه تفریح -
توی استخر های اینجا هم غیر بهداشتیه و هم با درآمد یه کارمند منطبق نیست
ساعتش هم بهترین ساعت از لحاظ تطبیق با ساعت کار و کم خوابی ذاتی منه
در هر ساعتی خطر توی جاده های ما هست
ولی
این ساعتی که من بیرون می م تعداد ماشینها خیلی کمه
و با احتیاط بیشتر بخصوص سر تقاطع کوچه ها و خیابونها با خیابون اصلی
احتمال خطرنسبت به ساعات عادی روز خیلی کمتره
توی این یه سالی که شروع کردم فقط چند تا حادثه مختصر و بدون برخورد با ماشین داشتم
این دومین بار افتادنم هست و مقصرش هم فقط خودم بودم .
باور کنی یا نه همین سواری توی هوای گرگ و میش ، مایه امید به زندگی
و روحیه گرفتن من شده
زندگی کوتاه عقاب رو به زندگی طولانی کلاغ ترجیح می دم




پ.ن :

" اون جاده ها و راننده های بی احتیاطی که من توی ایران میدیدم همیشه استرس اور بودن و خواهند بود."

باور میکنی در ساعات اولیه صبح توی جاده یک طرفه داخل شهری که مسیر تمرینمه واون ساعت پرنده هم پر نمیزنه تصادف هایی رو دیدم که عقل امکان وقوعش رو باور نمی کنه. ؟
هیچ عاملی هم جز راننده های دیوانه نداره
باورت میشه یاسی
توی این ساعتهای اولیه صبح راننده هایی باشن که با دور موتور 6000 تخت گاز برن؟!!!
یعنی موتور زوزه می کشه و دل و روده اش داره از دهنش در میاد !!!
چرا؟!!!
من هم تا حالا علتش رو نفهمیدم !!!
اگر عجله دارن خوب مثل آدم با دور موتور مناسب 120 تا سرعت برن
این قابل درکه
ولی دیگه موتور ماشین رو چرا می ترکونن؟!!!!
وچرا
مردم خوابیده توی خونه ها رو کله سحر زا به راه می کنن ؟

مامان یک فرشته چهارشنبه 25 خرداد 1401 ساعت 23:13

سلام
میگم تا خدایی نکرده بلای بدتری برا خودت و دوچرخه ات نیوفتاده از خیر این ورزش بگذر

سلام
نه بخدا !!!
من پینگ پنگ هم بازی میکنم
سالهاست
اما
آیا لذت خوردن قورمه سبزی با قیمه
- اون هم با سیب زمینی سرخ کرده فراوان -
یکیه؟
آیا میشه ازخوردن فسنجون بخاطر کباب صرف نظر کرد ؟ !!!

من با کمک فشاری که تمرین هر روزه دوچرخه سواری بهم وارد میکنه
- در کنار لذت استفاده از هوای پاک و خنک صبح
و
ترس و اضطراب برخورد با سگهای ولگرد خدا نشناس !!!! -
موفق شدم کبد چربم رو تحت کنترل در بیارم و از رشد این بیماری جلوگیری کنم
ورزشهای دیگه
- جز پیاده روی که بخاطر آسیب زانو و کمر نمیتونم مستمر انجامش بدم -
چون نمیشه که هر روزه باشند اثرت درمانی کمتری نسبت به دوچرخه سواری دارند

اهل دل جمله معروفی دارن
" سر به فدای شکم "
من هم در این مقطع زمانی شعار خودم رو دارم
" بکش اما لاغرم کن !!!!"

شکوه چهارشنبه 25 خرداد 1401 ساعت 10:39

سلام مجدد اسم اون گل زیبا پریوشه

علیک سلام شکوه
در نظر پایین ، سعیده اسم "پروانش" رو براش پیشنهاد کرده
احتمالا این گل هم مثل بعضی آدمها دواسمه هست
مثل
"طاهره " که توی خونه صداش می کنن " شکوه" !!!!

شکوه چهارشنبه 25 خرداد 1401 ساعت 10:38

سلام چقدر پستهای شما خوبه .اسم خمیران رو که شنیدم یاد خاطرات قدیم افتادم تعدادی از اقوام سببی ما ساکن آنجا بودند و هستند فکر میکنم‌نزدیک روستای معاف یا مافان باشه تاسوعا و عاشورای اونجا خیلی معروفه و خیلی‌ها از رشت میرفتن اونجا بهرحال طبیعت زیبای گیلان گوارا ی وجودتان

ممنون شکوه
البته علت بودن من در اونجا کاری بود
و چند تا عکسی که گرفتم همه سهم من از بودن در اونجا بود!!!!

سعیده چهارشنبه 25 خرداد 1401 ساعت 09:45

تو پست قبل اون گیاهی که از سقف آویزون شده بود هم احتمالا پر سیاووش هست که مصرف دارویی هم داره.

چه جالب !!!
من اونو تقریبا فقط توی جدار داخلی چاه های آب دیدم اونهم با تراکم پوششی بالا

سعیده چهارشنبه 25 خرداد 1401 ساعت 09:37

فکر کنم اسم این گل خوشگل پروانش باشه.

سلام
من نمیدونم اسمش چیه عکس رو تصادفا گرفتم شکوه در بالا هم اسم " پریوش" رو براش گفته که شبیه همین پروانشی هست که گفتی

صفا سه‌شنبه 24 خرداد 1401 ساعت 19:19 http://Mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

واقعا آفرین بیدار شدن تو اون ساعت و رکاب زدن بسیار غرور آفرین هست و نشانه اراده قوی و هدف ارزشمند هست آفرین به شما. پاره شدن تایر و این چیزها هم کاملا طبیعی هست.

ممنونم صفا
البته قبلا هم گفتم اینکار رو به نوعی اجباری و بخاطر افزایش وزن و بیماری ناشی از اون انجام می دم اینطوری یه مقدار افتخارش کمتره

سید محسن سه‌شنبه 24 خرداد 1401 ساعت 15:19

عقاید همیشه پدید اورنده خصومت- اشفتگی وتعارضند

سلام محسن
درست می گی ،
ولی
بدون داشتن عقیده هم که نمیشه زندگی کرد .درسته؟
آدم باید در هر صورت دیدی و ادراکی نسبت به خودش و محیط اطرافت داشته باشه
وگرنه
توی جاده زندگی سرگردون و واله می مونه

الهام دوشنبه 23 خرداد 1401 ساعت 15:45 https://yanaar.blogsky.com/

سلام
من از هفته‌ی پیش عصرها موقع چای خوردن سرکی به شاهنامه می‌کشم و خلاصه‌اش این است که گشته‌ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده‌ام که مپرس... بقول آن رند ظریف آدم وقتی شروع به خواندن یا نوشتن می‌کند اصلاً نمی‌داند و پیدا نیست که بعدها از کجاها سر در می‌آورد. ببین:
منی چون بپیوست با کردگار شکست اندرآورد و برگشت کار

پ.ن: دیشب خیلی اتفاقی توی خانه با یک گیاه تازه وارد ملاقات کردم و آشنا شدم که فروشنده گفته بود اسمش «جون من یه برگ بده» است. اول فکر کردم چه شوخی بامزه‌ای!
بعد دیدم نه واقعاً این مردم نازنین اسم افوربیا تیروکالی را که مقاومت بالایی نسبت به کم‌آبی و شوری دارد و برای جلوگیری از طوفان و گرد و خاک می‌کارند و به خاطر شکل خاصش حالا شده گیاه زینتی آپارتمانی، گذاشته‌اند: جون من یه برگ بده

سلام
شاهنامه ؟!!!!
واقعا اونقدر بار معنایی داره که کسی مثل تو رو که غرق مطالعات جامعه شناسی هست جذب کنه؟
فکر نکنم فردوسی فیلسوف یا جامعه شناس بوده باشه .
معمولا شاهنامه تهییج کننده احساسات ملی تلقی میشه و مورد علاقه قشر خاصی از عاشقان ادبیاته

پ.ن :
در مورد این جناب افوربیا تیرو کالی هم سرچ کردم . یه جا میفروختنش 85 تومن
مثل اون مرغ های گردن لختی می مونه .دریغ از یه برگ !!!!
اینهم توصیف فروشنده ازش :

" این گل زیبا از خانواده کاکتوسها است و یا برگ نمیده یا برگ خیلی ریز کوچک میده برای همین به این اسم معروف شده واقعا باید التماسش را بکنید تا برگ بده اما شاخه های زیبا و درهم آن زیبایی خاصی به این گل می دهد "

واقعا الهام !!!
از بین اینهمه پیامبر ، جرجیس رو انتخاب کردی ؟!!!
آدم رو یاد مناظر غم انگیز پاییز و درختان لخت و بی برگش میندازه !!!

من پیچک ها رو به خونواده کاکتوس ها ترجیح میدم
زنده و رونده
می تونی زنده بودنشون رو حس کنی
یه جورایی شبیه ساز درخت انگورن اما بدون میوه

ناشناس پر حرف یکشنبه 22 خرداد 1401 ساعت 20:20 https://nothingforme.blogsky.com

همین که اون ساعت بیدار میشید برای دوچرخه سواری خودش غرور داره...

اوه ....
خیلی ممنون از تشویقت !!
البته
قبلا در متن وبلاگ توضیح دادم که
اینکار رو ناخواسته و از روی اجبار برای رفع مشکل اضافه وزن حاد و چند بیماری ناشی از اون انجام می دم
بقول معروف هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیره !!!!
اما
از شوخی گذشته غرور داشتن چیز خوبی نیست چون معمولا به برتری آدم نسبت به دیگران در مورد خاصی اشاره می کنه .
در اینطور موارد آدم بهتره بگه
به خاطر فلان چیز یا فلان کار به خودم افتخار می کنم
غرور چون توش مقایسه با دیگران مستتره یه مفهوم منفی داره
و بجاش باید ازکلمات افتخار کردن و بالیدن استفاده کنیم تا
مقایسه با دیگران ازش استنباط نشه
و از این جهت جمله مون وجه منفی نداشته باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد