82

سعدی

که بخشش خدا بر او باد 

می گه:

هیچگاه از درد بی پولی آنقدر ننالیده بودم

مگر روزی که در بازار بغداد بدون کفش راه می رفتم

ناگهان مردی را دیدم که پا نداشت

بلافاصله خدا را  شکر کردم

بله،

حتی چند صد سال پیش هم دیدن اشخاص توانگر تر حس ناخوشنودی از زندگی

و دیدن اشخاص بینوا تر حس رضایت از داشته ها رو به مردم القا می کرده

در کشوری زندگی می کنیم که اکثر چیزهاش مثل  بقیه دنیا نیست
 اگر بخوایم خودمون رو با ماداگاسکار و بولیوی

و سیرالئون و یونان مقایسه کنیم که

غمی بر غمهای ما افزوده می شه
مهم پیدا کردن کشوریه که با نگاه کردن به اوضاع و احوال مردمش

دلمون خنک بشه و خدا رو بخاطروضعیت فعلیمون شکر کنیم !!!!

نه اشتباه حدس زدین !!!
منظورم افغانستان ، رواندا یا میانمار نبود!!!

 

 

می ترسم این کشور ها رو که بهشون دقیق شیم برعکس نا امیدی برامون بیارن

چون حتی اینها هم سینه خیز و افتان و خیزان و چار چنگولی

دارن برای بهتر شدن تلاش میکنند و هر ده سال فعلی شون بهتر از ده سال گذشته اشونه

یا اگر بهتر نشدن لا اقل بدتر هم نشدند

برعکس ما که داستانمون شده :

" سال به سال ، دریغ از پارسال "

پیشنهاد من کره شمالی هست

از هر جهت که نگاه کنی برای ما جای امیدواری و شکر هست

فقط یه چیز ناراحت کننده وجود داره و اون هم اینکه تورم ندارند
البته تورم ندارند چون واردات آزاد کالا از خارج ندارند
چون پول بی حساب و کتاب دست یه عده نیست و..
که البته بهش فکر نکنیم بهتره   
  چون می ترسم همین یه کشور رو هم برای شکر به درگاه خدا از دست بدیم
خوب

  ببینیم وضعیت مردم  اونجا چه جوریه که بخاطروضع اسفبار اونها

از وضع فعلیمون شاکر باشیم

اما یه مشکل کوچک هست
ن ظ ا م حاکم بر کره شمالی یا درست تر بگم حزب کومونیست کره شمالی
راه های دسترسی به اطلاعات مردم این کشور  رو برای

بقیه دنیا محدود کرده واطلاعات رو نمیشه

براحتی بدست آورد پس چه کنیم؟
راه حل ،  خوندن خاطرات کسانیه که موفق شدند از این کشور فرار کنن
این همه داستان گفتم تا کتاب
" دختری با هفت اسم"
رو معرفی کنم
داستان زندگی و فرار دختری از این کشور که قراره با خوندنش بگیم خدا رو شکر که هنوز
به این جا ها نرسیدیم

اشتباه نشه

اصلا قصدم این نیست که بگم وضع موجود ما  خوب و قابل تحمله
نه
کاری به مشکلات بزرگ و متداول کشور ندارم

چون اکثر خونواده ها همزمان در گیرچند تا از اونها  هستند

و توضیح واضحاته

منظورم خواسته های کوچک و معصومانه ای مثل اینه

من خودم سالهاست آرزوی یه کارت ساده اعتباری  رو دارم که مثل یه آنگولایی بتونم
از سایتهای فروش خارجی چیز کوچکی بخرم

به دلایلی که می دونم و می دونید اگر چه خرید از سایتهای خارجی الان به لطف وجود اشخاص یا شرکتهای واسطه  ممکنه ولی

 پایین کشیده شدن ارزش پول ملی و بالا بودن هزینه تمام شده ، عقلانیت خرید رو زیر سوال میبره

 خلاصه

چند کتاب از این  کتابهای نوشته شده توسط فراریان کره شمالی هست که
 اوضاع و احوال اون کشور و مردمش رو
 برای ما روشن می کنه
این کتاب رو بخونید تا ببینید که تا چه حد میشه ملتی رو به پستی و انحطاط اخلاقی مجبور کرد
و

خدا رو شکر کنیم که هنوز به سرنوشت اونها مبتلا نشدیم

از ما که گذشت
خدا به فرزندان ما
و
فرزندان فرزندان ما رحم کنه

خدایا !!!

چنان کن که پایان کار

تو خشنود باشی و ما رستگار 


پ.ن  :

خوشبختانه این کتاب برایگان در سایت زیر قابل دانلود هست

nbookcity.com

من دانلودش کردم و برای راحتی شما لینکش رو اینجا میذارم

دانلود کنید و از خوندش لذت ببرید

دانلود کتاب " دختری با هفت اسم"



نظرات 6 + ارسال نظر
بندباز پنج‌شنبه 25 آذر 1400 ساعت 00:46 http://dbandbaz.blogfa.com

سلام مونپارناس
راستش تغییرات جامعه در ابعاد مختلفش، اونقدر سریع و زیاد هست که دیگه جایی برای مقایسه باقی نگذاشته.... این روزها هر بار دهن باز می کنم چیزی بگم، بدل میشه به فحش و نفرین. برای همین دهنم رو بستم.
نمی دونم تا کی این وضعیت ادامه داره، اما از گفتن هزار باره ی فکرهای هزار باره خسته ام.

سلام بند باز
چه ایرادی داره چیزی که از دهن آدم بیرون میاد فحش و نفرین باشه؟
گفتار ما بازتاب اوضاع فکری ماست و اون هم تابع شرایط محیط
مگر کسی در مورد شرایط این روزگار ما تردیدی داره؟
عده ای یاد گرفتند که برای زندگی راحت تر فقط نگاهشون به خودشون و زندگیشون باشه و نگاهی جستجوگر و نقاد به محیط اطراف نداشته باشن
و
بعضی ها هم نمی تونند نسبت به محیط اطراف بی تفاوت باشند
موندن در مرحله خشم زیان باره و باید این خشم و نا امیدی تخلیه بشه وگرنه به شخص لطمه میزنه
اگر کتابهای تاریخی رو بخونی از حجم زیاد ظلم و اجحافی که به مردم در هر دوره و سلسله می شده متعجب می شی . ما هم دوره ای هستیم که بعدا آیندگان با تاسف از اون یاد خواهند کرد
ولی
زندگی ادامه داره و هر چه که نسبت به محیط اطراف حساس تر باشیم زجر بیشتی خواهیم کشید.
هر کسی که گرفتار درد "حساس بودن به محیط اطراف " هست باید راهی برای کنار اومدن باهاش و نادیده گرفتنش پیدا کنه .
هر روشی که استفاده می کرده و دیگر موثر نیست رو کنار بذاره و روش دیگری برای بی خیال شدن پیدا کنه
گاهی خودپسندی و توجه به خود یه نعمته که نمی ذاره حواس آدم معطوف فجایع دور و ورش بشه .
واقعیتش من هم خیلی آدم حساس و تلخی بودم
-شاید هم هنوز باشم -
یادم میاد گاهی روزها در صحبت با همکارها در مورد مسایل کلان کشور و ... اونقدر غرق می شدم که با ذهنی خسته و نا امید پایان وقت کار به خونه می رفتم .
کم کم فهمیدم که من و ذهنیاتم چیزی رو در دنیای خارج تغییر نخواهیم داد
جز آسیب روحی روانی به خودم و کاستن از
" نیروی با ارزش تطابق با زندگی "
که ودیعه ای هست با ارزش که با کمک اون در زندگی تاب می یاریم و اسیر نا امیدی و پوچی نمی شیم .
فهمیدم که کشور نه با فکر و نظر خردمندان دلسوز ملت
بلکه با نظر صاحبان زر و زور و تزویر اداره می شه .
وقتی که نمی تونی مقابل تگرگ و توفان بایستی چه کاری باید بکنی ؟
باید صبر کنی تا تموم شن
ممکنه به عمر ما قد نده
ولی
باید در فضا و حریم خصوصی زندگیت صدا و وجود توفان و تگرگ رو نادیده بگیری و از این دو روز عمری که داریم لذت ببری .
یادت باشه که در انتها هر کدوم ما یک سنگ قبر بیشتر نیستیم
پس منطقی اینه که از این زمان محدودی که داریم استفاده مفیدی بکنیم که حداقل خودمون راضی باشیم .
یادت باشه هر چه که می دونیم و شنیدیم یا خوندیم چیزی جز
"قرارداد های انسانی " نیستند و نبودند
پس نگرانی از بابت
"عمل نکردن به وظیفه انسانی"
و بقیه شعار های روشنفکرانه مانند اون
-که از شکم های سیر و سر های بی درد ناشی شدند-
نباید داشت .
می دونی بند باز من یاد گرفتم در حاشیه امنی از حوادث جامعه بمونم
حتی به دلخواه و عمدا خودم رو از مسیر اخبار دور نگه می دارم
اگر چیز مهمی شده باشه حتما تا چند روز بعد کسانی از اطرافیان در موردش صحبت می کنند و متوجه میشم
ولی بدون شک این دوران جزو بدترین اوضاع در تاریخ این کشوره
ممکنه گرفتار قحطی و طاعون و قتل عام ناشی از حمله دشمن و هزار درد بی در مون دیگه که در تاریخ این کشور خوندیم نباشیم
ولی گرفتار یه مرگ تدریجی و مدرن شدیم
من هم از تبدیل شدن به ونزوئلا یا کره شمالی می ترسم
ولی خودپسندانه به این فکر میکنم که خوشبختانه طول عمر انسان کمتر از اونه که من شاهد رسیدن کشور به اونجا ها باشم .
گفتن هزار باره افکار مسلما آزارنده هست
شاید اگر افکارت و گفته هات رو خطاب به عاملان این وضع کشور روی کاغذ بنویسی و هر چه فحش و نا سزا بلدی روی اون کاغذ بیاری سبک بشی
و البته یادت نره که اون کاغذ رو تکه پاره کنی که شر نشه !!!
شنیدم نوشتن برای عده ای راه تخلیه ذهنه امتحان کن شاید برای تو هم جواب بده
هر چه که هست در درون خودت چیزی رو نگه ندار مثل یک اسید از درون آدم رو می تراشه و می خوره
سکوت راه حل نیست بلکه تخریب روح و روان رو تسریع می کنه
من بهت پیشنهاد میدم یه نوع فعالیت بدنی شدید متناسب با وضعیتت رو در نظر داشته باشی
از انواع پیاده روی تا رفتن سالن ورزش
هیچ چیز مثل فعالیت بدن ذهن رو به خواب نمی بره و به آرامش نمی رسونه .
به عنوان یک معتاد ورزش دارم این رو از روی زندگی خودم و مردانی که در محلهای مختلف ورزش میبینم بهت پیشنهاد می کنم .
البته پیشنهاد اصلیم چیزیه که چون قبلا در موردش باهات صحبت کرده بودم و مخالف بودی تکرار نمیکنم .
تندرست و شاد باشی بند باز

رافائل چهارشنبه 17 آذر 1400 ساعت 13:52 http://raphaeletanha.blogsky.com

سلام همولایتی جان.
مادرم خدابیامرز معلم بود، همیشه میگفت اگر برا قبولی درس بخونید، احتمالا میفتید، اگر برای چهارده درس بخونید قبول میشید، اگر برای هجده درس بخونید، تا شونزده رو راحت میگیرید اگر برا بیست بخونید احتمال نوزده بیشتره و اگر برای شاگرد اول بودن بخونید، احتمال قوی، بیست میشید.
ما هم اگر همش خودمون رو راضی کنیم به همینی که هست، یه روزی میشیم کره ی شمالی! دور نیست...

سلام رافی
خدا همه رفتگان رو بیامرزه
مادرت حرف درستی میزد
اصولا در هر سیستمی برای حصول به نتیجه دلخواه باید راندمان رو 100 فرض نکرد و جا رو برای تلفات و ... باز گذاشت .
درس خوندن هم مستثنی نیست
ولی
مسایل س ی ا س ی یه مقدار متفاوتند
از بس پارامتر های مختلفی دخیل هستند که ارزش اونها در زمان ها ی مختلف تغییر میکنه و ثابت نیست ، پیش بینی آینده یک کشور تقریبا غیر ممکنه !!!
هر جا ظالمی هست ظلم پذیری هم باید باشه
ملت کره قرن ها در یک سیستم طبقاتی زندگی کرده و به بردگی و نوکری خو کرده
ایرانی ها طبع نوکری ندارند
البته همیشه عده ای برای منافع بیشتر چابلوسی و نوکری صاحبان قدرت رو می کنند
ولی این عام نیست
خیالت راحت
ایران کره شمالی نمیشه
ممکنه افغانستان یا پاکستان بشیم ولی کره نه !!!!

یاسی سه‌شنبه 16 آذر 1400 ساعت 05:57

سلام دوست جان
ممنون از بابت لینک کتاب...ولی خداوکیلی ازین جماعت زرد پوست باید ترسید.کل الاجمعینشون ملت مارمولک و آب زیرکاه و بسیارررررر طایفه پرستی هستن...این کره ایها دیگه آخرشونن..انقدر از خودشون متشکر و سپاسگزارن که فقط خدا میدونه...
ما ها فقط باید دعا کنیم اوضاع از همینی که هست خرابتر نشه...بهتر شدنش پیشکشمون...

سلم یاسی
ما که مثل شما ها از نزدیک این جماعت رو ندیدیم
ولی
توی همین کتاب بخوبی روانشناسی رفتار کره ای ها اعم از شمالی و جنوبی رو توضیح داده .
اینکه مردم یه کشور هنوز به سیستم طبقاتی -سنگبون - اعتقاد دارند و مطابق اون عمل می کنند خیلی ترسناکه

" این کره ایها دیگه آخرشونن..انقدر از خودشون متشکر و سپاسگزارن که فقط خدا میدونه."
خدا رحم کرده ژاپنی نشدن !!!
اگر زاپنی بودن دیگه خدا رو بنده نبودند

"ما ها فقط باید دعا کنیم اوضاع از همینی که هست خرابتر نشه "
چاره ای جز دعا برامون نمونده

الهام یکشنبه 14 آذر 1400 ساعت 17:18 https://yanaar.blogsky.com/

سلام
به به ! چه آغازنیکویی با سعدی ... ماییم و یک سعدی. استادی داشتم که امیدوارم سلامت باشد. برای درس «سمینار مسائل کشورهای جهان سوم» که هر جلسه کلاس درسش را با حکایتی از گلستان شروع می‌کرد و خیلی جذاب حکایت مصلحت‌اندیشانه را وصل می‌کرد به موضوع سمینار آن روز ... بگذریم که از جا دررفتگانی در کلاس بودند که حتی به اسم این درس اعتراض داشتند و با استاد گلاویز لفظی می‌شدند که چرا به ما گفته‌اند جهان سوم و نه جهان اول ؟

از این سبک کتاب‌ها من هم «روح گریان من» را به لطف خانم بلقیس سلیمانی خوانده‌ام. حالا چطور ؟ تو غرفه نشر ققنوس مشغول دیدزدن بودم که خانم سلیمانی آمدند و هنوز جمعیتی برای امضاءگرفتن و سلفی و بوس و ... جمع نشده بود که سلام دادم و احوالپرسی کردم و از کتاب‌ جدیدشان حرف پیش کشیدم که در همین حین مسئول غرفه در حرکتی غافلگیرانه از رودربایستی من در آن لحظه استفاده کرد و همین کتاب روح گریان ... را در سبد خرید من چپاند.

سلام الهام
" مسئول غرفه در حرکتی غافلگیرانه از رودربایستی من در آن لحظه استفاده کرد و همین کتاب روح گریان ... را در سبد خرید من چپاند. "
بهتر نبودمسوولان غرفه می رفتند و آبمیوه می فروختند؟
هم درامدش بیشتر بود و هم اینطوری نیاز به این شامورتی بازی ها برای فروش یک جلد کتاب نبود!!!

واقعا خاطره خنده داری بود .
ولی اینجا لینکش رایگانه !!!
بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است !!!!


دانلود کن و هر وقت تونستی بخون
من تازه خوندنش رو تموم کردم
حوصله سر بر نبود
لااقل نکاتی که در مورد کره شمالی قبلا خونده بودم رو تکرار کرد

نکته جالب رمز بقای ن ظ ا م کره شمالی هست که نویسنده رمز این کار رو شرکت دادن اجباری مردم در تبه کاری های حکومت میدونه .
جایی که شما از زمان دبستان در جلسات هفتگی باید خطایی از خودت یا از یکی از همکلاسی هات رو در جمع بیان کنی تا ...

من همیشه عمر نظام ها رو مثل فواره ای می بینم که لاجرم زمان سقوطشون هم خواهد رسید و علایم این سقوط هم کم و بیش بین نظام های متفاوت مشترکه مثل درگیر شدن اکثر مقامات در انواع فساد ها مثل اختلاس و ... و سخت شدن معیشت مردم و ....
همیشه راز بالاتر رفتن این فواره و عدم سقوطش به از ده ها حکومت خاندان " گیم"در کره شمالی برام سوال بود
با توضیح نویسنده فهمیدم که شرکت دادن مردم در تبه کاری راهیه که اونها نتونن به تغییر فکر کنند
لااقل در کره شمالی که این طور بوده
نکته جالب دیگراین کتاب بی اعتنایی بودن و شاید تحقیر مردم کره شمال توسط مردم کره جنوبیه
وقتی آحاد ملت تباه و به انحطاط کشیده میشن و در جنایت ن ظ ا م حاکم برعیله مردم خودش - هر چند به اجبار یا ناخواسته - شراکت می کنن ارزش و احترامشون رو پیش دیگران از دست می دند
نویسنده بارها گفته که بدبینی به دیگران و عدم اعتماد به اونها از نکات کلیدی برای بقا در جامعه کره شمالی بوده و همین خصوصیات مانع زندگی راحت اونها در سرزمین های آزاد می شه.

پ.ن :
پس فقط من نیستم که علی رغم کتاب خونیم دست و دلم به خرید کتاب نمیره ؟
تو هم معاون ؟!!!!


soly شنبه 13 آذر 1400 ساعت 12:03

بابت پی دی اف ممنون

قابل نداره سولی
امیدوارم فرصت پیدا کنی و بخونیش
و
با دنیای عجیب زندگی در کره شمالی آشنا بشی

soly شنبه 13 آذر 1400 ساعت 11:53

خب به حکم انسان بودنمون و خطاکاربودنمون بحث مقایسه پیش میاد...زیادم خوشایند نیست .
بهترین راه شکرگزاری برای داشته ها و تلاش برای نداشته هاست...من خودم ایمان پیدا کردم به معجزاتی که بدون چشمداشت از طرف پروردگارم به دست آوردم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد