76

با تالیفات رضا امیر خانی به تازگی  آشنا شدم

در واقع دو سه ماه پیش بود که این اتفاق افتاد

در مورد کره شمالی زیاد شنیدیم ولی مدارک و مستندات کمی از اون وجود داره و

من به دلایلی علاقه مند بودم در مورد این کشور بیشتر بدونم .

جستجوها منو به سمت کتابی به نام عجیب " نیم دانگ پیونگ یانگ" کشوند .

  سفرنامه یک نویسنده ایرانی به کره شمالی

جل الخالق !!!

با خودم گفتم یعنی توی کشور ما هم از این دیوونه ها پیدا میشن که برن کشور

ترسناکی مثل کره شمالی وتازه سفرنامه هم بنویسند؟

قضیه بد جوری بو می داد .البته بنظرم این بو بوی بدی  هم بود  

قبلا هم گفتم علی رغم تمایلم به خوندن کتاب و مجله

- که این علاقه  ازاولین سالهای سواد دار شدنم بهم چسبید و دیگه ول هم نکرد-

 جزو گروه  مفت خوانها بودم .

یعنی

کتابخونه ها  و دانلود پی دی اف های رایگان  تامین کننده اصلی موادم بودند .

  می دونین که  کتاب  برای اونهایی که شیفته کتابخوانی هستند

جزو مخدرات محسوب میشه !!!

 

 

قبلا هم گفتم بعد آشنایی با وبلاگ میله - رضوان الله تعالی علیه -  و معرفی

پشت معرفی کتابهایی که عموما حق نشرشون هنوز ازبین نرفته

مقاومت سالیان سال من شکست و ناچارا دست به جیب شدم

اگرچه  از قدیم گفتند که :

ترک عادت موجب مرض است

و کتاب خوانی مفتی  عادتیه که به این زودیها دست بردار آدم نیست !!

خلاصه هر چه گشتم اثری از پی دی اف رایگان این کتاب نبود .هر چه بود پولی بود

با قلبی اندوهگین و دستی لرزان  هزینه خرید پی دی اف رو پرداختم و کتاب رو دانلود کردم

بله حدسم درست بود .

ایشون از دوستان "بچه های بالا"  بودند

در همون ابتدای کتاب امیر خانی با صداقت  توضیح می ده که این سفر رو

مدیون دعوت حزب موتلفه هست .

ظاهرا پشت پرده و دور از  نمایشات تلوزیونی و اخبار صدا و سیما ،

حزب موتلفه ارتباطاتی و دید و بازدیدی با قدرت غالب  کره شمالی

بهم زده بود و این سفر به دعوت طرف مقابل داشت انجام می شد

پیش بینی شده بود که  گروه متشکل از دو تیم  اقتصادی و

فرهنگی باشه  و امیر خانی یکی از کاندیداهای  تیم فرهنگی بود.


حدس زدین منظورم از قدرت غالب کره شمالی چی بود؟ 

چی ؟

دولت  !!!؟

نه داداش  !!! / آبجی !!!

 حزب مقتدر کمونیست  !!!

که ظاهرا اون موقع ها بنا بر گزارشات  سفیر کاربلدشون  فکر میکردند که

حزب موتلفه توی کشور  همه کاره هست  و از این جهت  برای اعضای

این حزب  نوشابه باز میکردند و دعوت و دید و بازدید و معامله و  این حرفها  !!!

وقتی کتاب رو بخونید متوجه منظورم می شین .

خلاصه

وقتی این کتاب رو خوندم دید اولیه من  این بود:

عجب !!! توی این حزب و وابستگانشون  همچین آدمهایی هم هستند

که اینطوری فکرکنند و اینطوری بنویسند ؟

نوشته امیرخانی  واقعا متعجبم کرد .

اگر بخونید متوجه میشین چطور امیرخانی توازن ظریفی رو بین

 "بیان حقیقت چیزهای دیده شده "

با

 " راضی نگه داشتن  دوستان موتلفه و حزب کومونیست کره شمالی "  

ایجاد کرده .

کتاب جالبیه و در انتها بود که تازه علت وجود کلمه  " نیم دانگ " در اسم کتاب رو فهمیدم .


بخاطر این کتاب از امیرخانی خوشم اومد .

اگر چه گرایشات سیاسیش داستان دیگری داره  

علاقه مند شدم چیز بیشتری ازش بخونم

این بود که به کتاب "جانستان کابلستان " اش رسیدم

باز هم یه اسم عجیب دیگه برای یه کتاب !!!

آقای امیر خانی !!!

بیکاری میگردی از این اسمهای اجق وجق پیدا میکنی برای کتابات !!!؟


این بار دیگه صحبت از سفر با رانت برادران موتلفه و دعوت  ... نبود

این کتاب ماحصل مسافرتی بود چند روزه با زن و پسر چند ساله اش به مشهد

و

تصمیمی ناگهانی برای باقی گذاشتن زن و بچه در مشهد

و

 رفتن بتنهایی به مرز ، گرفتن ویزا و مسافرتی به افغانستان 

که

رفت و برگشتش بیشتر از چهار روز نشد

اما

بعد خوندن این کتاب ، این امیر خانی دیگه برای من امیر خانی موتلفه نبود

  نوشته اش صمیمی و بدور از رنگ و لعاب حزب و سیاست و آلودگی هایی

از این دست بود.

نوشته ای بود انسانی و پاک.

این کتاب شرح چهار روز زندگی یک مرد تنها ، در کشوری بود که

مشترکات زبانی و فرهنگی زیادی با ما داره

امیر خانی بود و دریایی از آه وتاسف بخاطر مردمی که سالها پیش

پشت سرمون رهاشون کردیم

کتاب زیبا بود و تاثیر گذار


دیگه با این کتاب رفاقتش با موتلفه رو بخشیدم

دیدم که حرفهای این مرد با فرکانس رزنانس وجود من هم فرکانسه

ببخشید.انگار یه دفعه قلنبه سلنبه شد


منظورم اینه که حرفهاش انگار حرفهای خود من بود و تفکراتش

به تفکرات من نزدیک

پس دنبال نوشته های دیگر امیر خانی گشتم .

چند تا داستان داشت  ولی چیزی که چشم منو گرفت کتاب " نفحات نفت " بود

در توضیحات این کتاب اومده بود که این کتاب نه سفرنامه هست و نه داستان .

نظر نویسنده هست در مورد نفت و اثراتش برکشور و نقشش در ایجاد

مسوولین -  بقول امیر خانی - 

دو  لتی  و سه لتی        Do  lati   -  se  lati 

منظور امیر خانی از   لت  همون دره . دولتی به مسوولی میگه که

دو تا در به سوی بهشت  اموال عمومی براش باز شده

و مسوول سه لتی یعنی مسوولی که با سه تا در به بهشت  پول نفتی متصله

ناقلا عجب اسمهای جالبی  ساخته

به این تواناییش حسودیم شد 


  اگر چند ماه پیش بهم می گفتند  که کسی هست که حاضره  برای

خرید کتابی پول بده  که داستان نیست و نویسنده فقط نظراتش رو

در مورد یک موضوع نخ نما شده  نوشته میگفتم که اون شخص خریدار

حال نرمالی نداره مگه آدم عاقل برای همچین چیزی هم پول میده ؟


خوب مشخص شد اونی که حال نرمالی نداره خودمم

چون خودم پول دادم و  این کتاب رو خریدم .

 الان که دارم این جملات رو مینویسم 191 صفحه از 228 صفحه

این کتاب رو خونده ام

و

می تونم با جرات بگم که الان احترام به مراتب بیشتری برای امیر خانی قائلم .

با نثری دلنشین و ارائه مثالهای متنوع رابطه بیمارگونه شئون مختلف کشور

رو با نفت و مخلوقاتش یعنی مسوولین دو لتی و سه لتی توضیح میده .

نه !!!

مطمئنم این امیر خانی  همون امیر خانی  یار غار موتلفه نمی تونه باشه

که  باهاشون رفیق گرمابه و گلستان بود


 اگر چه با تاکید زیادی که بر کاهش تصدی گری دولت و آزاد گذاشتن امور

برای کار آفرینان در این کتاب کرده  بنظرم ازش کمی - فقط کمی-

 بوی ادکلن " موتلفه" می آد که خداوندگاران بخش خصوصی اند !!!

البته من هیچ وقت توی این مسایل شامه تیزی نداشتم

شاید هم من دارم اشتباه می کنم

و

این بو ،  بوی ادکلن " مردم سالاریه "


در هر صورت آشنایی من با امیر خانی توسط سه کتاب

" نیم دانگ پیونگ یانگ "

" جانستان کابلستان "

" نفحات نفت"

باعث شد  که دیگه  نویسندگان ایرانی رو با یک چوب نرونم و در یک دسته جا ندم   

و همه اونها رو نویسنده عشق نامه  برای تشنگان دل و دلدادگی

  یا 

سیاه نامه برای افسردگان و خودآزاران ندونم


تا همین حد هم  که امیرخانی سعی کرده صرفا ریشه مشکلات  رو به

درون معطوف کنه واز مدیران بالایی و میانی

 - درحد  چار چوبهای  تنگ عقیدتیش  -

انتقاد کنه بنظرم کار مهمی کرده .

ریشه مشکلات رو به بیرون از مرز ها حواله نداده

و

"از ماست که بر ماست " رو متناسب با مصادیق  روز

  تفسیر کرده

من خوندم وآموختم و لذت بردم

 امیدوارم شما هم از خوندن کتابهای این نویسنده  لذت ببرید



پ.ن 1 :

قدرت  اول خونه امون از علاقه من به عناب و چیتوز موتوری و زغال اخته و  اوزون برون و چند تا چیز دیگه اطلاع داره .

خوب امسال وفور عناب بود و از مدل کارمندی اش یعنی  کیلو سی تومنی کلی خوردم تا  این اواخر که مدل سلطنتی کیلو شصت تومی اش  هم اومدبازار

ولی وقتی خبر آورد که زغال اخته کیلویی 230 تومنه اکیدا منعش کردم که نخره

کس دیگری جز من این چیزها رو نمیخوره و من چند کیلو  از همین زغال اخته مدل کارمندی رو در طول  تابستون  خورده بودم   پس نخورده از این دنیا نمیرم

ولی

امان از خانومها !!!

وقتی بخوان کاری رو انجام بدن - حتی محبت زورکی - هیچ کس جلو دارشون نیست 

تازه حقوق گرفته بودم و هنوز مزه داشتن پول اضافی زی دندونم  بود که  یه دفعه

 بعد یک خرید  کاملا معمولی روزانه  ، دو تا پلاستیک فریزر جلوم گذاشته شد!!!

+ اینا چین ؟

- چیزی نیست .  زغال اخته هست

+ چرااین زغال اخته  انقدر کمه ؟ همش چند تا دونه هست که  !!!

-آخه  کیلویی 230 تومن بود به اندازه 100 گرم برات خریدم

+ !!!

+ پس این یکی چیه ؟

- چیز خاصی  نیست . اوزون برونه . توی هایپرفلانی دیدم  یه مقدار برات گرفتم

+   اوزونبرون !!!  ... ای خدا !!!  چند شد؟

-کیلویی 450 بود برات به اندازه 100 تومن خریدم


حالا من با چند تکه اوزونبرون که بزحمت یه سیخ میشه و چند دونه زغال اخته  چکار کنم ؟

عکس چند دون از  اون زغال اخته های  کذایی  رو برای ثبت در تاریخ این پایین می ذارم

ازعکس  ازونبرون  هم معذورم چون نمیدونم توی کدوم سوراخ سنبه فریزر جا خوش کرده


پ.ن 2 :

لطفا توجه کنید که زغال اخته های محترم زیر خوب شسته شده و با نمک و گلپر مزه دار شده اند.

ذراتی که در کنار اونها میبینین ذرات اضافی نمک و گلپره .

اینو گفتم تا کسی فکر دیگه ای  نکنه!!!






 


نظرات 10 + ارسال نظر
غیرموتلفه چهارشنبه 28 مهر 1400 ساعت 08:06

هر هنرمندی به تنهایی یک دنیاست و این خاصیتِ هنری است که در وجود اوست.

سلام غیر موتلفه
"هر هنرمندی به تنهایی یک دنیاست و این خاصیتِ هنری است که در وجود اوست. "
این مساله فی نفسه درسته اما باید توجه داشت که از تراوشات این دنیای درون قراره در چه جهتی استفاده بشه
استفاده از هنر بعنوان یک ابزار تازگی نداره
بنظر من مهم تر از حرفی که نویسنده ای می زنه اونه که از این حرف چه هدفی رو دنبال میکنه
چه بسا کلمات زیبا که در خدمت رسیدن به اهداف نازیبا بکار برده میشن
به همین دلیل من نمی تونم به صرف هنرمند بودن کسی براش ارزش قایل بشم
از نظر من یک ساختمان محکم و زیبا وقتی با ارزشه که ازش استفاده نادرست نشه
چیزی که در مورد خیلی از نویسندگان و اهدافشون نمیشه مطمئن بود
در مورد امیر خانی هم همین شک ام پا بر جاست
اگر چه امیدوارم شکی نابجا باشه

man سه‌شنبه 27 مهر 1400 ساعت 12:58

سلام
کتاب نشت نشا رو هم بخون پس! اونم برای رضا امیرخانی هست.
و البته نامش هم با ظرافت خوبی انتخاب شده!
موفق باشی

سلام man
ممنون از توصیه ات
البته باید پی دی اف اش رو گیر بیارم
خوندن کتاب کاغذی برام سخته
ولی نمیدونم چرا از کارهای امیرخانی انقدر خوشم اومده
میگم نکنه منم در درونم "موتلفه " ای هستم و خودم بی خبرم !!!


بندباز سه‌شنبه 13 مهر 1400 ساعت 12:50 http://dbandbaz.blogfa.com

سلام مونپارناس
هنوز در سفری تا آخر هفته
جیب جان را خوب گفتی، لعنتی آنقدر اوضاع قمر در عقرب است که نمی شود تکان خورد! ولی ما همچنان زیر می آییم
درباره سلطنتی ها هم راستش از دور بهشان عرض ارادت کردیم و خلاص
واقعا هم یکنواختی خیلی کسالت باره، بیشتر از اون چیزی که آدم فکرش رو میکنه، کرونا و وضعیت اقتصادی هم مزید علت شده، امیدوارم روزی در آینده نزدیک اینها را پشت سر بگذاریم به سلامتی
باشه، پس از بازگشت سری به هر دو نفر خواهم زد!

سلام بند باز
" آنقدر اوضاع قمر در عقرب است که نمی شود تکان خورد "
واقعا همین طوره
بجز اقشاری که درآمدهای آنچنانی دارن بقیه مردم باید در سفر مراقب باشند .دیگه باید از خیر خرید سوقات و یادگاری و امثال اون گذشت
و
وعده های روزانه رو با یه نون و پنیر و نیمرو و املت سر کرد که الان همینها هم قیمتهاشون باور نکردنی بالاست
حالا تو که عاقلانه با قطار رفتی ولی هزینه بنزین مصرفی هم در یک مسافرت پارامتریه که این روزها خیلی بچشم میآد .

چه کنیم بند باز ، زنده ایم و آدم زنده باید زندگی کنه و مسافرت یکی از اجزای مهم زندگیه

پ.ن :
خدا رو شکر که هنوز نفس کشیدن رایگانه
دور نیست روزی که پولی هم از بابت تامین هوای قابل تنفس توسط ارگانی سازمانی نهادی چیزی به قبض برق ما اضافه بشه .
پس بیا تا میتونیم توی هوای تمیز نفس عمیق بکشیم و بخاطر مفت بودنش خدا رو شکر کنیم !!!


بندباز سه‌شنبه 13 مهر 1400 ساعت 01:24 http://dbandbaz.blogfa.com

سلام بر مونپارناس
قبل از هر چیز بابت همدردی ت و این احساس مسئولیت ت در قبال دوستان وبلاگی ازتوبی نهایت سپاسگزارم
نظرت مفصل بود و نمی خواستم جواب تلگرافی بدم اما خورد به سفر و فرصت پاسخ به موقع از دست رفت هر چند اثر تسلی بخشش کاملا به موقع بود. متشکرم.
راستش اینجا در طول سفر، دو تا چیز باعث شد به یادت بیافتم.
اول دیدن همون درختهای ختمی با گل های سفید و بنفش
دوم دیدن زغال اخته های سلطنتی کیلوی ۲۰۰ تومن
خلاصه جات خالی، یادت کردم.
از بابت فیلم های بیلی وایلدر برای اولین بار فیلمی به اسم "some like it hot" رو دیدم و واقعا لذت بردم از سادگی و شیرینی ساختار و روایت فیلم، جوریکه میگفتم کاش زمان در همون دوران متوقف شده بود. خلاصه خیلی شیرین بود. باقی فیلم هاش رو باید دانلود کنم و ببینم.
متشکرم بابت لینک کتاب، امیدوارم بتونم براش زمان بگذارم و بخونمش.

سلام بند باز
امیدوارم از سفر لذت ببری /برده باشی
مستحق این مسافرت بودی
یه مقدار دور شدن از فضای همیشگی روحیه آدم رو تقویت میکنه
روحیه آدم مثل آبه
و دائما یکجا موندن و یک سری کار تکراری کردن ذهن رو هم راکد می کنه
تغییر مکان فیزیکی جز برای جیب" جان "، برای بقیه موارد خوب یا عالیه !!!




پ.ن 1 :
برای کتاب وقت بذار
کتاب جالبیه
شاید مثل من از بقیه کارهای رضا امیر خانی خوشت بیاد اگرچه اگر نظر " الهام" و ارجاعش به یه نقد از امیر خانی رو بخونی دید بهتری نسبت به امیر خانی پیدا می کنی
من با خوندن سه گانه اش در کل حس خوبی داشتم .
نه به معنی اینکه امیرخانی آدم خوبیه
بلکه به این مفهوم که با احساسات خوبی در مورد مردم از دیدگاه یک نویسنده جناح راست آشنا شدم
"الهام "گفته که احتمالا در مورد این نویسنده یه پست بنویسه


پ.ن 2 :
بد نبود صد گرم از اون سلطنتی ها رو می گرفتی با نمک و گلپر ،
و
جلوی "جان " دونه دونه با ملچ ملوچ می خودی تا به منت کردن بیفته !!!




پ.ن 3:
من چند تا از فیلمهای بیلی وایدر رو دانلود کردم و دیدم
" ایرما خوشگله " و " آپارتمان" قشنگ و لطیف و با بن مایه طنز بودند
اما
از " سان ست بولوار " و " خارش هفت ساله " خوشم نیومد
بنظرم فقط فیلم هایی حوصله سر برند نه بیشتر !!!



پ.ن 4 :
برات آرزوی سلامتی و تندرستی و دل خوش دارم

الهام یکشنبه 11 مهر 1400 ساعت 15:05 https://yanaar.blogsky.com/

سلام مجدد از من
با این همه باید موعظه‌ی ناپلئون را هم گوش کرد و قدرت حریف را هیچ‌وقت دست پایین هم نگرفت. قضیه این است که گاهی به سبک بعضی فیلم‌های دفاع مقدسی و گزارش‌های صداوسیمایی همه‌ی آدم‌های حریف را ساده لوح و احمق و بی‌سروپا فرض کردن اشتباه بزرگی است.

البته که جناح ایدئولوژی‌زده‌ای که پول دارد، حتماً هوش و تدبیر و قدرتی هم به آن اندازه دارد که بتواند نخبه و متخصص و هنرمند دور خودش جمع کند. امیرخانی باهوش است و نوشتن و روایت و قصه و بازار را بلد است. مشتری هم دارد.
تو اتفاقاً در مورد رنگ و لعاب نگاهی که در کتاب نفحات امیرخانی که با زبان و قلم قوی و لحن شیرین و همه‌پسندی نوشته شده، به نتیجه‌ی خوبی رسیده‌ای. یعنی یک پرده را کنار زدی و خلاء و تناقض را دیده‌ای.

آره به نظرم تفاوت بزرگی بین انسان اروپایی و آمریکایی با ایرانی هست؛ ولی این تفاوت ذاتی نیست. حالا امیرخانی نه تنها این تفاوت غیرذاتی را ندیده گرفته بلکه به کل و کاملاً تعمدی ساختار سیاسی و سیستم جامعه را هم ندیده گرفته و با مثال و مصداق‌های قصه‌گونه درباره‌ی افراد و آدم‌ها به چیزی جز مذمت کردن بی‌حاصل آدم‌ها یعنی خودمان نرسیده، حتی تصویرش از وضعیت موجود هم تصویری معوج و ابتر است.

حالا رازی را در مورد خودم می‌گویم؛ تصاویر من در مورد آدم‌ها و پدیده‌ها بسته به موردش پازلی با مینیمم پنج هزار تکه است. ماکزیمم هم که ندارد.

من نه تنها با خواندن سه کتاب بلکه با خواندن کل کتاب‌ها و اخبار و حواشی موجود در مورد امیرخانی، حتی با سر یک میز نشستن و معاشرت با امیرخانی هم حالاحالاها ازش تصویرسازی نمی‌کنم. یعنی منظورم این است که بعد از همه حواسم هست که تازه فقط قسمتی از پازل تکمیل شده و باز هم می‌توان دنبال قطعات دیگر گشت.

خواهش می‌کنم. من هم نمی‌توانم به تمامی موافق آن نقد باشم. هم کتاب مورد نظر را فعلاً نخوانده‌ام هم این که لحن بشدت گزنده‌ی آراز بارسقیان را کاملاً موجه نمی‌دانم. فقط خواستم بگویم باید زاویه‌ی دیگری را هم دید و همان طور که به درستی گفتی منطق حرف‌ها را سبک سنگین کرد.
اما آخرش در مورد مفهوم و مصداق خرمگس باهات موافق نیستم.
«خرمگس» صفت بارز سقراط است. فیلسوف مورد علاقه‌ی من!
متأسفم که خاطرات بدی را بیاد آوردی؛ ولی آن همکار واجد کمالات شما از آن لحاظ که گفتید در نهایت می‌تواند پشه یا حشره‌ای مردارخوار باشد نه خرمگس!
خرمگسی که سقراط بود، دشوارترین شیوه‌ی زندگی را برای خودش انتخاب کرد تا دیگران را از خواب جهل و ادعا بیدار کند. کسی از گزند نیش او در امان نبود و دایم اسب کرخت سیاست حاکم در آتن را آزار می‌داد. اما خرمگس بودن سقراط به قصد سرگرمی یا تحقیر دیگری نیست. هدفش بیدار کردن و به حرکت در آوردن کسانی است که جاهل‌اند و مدعی! و از جهل خودشان بی‌خبر! او با پرسش‌های متوالی و تهاجمی و نکته‌ سنجی‌های پی‌در‌پی می‌خواست و می‌توانست مهمل‌گویی و تناقض و ایرادات حرف‌های طرف مقابل را آشکار کند. مثلاً سقراط سعی می‌کرد وقتی کسی از مفاهیمی مثل شرافت، عدالت، وطن دوستی و غیره حرف می‌زند، ازش بپرسد معنی این واژه‌ها دقیقاً چیست؟با پرسش های بعدی مشخص می‌شد که طرف هیچ درک روشنی از عدالت ندارد.

روش خرمگسی سقراط در فلسفه یعنی به هر مفهوم و ادعایی که مطرح می‌شود، باید با نگاه انتقادی نظر کرد، ابعاد قابل تردید آن را برانداز کرد و به سادگی هر ادعایی را قبول نکرد . چون خیلی از نظرات ما فقط از رسانه‌ها یا گذشتگان شکل گرفته و خودمان درباره‌اش هیچ جستجویی نداشته‌ایم.
البته عاقبت به این خرمگس، جام شوکران نوشاندند چون با پرسش‌هایی که بر جان و روح مردم می‌افکند مردم را بر علیه قدرت و شرایط و افکار مرسوم می‌شوراند.

ممنون که خواندی

سلام مجدد الهام
بذار از آخر بگم
ممنون که نوشتی
متوجه شدم این جور نوشته هات رو خیلی بیشتر از نوشته های وبلاگت دوست دارم .فکر میکنم اون نوشته ها یادآور جزوه های درسی و این نوشته ها ، دل نوشته هستند .

میپذیرم که اشتباه مهلکی مرتکب شدم . انتصاب اعمال ناجوانمردانه دلقکی رو به خرمگسی نسبت دادم که برای خودش مریدی در حد سقراط داره . !!!

به تصادف سالها پیش کتاب کوچکی از سقراط با اسم تقریبی " چند مقاله ؟ "خوندم و بی درنگ عاشق منطق زیبای سقراط شدم .

به زیبایی روش و منش سقراط رو توضیح دادی و الان مفهوم جمله ای رو که زمانی برام نوشتی که دوست داری مثل یک خرمگس عمل کنی و بهتر می فهمم . مطابق پیشنهادت اون شخص رو به نوعی مگس - مثلا نوعی مگس با رنگ سبز با جلای فلزی که در شهر کمتر هست ولی در طبیعت فراوونه تشبیه میکنم .که هر جا جنازه حیوانی هست اون هم اونجا حاضره

و اما بعد :
" تصاویر من در مورد آدم‌ها و پدیده‌ها بسته به موردش پازلی با مینیمم پنج هزار تکه است. ماکزیمم هم که ندارد"
از لحاظ شخصیتی در طرف مقابل تو قرار دارم
اگر با شخصی غریبه رو درو حرف بزنم به احتمال قوی بعد از مدتی کوتاه تصویری با وضوح و جزییات بالای 80 درصد در موردش پیدا می کنم
.ذهن من اینطور عمل میکنه
مدعی تطبیق حداکثری این تصویر با واقعیت نیستم ولی روشی بوده که در طول زندگی اطرفیانم رو سریعتر دسته بندی کنم .
بدیهیه که با روش شطرنج گونه و منطقی تو در تضاد باشه .
من متکی به حسی هستم که از طرف مقابل می گیرم تا تکمیل آرام آرام پازل شخصیتی طرف مقابل .من هم پازلم رو تکمیل می کنم اما پازل من چند تکه بیشتر نیست و برای من سرعت تکمیل این پازل خیلی زیاده و طبیعتا با خطای بیشتری هم همراه

مشکل من در مورد نوشته های امیر خانی این نیست که مطابق نقد بارسقیان نویسنده از چه پایگاهی اجتماعی یا سیاسی میاد بلکه در اینه که با تجاهل در مورد ساختار قدرت سیاسی در کشور و نحوه تقسیم قدرت ، قصد فریب خواننده رو داره .
امیر خانی حتی در حد یک خط هم جایی اشاره نکرده که عزل و نصب این مدیران سه لتی مستقیم یا با واسطه به راس هرم قدرتی میرسه که مطابق قانون اساسی برجان ومال مردم اولی تر از اونهاست
یعنی به حکم
من اولی بالمومنین من انفسهم ؟
شانی در این کشور نیست که از لحاظ قانونی بدون موافقت یا تایید یا اجازه مستقیم یا غیر مستقیم نفر اول قدرت قابل انجام باشه
و سوال اینجاست که چطور امیر خانی ندانسته چشم بر این واقعیت بسته .
پس بهتره به امیر خانی توهین نکنیم و درک و هوش اون رو زیر سوال نبریم که هر چه کرده عالمانه و عامدانه بوده .
باور بکنی یا نه این روش امیر خانی منو یاد سریال های کره ای می اندازه که میبینم . در اون سریالها هر چه که هست - مگر موارد خاص - هیچ ردی از قدرت و حکومت توشون نیست . مشکلات مردم به خودشون بر میگرده و چیزی به نام اشکال در سیستم اداره کشور در اونها وجود نداره .انگار که اصلا نظامی در اونجا حاکم نیست و مردم هستند و خودشون !!!!




پ.ن 1:
ممنون بخاطر نام بردن از " آراز بارسقیان"
اسمش زیر نقدی که نوشته ، نبود
کنجکاو بودم بدونم که نویسنده کیه
سرچی روی اسمش زدم جالب بود
نقد جالبی نوشته ولی چقدر خوب می شد اگر با تمسخر و هجو آلوده اش نمی کرد

پ.ن 2 :

الهام یکشنبه 11 مهر 1400 ساعت 10:01 https://yanaar.blogsky.com/

سلام
حالا بیشتر معلوم شد که آن دلسوزی برای درخت‌هایی که برای کاغذ کتاب‌ها بریده می‌شوند و محیط زیست از کجا آب می‌خورد مون‌پارناس

حالا از شوخی گذشته حرفی که می‌خواستم بگویم را میله قبل از من گفته است. حریف قدر بوده این‌جا با بچه‌ی کف بازار طرف بودی و بالاخره دست به جیب شدی. «دست نامرئی بازار» را می‌بینی؟ آدام اسمیت درست فهمیده بود. لامصب درست مثل «مشیت الهی» می‌ماند. کاری می‌کند که ادکلن حاجی‌بازاری بوی مردم سالاری! بدهد.

یک بارم یک جایی باید برای خودم هم توضیح بدهم و بنویسم که این لفظ یا ترجمه‌ی مردم‌سالاری‌ به جای دموکراسی از بیخ و بن اشتباه است. یک غلط مصطلح!

راستی خواندن نفحات نفت که هدیه گرفتم را تمام کردم و امیدوارم بزودی چیزکی درباره‌اش بنویسم.
فعلاً بد نیست جهت تنوع و تعویض مکان و زاویه ی دوربینت نگاهی به این جا هم بیندازی... از دستش نده.
https://metropolatleast.ir/%d8%a2%d9%82%d8%a7-%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d8%a8%d9%87-%d9%be%db%8c%d9%88%d9%86%da%af-%db%8c%d8%a7%d9%86%da%af-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%b1%d9%88%d8%af/

سلام الهام
خدمت میله هم عرض کردم اشتباه حزب کمونیست کره شمالی رو مرتکب نشین و قدرت جناح بازار رو دست بالا نگیرید
به ازای سه کتابی که بخاطر امیرخانی خریدم ده تا رو بخاطر تو و میله خریدم
واقعا امیدوارم امیرخانی زبان گویای موتلفه نباشه حیف از این شخص اگر سرش توی آبشخور اونها باشه .

در مورد نفحات چیزی که برای من آزار دهنده بود ارائه نظرات اقتصادی از امیرخانی بود که بطور واضحی مشخص بود مثل من چیزی از اقتصاد نمیدونه

مثلا این جمله که باید گذاشت مردم خودشون کار اقتصادی کنند و بعد ما اونها رو مطابق قواعد و اصول خودمون فورموله و مدل سازی کنیم و شاید از توش اقتصاد اسلامی هم در بیاد مثال خوبیه که متخصصین هر شاخه بهتره توی کار بقیه نظر ندند که اینطور مضحکه نشن .

فکر میکنم مطالعه سیر تحول اقتصاد در اروپا و آمریکا این فکر رو بهش القا کرده که اگر اینجا مردم رو آزاد بذاری چیزی از جنس جهش اقتصادی - جهش تولید ؟ - از توش در میاد.
نه امیرخانی عزیز اون پرنده هست که اگر ولش کنی می پره و میره هوا .
اگر یک خرچنگ رو ول کنی فقط روی زمین می خزه !!!


تفاوت ذاتی انسان اروپایی یا امریکایی با ایرانی باعث بروز نتایج مختلفی میشه .
در حالی که انسان ژاپنی محل نشستن خودش در استادیوم رو قبل از ترک اونجا تمیز میکنه انسان ایرانی که از باخت تیمش ناراضیه در حالی که برای تیم مقابل و داور و تیم خودش مادر و خواهر نمیذاره صندلی هایی رو هم که روش نشسته بود رو به باد لگد میگیره و اگر بتونه میشکنه و به اطراف پرت می کنه .
جالبه که امیرخانی قسمتی از کتاب نفحات رو به بیان تفاوتها بین مردم اختصاص داده ولی در نهایت خودش بر مبنای فرضی متضاد با این قضیه نظریه اقتصادی داده !!! و آزاد سازی فعالیتهای مردم رو اساس برون رفت از این وضعیت دونسته .
این همون چیزیه که یک آدم که کار بلد نیست در انتها گرفتارش میشه
یعنی رسیدن به تناقض
یادت هست الهام که برات نوشته بودم که می ترسم اینطور نظر دادنهای من در مورد مفاهیمی که می نویسی ممکنه منو به دام تناقض گویی بکشه .
امیر خانی به نظرم در مورد مباحث اقتصادی به چنبره همین دام گرفتار شده .
ای کاش کتاب رو قبل از انتشار به یک درس خونده اقتصاد
نشون می داد


پ.ن 1 :
کتاب " نیم دانگ پیونگ یانگ " رو دانلود کردی؟ توی نظر خواهی پست آخرت رو نگاه کن

پ.ن 2:
ممنون ازاین نقدی که فرستادی
خوندمش و جالب و دقیق بود
ولی
حالا معنی کلمه "مغرضانه "رو بهتر میفهمم !!!
اینکه وقتی صفت "مغرضانه" قبل از بقیه صفات توصیف کننده یک متن بیاد حاصل چی میشه !!!
نمی دونم جایی گفتم یا نوشتم که برعکس تو که در جواب نظرم نوشتی :
"فکر می‌کنم همیشه در دنبال فضیلت بودن هم فضیلتی نیست. "
معتقدم که دنبال فضیلت بودن همیشه فضیلته
و طبق این حتی اگر امیرخانی .... باشه باز هم بخاطر گرایشاتش که در "جانستان کابلستان " و " نفحات نفت " دیدم قابل احترام
فقط اینو بگم که از آدمهایی که با تمسخر از دیگران یاد می کنند خاطره خوشی ندارم و حتی اگرحرف حقی رو بزنند به دلیل روش نادرست بیان - استهزا -از اعتبارش برام من کاسته می شه .
این شخصی که این نقد رو نوشته میتونست عین همین مطلب رو در مورد من یا تو هم بنویسه و ما رو همین طور که هستیم با خاک برابر کنه .
مشق ننوشته غلط نداره و نباید جرات و جسارت رو از آدمها گرفت
به نظرت اگر دوباره شانسی برای امیر خانی در مسافرت به مثلا تاجیکستان پیش بیاد با امثال این نوع نقد دستش برای نوشتن سست نمیشه ؟

از این جور آدمها که متخصص لجن مال کردن دیگران هستند خوشم نمی آد
ولی منطقا باید حرف هاشو خوند و سبک و سنگین کرد . این کاریه که میکنم .
بنظرم تا خوندن سه کتابش رو تموم نکردی در مورد امیرخوانی تصویر سازی نکن
چه بسا کسانی که ظاهرا در یک جبهه نیستند ولی در باطن بدنبال یک چیز یا چیزهای مشتنرکند و وجوه اشتراکشون بمراتب بیش از وجوه افتراق اونهاست


پ.ن 3:
همکار خرمگس صفتی دارم که واجد کل کمالاته
ورزشکار کوهنورد و غارنورد
اهل هنرو سینما
و ... و ... و ...
اما مثل خرمگس معطوف زخم ها یا بریدگی های روح و روان دیگرانه تا از اونها مضحکه ای برای چند لحظه خنده بسازه
سبک نوشتن این نقد بسیار به سبک گفتار خرمگس ما نزدیکه
بهمین دلیل خاطرات بدی رو برام زنده کرد

میله بدون پرچم شنبه 10 مهر 1400 ساعت 18:32

سلام
اینکه امیرخانی توانسته است تو را ترغیب کند که عادت مفت‌خوانی را کنار بگذاری و بابت کتاب پول بدهی نشان می‌دهد که در همراهی با موتلفه‌ای‌ها چیزهای خوبی در باب بازار یاد گرفته است
بدون تعصب رجوع کردن به متن را دوست دارم. کار ساده‌ای نیست.
سال دیگه به این قیمت ها می‌خندی در هر دو صورت!

سلام میله
البته امیرخانی فقط تونسته سه کتاب در لیست خرید من قرار بده
وبلاگی به اسم " میله بدون پرچم" هست که لیست کتابهایی که بخاطر خوندن مطالبش ناچار شدم بخرم خیلی بیشتر از سه تا هست و تازه صاحب وبلاگ هم اگر چه طبق شنیده ها اصلا دور و بر موتلفه پیداش هم نشده ولی بدون شک دستش با خیلی از انتشاراتی ها توی یک کاسه هست !!!

رافائل شنبه 10 مهر 1400 ساعت 10:20 http://raphaeletanha.blogsky.com

سلام همولایتی
ممنون بابت معرفی کتاب! علاقه پیدا کردم که برم بخونمشون هرچند چند سال میشه که از نوشته های سیاسی دوری میکنم.
این خانم ها چه کار کنند که وقتی هم که به فکر شما شکموها هستند بازم مورد انتقاد قرارشون میدید..
ببین خانمت خیلی دوستت داره که با پول اضافه رفته علاقه مندی های تو رو خریده، وگرنه میتونست بره برا خودش خرید کنه! از این منظر بهش نگاه کن و دونه دونه زغال اخته ها رو با عشق بخور.
نوش جان.

سلام رافی
حرف حساب که جواب نداره ، داره؟


پ.ن 1:
جواب من به نظر بند باز رو بخون
اگر تو هم خواستی بمن بگو تا اگه شد لینک دانلود این کتاب رو از پیکو فایل رو برای تو هم بذارم


پ.ن 2:
خانوم ها گل اند
آخه دنیا بدون اونها چه جایی برای زندگی کردن بود ؟
اما
چرا بعضی از گلها انقدر خارهای بد جور دارن که نمیشه به اونها نزدیک شد؟


پ.ن 3:
بدلیل نامشخصی پست آخرت چند بار تکرار شده .
جهت اطلاع مدیریت محترم وبلاگ مذکور
رونوشت به بلاگ اسکای فلان فلان شده

بندباز شنبه 10 مهر 1400 ساعت 08:17 http://dbandbaz.blogfa.com

سلام بر مونپارناس
از امیرخانی چیزی نخوندم چون همیشه اونو در کنار همون دو لتی ها و سه لتی ها دیدم.
منظورت از نیم دانگ، یعنی خواهر رهبر کره شمالی؟ یعنی اونو نصف آدم حساب کرده؟!
.
.
چرا زغال اخته ها این شکلی هستند؟ من یادمه تا چند سال پیش، هر دو طرفش صاف و تیز بود شبیه هسته خرما!!! شکلش رو فراموش کردم :))))))

سلام بند باز
توی تایید نظر ها در وبلاگت تاخیر ایجاد شد فکر کردم همون مسافرت با قطار رو رفتی .

" منظورت از نیم دانگ، یعنی خواهر رهبر کره شمالی؟ یعنی اونو نصف آدم حساب کرده؟!"

نه منظور امیرخانی از این اسم اینه که نتونسته در مدت اقامتش چیز زیادی از مردم اونجا بفهمه . در واقع فقط نیم دانگ از شش دانگ اطلاعات مورد نیازش رو بدست آورده .
کتاب جالبیه و توش امیر خانی انواع حقه ها و ترفندهای حزب حاکم برای نمایش چهره نرمالی از تولید و آموزش و ... در کره شمالی رو به صراحت میگه و توضیح میده که همه چیزی که یک خارجی اونجا میبینه فقط رنگ و لعابه و واقعی نیست و مردمش خیلی خیلی بدبخت تر از اون چیزی هستند که بنظر می آد .
من هم در زمان خوندن به امیر خانی بچشم ماله کش موتلفه نگاه میکردم خصوصا که با صراحت و شفافیت مراحل شروع سفرش و توضیح داده بود
ولی
یادت باشه بند باز حتی دشمن با صلاحیت هم قابل احترامه
و امیر خانی دشمن ملت نیست . فقط ذهنی داره دربند عقایدی که بخاطر اون عقاید نمی تونه ریشه رو ببینه و ناچارا حرف هاش در مورد هر مشکلی در کشور از ساقه و بالاتره میزنه
ولی حس بسیار خوبی در این سه کتاب هست . بهت توصیه میکنم حتما بخون و خصوصا مثل من با همین نیم دانگ پیونگ یانگ شروع کن .
الان که نگاه کردم دیدم پی دی اف این کتاب رو من از جایی خریده ام یا با احتمالی خیلی ضعیف رایگان دانلود کردم
و
تحت نرم افزاری مثل فیدیبو یا طاقچه نیست . پس اگر نتونستی دانلود کنی بهم بگو . 24 مگ بیشتر نیست و امکان داره بشه با گذاشتنش توی پیکو فایل و دادن آدرسش بهت اونو بدستت برسونم.

" چرا زغال اخته ها این شکلی هستند؟ "
درست میگی زغال اخته ها ی ما اونطوری هستند که تو توصیف کردی اما گفتم که اینها
زغال اخته " از ما بهتران" هستند با قیمتی بالا که اشتباها به سفره ما راه پیدا کردند .
همه اشون هم از دم دماغشون عمل کرده هست !!!
نشنیدی که شاعر در وصفشون گفته :

همه شاد و خندون
قد بلند و خوشگل
همه رهزن دل



پ.ن :
این چند روز همه اش منتظر تایید نظرم در پست آخرت بودم
کلی در موردوضعیت خودم نوشته بودم تا باعث دلداری تو بشه
به مصداق
ظلم بالسویه عدله
این انتظار رو داشتم که شنیدن ماجرای دیگران که وضعی شبیه به تو رو تجربه کردند از نگرانی ات کم کنه
که !!!
بعد تایید نظرات ،نظری از من دیده نشد
ظاهرا بالگفای همیشه گشنه نظر تپلی منو قابل دونسته بود و خوردتش !!!
در هر صورت ظاهرا هدف اصلی که تسلی دادنت بود توسط 0726 و الهام و میله انجام شده
مابقی بقای عمر شما

soly چهارشنبه 7 مهر 1400 ساعت 22:16

نوشته هات آدمو جذب میکنه . شوق مطالعه زیر پوستم جا خشک کرد یهویی!


وبلاگ " میله بدون پرچم "
رو بخون تا تازه ببینی کتاب و کتاب خوندن یعنی چه
وبلاگش آدم رو معتاد به خوندن می کنه

آدرسش اینه :
https://hosseinkarlos.blogsky.com

وبلاگ مهرداد هم هست که غیر کتاب فیلم هم معرفی میکنه توپ !!!
تازگی از کارگردان آمریکایی بیلی وایدر فیلم معرفی کرده که من الان یه هفته هست دارم فقط فیلمهاشو میبینم . همه عالی
آدرسش اینه :
https://ketabnameh.blogsky.com

پ.ن :
این سه تا کتاب رضا امیرخانی که اسم بردم همه اشون قشنگند
هر کدوم به شکلی
توی فیدیبو با قیمت کم قابل خریدن هستند .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد