60

بند باز   -پنجمین وبلاگ از وبلاگهایی که میخونم -   نظری

برای من گذاشت که  وقتی براش جواب نوشتم

فکر کردم ممکنه سوال اون سوال یه عده دیگر هم باشه

و چون خودم یه مدتی  با این مساله

- که در ادامه مطلب خواهید خوند -

درگیر بودم  گفتم که جوابم به بندباز رو به یک

  پست  تبدیلش کنم شاید برای کس دیگری هم جالب باشه

با اجازه از بند باز گرامی

و رعایت حق کپی رایت


--------------------------------------------------------------------------------------------

بند باز :

سلام
این روزها تعداد سگ های ولگرد واقعا خیلی زیاد شده. این هم بخشی از لطف بی توجه انسان ها و غذارسانی های بی مورد به سگ های ولگرد هست. کاری که واقعا اشتباهه! نه از این بابت که گربه می کشند، متاسفانه در حوالی ما یک جوان بیچاره ی هنرمند را که بخاطر اذیت نشدن همسایه ها، سازش رو می برده در حومه شهر می نواخته، مورد حمله قرار دادند و کشتند... من نمی دونم این شرایط رو چرا هیچ ارگانی به عهده نمی گیره و درست برای مردم روشن نمی کنه که دارند چه بلایی سر محیط شهری و محیط زیست حیوانی می آرند؟! اون بچه گربه ها رسما از دست رفته حساب می شن چون من گربه داشتم و می دونم وقتی کوچیکند و بی مادر به سادگی توسط گربه های دیگه شکار می شن

----------------------------------------------------------------------------------------------

مونپارناس :

من میدونم کدوم ارگان مسووله !!!
اسمش هست " سازمان مدیریت بازیافت " و جزیی از شهرداری هر شهره

من به دلیل دوچرحه سواری در صبح خیلی زود حتی قبل از روشن شدت هوا با این سگ های ولگرد مساله پیدا کردم و چند بار به طرف من حمله کردند که توقف کامل کردم  و بی حرکت موندم 

با توقف من بی خیال شدند و رفتند

با  سازمان مدیریت بازیافت    تماس گرفتم

 

 

دل پری از دست اون آدمهای با اصطلاح حامی حیوانات داشتند که با غذا گذاشتن این سگها رو به محیط زندگی آدم ها جلب میکنند . از کتک خوردن مامورین جمع آوری سگها و آزاد سازی سگهای گرفته شده گفتند

یعنی مردم آزار تر از این سگهای ولگرد آدمهایی هستند که با غذا دادن به این حیوانات اونها رو به مناطق مسکونی جلب میکنند بدون اینکه اهمیت بدند که حضور گاه گله ای این سگها چه مخاطراتی برای مردم داره

فرمانداری ها نهاد های ناظر دولتی هستند
به منظور بررسی و شفاف سازی عملکرد سازمان مدیریت بازیافت نامه ای به فزماندار نوشتم و تقاضای رسیدگی به عملکرد این سازمان کردم

داستان مثنوی هفتاد من کاغذه
خلاصه بگم
بعد چهار ماه پاسکاری شدن بین معاونت سیاسی اجتماعی و معاونت عمرانی و دفتر فرماندار ، بعد از ملاقات حضوری با فرماندار و دستور مستقیم اون به معاون عمرانی ایشون  قبول کرد در مورد  درخواستم  با من ملاقات کنه و در جواب درخواست من برای اعزام یک مامور و بررسی قرارداد و عملکرد پیمانکار سازمان فوق به سادگی به من گفت پرسنل کافی برای این کار رو ندارم !!!
در واقع فقط سه نفر نیرو دارم و کلی کار روی سرمون ریخته!!!

لازم به ذکره که شهر ما بالای هفتصد هزار نفر جمعیت داره و یک کلانشهر هست

کافیه یه سر به فرمانداری بزنین و ببینین که چقدر کارمند توی اتاقهای مختلف هست پس اونا چه کاره اند؟
البته معاون  گفت که در جلسه ای مشترک با شهر داری و مرکز بهداشت این مساله مورد بررسی قرار گرفته
و روی راه حل  به صورت گرفتن وعقیم سازی و  واکسینه کردن و رها کردن به توافق رسیدند !!!

و اگر سه سال صبر کنم نسل این سگها به دلیل عقیم شدن منقرض میشه  و مشکل حل !!!

با چشمهای گشاد شده از تعجب خدمت ایشون عرض کردم مشکل من وبقیه مردم امروز و فرداست

چه جوری سه سال صبر کنیم ؟

اما ایشون بعد از فرمایشاتشون  ازجاش بلند شد و با من به زور خدا حافظی کرد  !!!

میخوام یه مقدار که اعصابم آروم شد و روح و روانم به آرامش قبلی رسید برم و از دست سازمان مدیریت بازیافت به شورای شهر شکایت کنم
با این امید که چاقو دسته اش رو ببره

نظرات 3 + ارسال نظر
بندباز چهارشنبه 26 خرداد 1400 ساعت 10:10 https://dbandbaz.blogfa.com

راستش من اونقدر که شما به این ارگان های دولتی خوشبین هستی، خوشبین نیستم. چرا که مدتی خودم جزء این ان جی او ها بودم و اتفاقا اونجا بیشتر از هر جای دیگه ای می تونی روحیه همکاری و کار گروهی رو ببینی. و از طرفی هم بیشتر از هر جای دیگه ای می تونی کارشکنی ها و چوب لای چرخ گذاشتن های دولتی ها رو ببینی. طوری که اگر بتونی زمانی سازمانی از مردم رو به حدی برسونی که کاری رو واقعا انجام بدی، به سادگی کله پات می کنند! این حقیقتی هست که من تجربه ش کردم. و خب طبیعیه اگر دیگرانی که این تجربه رو ندارند، نتونند باهاش موافق باشند.

" این حقیقتی هست که من تجربه ش کردم. و خب طبیعیه اگر دیگرانی که این تجربه رو ندارند، نتونند باهاش موافق باشند. "


اصلا در صدد نفی تجربه تو نیستم
که اگر غیر این بود
ایران گلستان می شد
اما
آدمی به امید زنده هست !!!!

بندباز سه‌شنبه 25 خرداد 1400 ساعت 18:05

آره واقعا! اون جبران هزینه ها امیدوارم چهارسال طول نکشه و کمی هم به فکر شهر بیوفتند
مراکز نگهداری این زبون بسته ها خیلی مخارج بالایی داره که مطمئنا از عهده ی برنده مناقصه هم خارجه و شهرابی و ارگان ها هم بعد از یک مدتی شروع می‌کنند به بهانه گیری و کم کردن بودجه و خلاصه دردسرهای خاص خودش رو داره که کسی قبول نمی کنه بیاد جلو. اینها اولیت شهری شون نیست و طبعا تا امروز وضعیت تغییر مثبتی نکرده.

ببین بندباز ، هر چی که میگی درسته
ولی
بجز همین گروه های حمایت از حیوانات کی میتونه داوطلبانه و دلسوزانه و بدون چشمداشت مادی از این سگهای ولگرد نگه داری کنه ؟
اگر یک پیمانکار عادی بیاد هم براش سود مهمه و هم اون رفتاری رو که این حضرات حامی حیوانات میخوان وو مطمئنا نداره
پس
منطقیه پا پیش بذارن و با همون پولی که توی مناقصه هست کار رو بدست بگیرند
وقتی خودشون متولی باشند حتی میتونند از همفکراشون کمک داوطلبانه و یا کمک مالی هم بگیرند
اما داستان اینه که توی کشور ما کار گروهی معنا نداره و تمرین نشده
و حالا که بخش های دیگه مثل شهر داری ازشون دعوت به همکاری کردند جا زدند

بندباز سه‌شنبه 25 خرداد 1400 ساعت 10:45 https://dbandbaz.blogfa.com

سلام مونپارناس
متشکرم از پاسخ مفصلت و پیگیری ای که کردی واقعا جای تشکر داره. اگه همه مون همت تو رو داشتیم اوضاع فرق می کرد. خوشحالم که تو هنوز هم سر مطالبه گری! (به قول خودشون) داری.

من فکر نمی کردم اصلا ربطی به سازمان بازیافت داشته باشه! یعنی اونها متولی جمع کردن سگ های ولگرد هستند؟ توی ذهنم همیشه شهرداری مسئول بوده. که خب البته بازیافت زیرمجموعه اونهاست.
درباره ی قضیه عقیم کردن که من خودم به چشم دیدم توی شهری مثل انزلی، سگ هایی با پلاک زرد روی گوش هاشون به عنوان عقیم شده در ساحل و حتی پیاده روهای شهر تردد می کردند. تا وقتی تک و تنها بودند ترسی نداشتند، هر چند یکی شون رسما ما رو دنبال می کرد و بیخیال نمی شد حتی باهامون اومد اونطرف خیابان!!! :)) من نمی ترسم از سگ اما خیلی از مردم می ترسند، در حد همین همراهی هم می تونه براشون تجربه ی بدی باشه. اما وقتی توی ساحل تعدادشون به شش و هفت می رسید رسما به همه پارس می کردند! چون اون محدوده رو قلمرو خودشون می دونستند و اجازه نمی دادند کسی واردش بشه. حالا شما فرض کن یک بچه از اون همه بچه ی کوچولو که داره توی ماسه ها بازی می کنه زبونم لال گیر اینها بیوفته یا پدر و مادرش از اون غافل بشن!... تراژدی می شه!
من برای حق زندگی موجودات ارزش قائلم اما تا وقتی که نه مرکزی حاضره هزینه ی نگهداری اینها رو پرداخت کنه نه حتی عقیم کردن شون باورپذیر و بقول خودت سه سال زمان بره! بهترین راه حل همونی هست که قدیم ترها باهاش این طفلی ها رو کنترل می کردند و خوبه که مردم رو با آثار واقعی این غذارسانی ها بیشتر از هر زمان دیگه ای آگاه کنیم. هر نوع دخالت بی دانشی در روند طبیعت واقعا می تونه آسیب های جدی بزنه!! کافیه نگاهمون بلندمدت باشه!
امیدوارم که پیگیری هات به جوابی برسه که منطقی باشه. :)

سلام بند باز
واقعا وضعیت این سگها رو درست توضیح دادی
حتی همراهیشون ترسناکه بخصوص اگر با پارس کردن و نشون دادن دندون همراه باشه که خیلی هم پیش میآد اگر چند تا باشند که دیگه وحشتناکه و ریسک خطر بالا

" تا وقتی که نه مرکزی حاضره هزینه ی نگهداری اینها رو پرداخت کنه ... بهترین راه حل همونی هست که قدیم ترها باهاش این طفلی ها رو کنترل می کردند "
جالب اینجاست که شخصی از سازمان مدیریت بازیافت در تماس تلفنی که باهاشون داشتم به من گفت که برای نگهداری از سگهای جمع آوری شده جایی رو در نظر گرفتند اما هر چه به این گروه های طرفدار حیوانات گفتند بیاین توی مناقصه نگهداری از این سگها شرکت کنید هیچ کس جلو نیومده حتی با گرفتن پول نگهداری از این سگهای جمع شده رو انجام بده !!!

"امیدوارم که پیگیری هات به جوابی برسه که منطقی باشه. "
منتظرم تا انتخاب اعضای جدید شورای شهر انجام بشه و نفرات جدید بیان شاید بشه توجه اونها رو به این مساله جلب کرد
اگرجه این مساله ای نیست که برای اونها نون و آب داشته باشه
احتمالا تا مدتی باید به فکر جبران هزینه هایی باشند که برای انتخاب شدن خرج کردند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد