31

میدونم که  گسسته و پراکنده می نویسم اما  سعی میکنم  موقع نوشتن همیشه دو چیز رو  در نظر داشته باشم


1- خود من هم وقتی خسته و کوفته   از مشکلات روزانه میآم  و وبلاگ های مورد نظرم رو

میخونم  اولین حسی که میخوام بگیرم  اینه که یه مقدار ذهنم آزاد شه و حس خوبی از خوندن این

وبلاگ هابهم منتقل شه  نه اینکه شنونده مشکلات شخصی ای باشم که جز یه همدری ساده

کاری از دستم برای برطرف کردنش برنمیآد

حساب کنید یه شب قبل خواب هفتا وبلاگ بخونید و توی چهارتای اونا ناچار بشی برای تسکین

درد و رنج نویسندگانشون  نظر بذاری و همدردی کنی یا راه حل پیشنهاد کنی

خیلی ها از وبلاگشون به عنوان سنگ صبورو محلی برای بیان درد ها و مشکلات  شون

استفاده میکنند. اما من به شخصه دوست دارم خوندن وبلاگ من  اگر قادر نباشه

  حسی  بهتری به خواننده بده لااقل حس اونو بدتر نکنه .

به همین دلیل یکی از اهداف من دراینجا  نشون دادن زیبایی های کوچک دور و بر منه

تا شادی های کوچکی رو باعث بشن و سعی میکنم لحن نوشتنم در جواب نظرات همیشه 

به سمت طنز لغزش داشته باشه.


2-شخصا دوست دارم که وقت خوندن وبلاگ علاوه بر سرگرمی یا گذران وقت  یه چیز

کوچکی هم اگر شد  یاد بگیرم

برای همین گاهی  چیزی می نویسم که فکر میکنم مخاطبم با اون کمتر سر و کار داره ولی

دونستنش براش مفیده

منظورم این نیست حالا که مثلا فیلم سازم بیام اینجا رو تبدیل کنم به کلاس درس فیلمسازی

یا اگر کار باغداری انجام میدم  آموزش تخصصی "نگهداری از درختان زردآلو" رو یاد بدم 

همین آموزش اجزا دوچرخه یا روش یاد گرفتن دوچرخه سواری و چیزهایی از این دست منظورمه

توی برنامه ام هست که هر وقت حوصله ام کشید لابلای مطالب چیزهای اینجوری هم بنویسم



برای  حسن ختام   هم دعوتید به تماشای این عکس و دیدن گوشه ای از زیبایی های طبیعت :

پانزدهم خرداد 97  ساعت  سه بعد از ظهر

  ییلاق    اسپیلی    Es  Pili 

 منطقه  ییلاقی  دیلمان    Dey Laman

شهرستان سیاهکل

گیلان


پ.ن  :

برای بهتر  دیدن  ،  روی عکس کلیک راست و سپس    view image  کنید



این هم تخمینی از مکان  این روستا و زمان دسترسی به اون از سمت چالوس



نظرات 7 + ارسال نظر
پرژین پنج‌شنبه 9 بهمن 1399 ساعت 23:40

سلام
ممنون از کامنت هایی که برای من می نویسید.اما،من مدتی بود که کامنت ها رو تایید نمی کردم و توضیح هم داده بودم که اگر تایید کامنت شما براتون مهمه،لطفا برای من کامنت نگذارید.امیدوارم توضیحاتم کافی باشه.ممنونم

سلام
حق شما در تایید نکردن نظرات در وبلاگتون جای بحث نداره
البته واضحه که یک گفتگوی دو طرفه خوشایند تر از تک گوییه
اما
همین که نظرها رو می خونی و از اونها مطلع میشی هم خوبه
به قول معروف :
"کاچی به از هیچی"

ربولی حسن کور چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت 08:45 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
با اون مورد شماره یک شدیدا موافقم
این روزها اون قدر بدبختی و مشکلات داریم که دیگه حال و حوصله خوندن بدبختی های دیگرانو نداریم

سلام
و البته همچنان حق اون عزیزان در نک و نال کردن در وبلاگشون محفوظه

پ.ن :
یه سوالی بپرسم ؟
چطور این همه اطلاعات شامل ایمیل و آدرس وبلاگ و آی پی در زمان نظر دادن همراه نظرت نشون داده میشه ؟
من ناچار هر جا که نظر میذارم دستی آدرس وبلاگم رو مینویسم که به شدت برام ناخوشاینده نوشتنش
حتما جایی در تنظیمات وبلاگ هست درسته؟

Baran شنبه 4 بهمن 1399 ساعت 11:19

سلام بر شما
اتفاقا شما با پاسخ هاتون آدمو شرمنده می کنید.وخیلی خیلی ممنون از دقت و وقتی که گذاشتین.بینهایت ممنون و سپاسگزارم.
۱_
۲_خیلی ممنون بابت امیدبخشی تون.
۳_بله.کاملا درست می فرمایید.ولی یادتون هر کدام شون طعم و مزه ی خاص و مخصوص خودشونو دارن.در نوار شمالی هم.نه تنها هر استان.هر محله آداب و رسوم و زبان و لهجه ی خاص و مخصوص خودشونو دارن.مثال؟چهار کیلومتر.آن طرف تر از خونه ی پدربزرگم.آداب رسوم و زبان و لحهجه مردمان صدو هشتاد درجه متفاوتِ
دکتر اسماعیل جهرمی تو برنامه ای گفتن.هرچند کیلومتر.زبان و لهجه پرنده هم با هم تفاوت داره.وبعد .مثال زدن.لهجه گنجشک های ولنجک.با گنجشکای جوادیه.

۴_خوب و بد در همه ی اقوام هست.والبته ما مشکلی با کرد و ترک و لرو گاش و تالش و فومنی و رودباری و دیگر اقوامی که در گیلان ساکن هستند نداریم.
که هر چه می کشیم.متاسفانه از خون خودمونه.
راجب این اقوام،
بزرگان و روستایی ها.همیشه به نیکی یاد میکنند.وآن چند خانواری که مقیم روستا شدن .خودم از نزدیک باهاشون برخورد کردم.با آنچه که ازبزرگترها شنیدم.کاملا صحیح بود و هست.
۱ .مهرورزی ضرب در بینهایت خودش ...از مرزها می گذره و
به شوق اکبر می رسه.
خیلی ممنون از شما.بابت اشاره به دل گنده و... همه کس و همه چیزی که درش جا هست .
والبته.یادی کنیم از گردنه های باران دید و
رنج های عاطفی .وخوب.هرکی خربزه می خوره.پای لرزش ام ...وبه قول سید صاحلی.دست بردار دختر.این را پایت نوشته اند.....والهی شکر.ما راضی ایم به رضاخودش

اون فاطی نبود عزیزمن.سوسن جونِ تسلیمی.در باشو غریبه ای کوچک بود

۳.امیدوارم مشکل آن عزیز حل و فصل شه،واگر هم نشد.بفروشه .آدم از دست همسایه بد.باید کوچ کنه.ما خودمون کوچه آفخرا .آپارتمان نشین بودیم.بابت رفتار همسایه خمام ی مون خونه رو فروختیم و
ویلایی نشین.درکوچه ای که،کرد و ترک و تالش وگالش و گیلک و رودباری و
رودسری شدیم.والبته که.همه ی خمام ی ها .مثال آن همسایه ی بی منطق نیستن.


و اما چهار+یک؛

از بروبچه های پدربزرگ.فقط ما روستا بودیم.که الان.بیست و چند ساله.کوچ کردیم رشت.
هیچ وقت.از هیچ کسی کتاب و وسیله قرض نگرفتم.چرا؟چون خوش ام نمیاد.لاکن بله.خود پسرعمو واسه خودمه

خیلی ممنونممم.سلامت و سرافراز باشید

"اون فاطی نبود عزیزمن.سوسن جونِ تسلیمی.در باشو غریبه ای کوچک بود"
شرمنده
همیشه این دوتا رو با هم اشتباه میگیرم . فکر میکنم صورت هاشون احتمالا شباهتهای بنیادی با هم دارن وگر نه من کجا و فاطی رو به جای سوسن گرفتن کجا

Baran جمعه 3 بهمن 1399 ساعت 22:15

سلام بر شما
سپاس؛خیلی ممنون از پاسخ های همیشه خوب شما.

بله.و من. سپاسگزار خداوند ام.که روستا زاده ام و زندگی در روستا رو تجربه کردم.
وقتی خواندم" شناسایی" یاد شعر سهراب افتادم و
تو دل ام زمزمه اش کردم:"کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ/کار ما شاید این است/که در افسون گل سرخ /شناور باشیم/پشت دانایی اردو بزنیم/دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم/صبح ها وقتی خورشید در میاید متولد بشویم/هیجان ها را پرواز دهیم/روی ادراک؛فضا؛رنگ؛صدا؛پنجره؛گل؛نم بزنیم/
آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی/ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم/بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم/نام را باز ستانیم از ابر/از چنار؛از پشه؛از تابستان...

+دوست داشتم تو حیاط مون .درکنار درختای آلوچه.درخت زردآلو و آلبالو داشته باشم.به پدر گفتم.برام خرید و توی حیاط کاشتیم.درخت آلبالو با شاخه بال قد کشید.سال اول یک مشت آلبالو.سال بعد یه سبد.سال بعد تا چشم کارمی کرد.آلبالو.
اون بالا .درکنار شاخه برگهای رج .به رج.آلبالو آویخته.هوا عالی بود.
درخت زرد آلو اما.هیچ وقت میوه نداد.بهار و تابستان و خزان و
بی برگ.ایام می گذراند.یادمه.پدر زرد آلو و برگه زردآلو می خرید.می رفتم پای درخت می خوردم

پ،ن.:راستش.از نظر ما.شمال یعنی مازندران.ما اهل گیلان و ساکن مرکز گیلانیم و
روستا مون جزء حومه ی رشت محسوب میشه.

چون کردها رو دوست دارم.
چون زبان و لحن تلفظ واژگان شونو دوست دارم.
چون لباس ها شون دوست دارم.
چون خیلی با جزئیات و خصوصیات دوست شون دارم.
چون تماما و مخصوصا دوست شون دارم.
بژی کورد

*سالها پیش.آقای محسن آریا پاد.یه بغل کتاب به پسرعموم هدیه دادن.از میان آن کتاب ها.یکی شان"گیلان مهر"بود. آن کتاب باجزئیات.روستاهای گیلان و کردهای مهاجر رو به تصویر کشیده.

سلام باران
ممنون از وقتی که گذشتی و با جزئیات نوشتی

1- شعر سهراب سپهری رو تا اینجاهاش دیگه نشنیده بودم معمولا بیش از دو بیت اولش رو کسی حوصله اش نمیکشه بنویسه .سپاس

2- "درخت زرد آلو اما.هیچ وقت میوه نداد"
یه کم باورش سخته که این درخت توی گیلان ثمر نده چون هم خوانواده هاش مثل هلو و آلو رو میدونم که میوه میدند . احتمال داره مشکل از خود درخت باشه؟ به چند نفر گیلانی مطلع دسترسی دارم . میپرسم اگر تایید کردند که دیده اند این درخت توی گیلان میوه بده برات توی وبلاگت نظر میذارم شاید انگیزه ای بهت بده که یکی دیگه بکاری

3- "از نظر ما.شمال یعنی مازندران"
چون از قدیم گفتند که چراغ پایه خودش و روشن نمیکنه
این که منظور از شمال مازندران باشه بیشتر مرهون پایتخت نشین هاست که تا فرصت پیدا میکنند از طریق جاده های سه گانه فرتی تشریف میآرن ویلا هاشون توی مازندران و توی محاوراتشون ازاصطلاح باکلاس "رفته بودیم شوماااال "استفاده میکنن.
از لحاظ جغرافیایی سه استان گیلان و مازندران و گلستان بی برو برگرد استان شمالی محسوب میشن و اصلا جای چونه نداره .
یادت باشه نارنگی هم جزو مرکباته حتی اگر از پرتقال و نارنج و گریپ فروت و لیمو کوچکتر باشه

4- "چون کردها رو دوست دارم"
من به شخصه در استفاده از کلمه "دوست داشتن" برای قومیت ها و نژاد ها محتاطم . فکر میکنم با کرد های مهاجر یا تبعیدی به گیلان برخورد نداشتی یا برخوردت کوتاه بوده . مبانی تفکر و منش و زندگی اونها رو باید از اهالی گیلک مجاورناحیه های مسکونیشون بپرسی . زندگی در یکی از اقمار رشت احتمالا شانس برخوردت با اونها رو کاهش داده . پرسشهایی ازبزرگان فامیل در این زمینه ممکنه اطلاعات بیشتری در این زمینه بهت بده .
پ.ن 1 امان از دل گنده و مهربون خانومهای گیلک
برای همه چیز و همه کس توش جا هست
مهربونی نباید مرز داشته باشه؟
پ.ن.2 منو یاد فاطمه معتمد آریا درفیلم "باشو غریبه ای کوچک " انداختی
پ.ن 3 یکی از بستگان از ده ها سال قبل ملکی در نواحی زندگی این عزیزان داشت
مشکلاتی که اون و خیلی های دیگه در طول این سالها داشتند باعث نوشتن این بند بود


5- "یه بغل کتاب به پسرعموم هدیه دادن"
از ویژگی های جالب زندگی در روستا :
"پسر عموم کتاب داره
پس
من کتاب دارم "
توی شهر عموما فرصت برای رفت و آمد بین فامیلها به اندازه کافی نیست در مقابل در روستا به دلیل نزدیک بودن خونه ها به هم امکان دسترسی بی حدی به خویشان هست که هم آثار مثبت داره و هم منفی
اثر منفیش اینه که کتاب هات فقط مال خودت نیستند
و
اثر مثبتش اینه که کتابهای پسر عموت ، همون کتابهای خودته



موفق باشی

یاسی جمعه 3 بهمن 1399 ساعت 06:45 https://jasmin2020.blogsky.com/

سلام
چشم ..حتما...اگر این کار شبانه روزی بذاره از جامون تکان بخوریم...این همه ساله اینجاییم هنوز وقت نکردیم استان بغل دستمون رو یه توک پا بریم ببینیم!!!دور از جون بسکه عین خر عصاری باید صبح تا شب و دوباره از شب تا صبح کار کنیم توی این خراب شده...قدر مملکت خودمون رو خیلی بدونین...

سلام
میدونم
همیشه آوای دهل از دور خوش بوده
اونجا طبق شنیده ها سر کار کردن با کسی شوخی ندارند
مثل کشور گل و بلبل خودمون نیست
خسته نباشی

یاسی جمعه 3 بهمن 1399 ساعت 00:42 https://jasmin2020.blogsky.com/

سلام
به به... چه طبیعت زیبایی داره این کهن دیار ما ....

سلام
تازه این عکس و امثال اون که میذارم از نگاه شتابزده و خام یه آدم معمولیه که تصادفا اونجا بوده حساب کن اگر یه عکاس حرفه ای مطلع از اقلیم ها ی مختلف روی این مناظر و چشم اندازها کار میکرد چی میشد
یاسی خانوم شما خودتون اونجا نیاگارا رو دارین که از عجایب دنیاست
اگر روزی روزگاری گذرت اونور ها افتاد عکس هاش رو حتما توی وبلاگت بذار

Baran جمعه 3 بهمن 1399 ساعت 00:02

به به؛چه آسمان تمیزی..

خیلی ام عالی.و همون جوری که هست. وبلاگ تونو توصیف کردین.
اجاق دل تون و
چراغ و بلاگ تون گرم و روشن

وان شاءالله مشکلات شخصیِ شماو وبلاگ های مورد نظر تون برطرف شه و
خیر و خوشی در زندگانی همه عزیزان جاری و ساری باشه...

پ.ن؛متاسفانه.زردآلو تو استان ما بار نمیده.فقط برگهای زیبا و قلبی شکلش.سبز میشه و
خزان و ...

سلام باران
ممنونم از حسن نظرت
یکی از ویژگی های تولد و زندگی در روستا همین قابلیت شناسایی حیوانات ، درختان و گیاهانه .من به شخصه فقط چند تا درخت رو میشناسم و فک نمیکنم توی عمرم اصلا درخت زرد آلو دیده باشم

پ.ن.: چرا با اینکه اهل و ساکن شمال هستی اطلاعاتی با جزئیات از بعضی روستاهای کرد نشین داری؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد