22

آیا واقعا مشت نمونه خرواره؟

در بعضی از شاخه های علم  این ضرب المثل نه تنها صادقه بلکه تنها راه انجام کارهاست

در نظر بگیرید که برای گرفتن خون و انجام آزمایشات پزشکی برید آزمایشگاه و بجای اینکه

طبق معمول ازرگ ساعدتون خون بگیرند بهتون بگند که دکترتون خواسته این خون به

دلایل پزشکی از رگ گردن یا مچ پای شما گرفته بشه . چرا؟ چون فلان ماده در خون این قسمت

فراوانیش بیشتره و غیره . واضحه که برای ما این مساله قابل درک و قبول نیست چون معتقدیم

خون رو از هر جای بدن که بگیرند برای آزمایشات پزشکی ارزش یکسانی داره . یعنی اینکه

در اینجا واقعا به مشت نمونه خروار بودن معتقدیم

اما

همه به تجربه درک کردیم که فضای وبلاگستان نمونه خوبی  برای نتیجه گیری در

مورد کل اجتماع نیست . یکی از الزامات نمونه گیری همگن بودن محیطه . یعنی اگر بخواید

از مخلوط آب و آبلیمو و شکر و تخم شربتی موجود در یک پارچ لیوانی برای نمونه برداید مسلما

عقل حکم میکنه که قبل از نمونه برداری اول این مخلوط رو خوب هم بزنید تا کاملا همگن

بشه و بعد میشه  خصوصیات محتویات لیوانی که از این پارچ برداشتیم رو به کل پارچ تعمیم بدیم

  همه میدونیم که جامعه  وبلاگ نویسان از همه اقشار تشکیل دهنده جامعه با همون نسبتی که

جامعه رو تشکیل میدند نیستند یعنی اگر در جامعه دانش آموزان 35 درصد اجتماع رو تشکیل

میدند به این معنی نیست که  35 درصد وبلاگ نویسان دانش آموزند . در واقع مطابق تجربیاتی

که داریم  مثلا هیچ تناسبی    بین نسبت  تعداد  وبلاگ نویسان مونث مجرد  بالای 30 سال  به تعداد

کل وبلاگ نویسان  با نسبت تعداد  مونث های مجرد بالای 30 سال به کل تعداد افراد اجتماع

وجود نداره . نتیجه اینکه وبلاگ ها محل مناسبی برای اطلاع از سبک زندگی و عقاید اقشار

مختلف یک جامعه  نیستند

درصد بالایی از اقشار مختلف جامعه حتی در اوج شکوفایی وبلاگ نویسی از این ابزار استفاده

نمیکردند  در واقع همین الان هم درصدی  از وبلاگ نویسان  کسانی هستند که در

عرصه اجتماع به موقعیتی که انتظارش رو میکشیدند نرسیدند و این رسانه محلی برای بیان

احساسات و نظریات اونها در مورد اجتماعیه که به اونها اجازه رشد و رسیدن به آمالشون رو نداد

آیا جامعه واقعی همون چیزیه که توسط این قشر غالب  وبلاگستان توصیف میشه؟

آیا روش زندگی اونها که خودشون در وبلاگهاشون توصیف میکنند روش زندگی متعارف

طبقه ای هست که اونها نماینده اش هستند؟

به نظر من نیست

اینها رو گفتم  چون درخیلی از  وبلاگها  به توصیف انواعی از زندگی برمیخوریم که با هنجار های

جامعه مغایرت شدید دارند . وبلاگ نویس ممکنه در هر سطحی از طبقات اجتماع باشه

ولی  سبک زندگی بدون قید و بندی  که به تعبیر خودشون  مدرن نامیده میشه  با چار چوبهای

اعتقادی مردم فارغ از طبقه و گرایشات مذهبی یا سیاسی یا قومیتی در تضاده

مثلا کدوم پدری یا مادری  هست که وقتی بفهمه که دختر دانشجوی 25 ساله اش در شهر

محل تحصیلش با دوست پسر های متعدد داشته   و سطح روابطش رو با اونها به  سطح

روابط ج ن س س ی ارتقا داده   این کار رو تایید کنه و اون حق دخترش بدونه؟

وبلاگ نویسانی از این دست همیشه انواع شاه قلی ها رو هم پشت سرشون دارند

کسانی که  هم اعتقاد با خودشون هستند و هر نظر متفاوت رو تهدیدی برای سبک

زندگی آزادشون میبینند آیا واقعا امثال این نمونه که در وبلاکستان کم هم نیستند

  میتونند مصداق مشتی  نمونه  خروار باشند؟یعنی این فرهنگ فعلی ماست؟



نظرات 1 + ارسال نظر
Soly سه‌شنبه 25 آذر 1399 ساعت 01:16

هر فردی که دراجتماع زندگی میکنه به نوعی از اداب ورسومی که توی زندگیش داره ،سبک زندگیش میکنه.خب چون فراوانی زیاده توی سلایق وعلایق نمیشه نتیجه درستی گرفت که مثلا افراد مجرد وسن بالا به یه سبک پیش میرن.بقولی هرکسی خودش رو لایق میدونه.اگه دقت کرده باشی از مورد مشابهی نوشتم از دختری که هم سن من هست و شرایط مشابه من پیش روش بوجود اومده.حسادت توی زندگی خانومها هست ولی درصد بیشترش برمیکرده به نشون دادن زندگی دوفرد با یک سن و یک جنس و یه شرایط مشابه .ونوشتم که باوجود چشم ودل سیر بودنش برخوردای مشابهی مثل من انجام نداده .بیشتر مثله دخترای بیست ساله رفتار کرده بنظرم .شاید پرتجربه تر ازین حرفا.

درست میگی
منظورم از این متن این بود که نباید با خوندن وبلاگها تصور خاصی در مورد کل جامعه پیدا کنیم اگر چه نویسندگانشون جزیی از همین جامعه ما هستند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد