73

 پست مختصر نوشته بودم  برای مرگ بی سرو صدای یکی از خدماتی های

جوون سازمانمون " بهروز" که ناگهان مبتلا شد و به همون سرعت هم از بین ما رفت

چند ساعت بعد از نوشتن  وقتی خواستم مختصری متن رو  ویرایشش کنم

جز دو خط اول بقیه اش پرید

خیلی حالم گرفته شد دیگه حسی  برای دوباره نویسی نداشتم
اون پست و یکی دو خط باقی مونده رو حذف کردم
بیچاره  حتی تا این حد هم شانس نداشت که چند خط در موردش برای آینده بیادگار بمونه

  
واقعا ما توی این دنیا چکاره ایم
برای من دیگه تشخیص درست و نادرست ممکن نیست
وقتی انقدر مظلومانه و بی پناه به مرگ نزدیکیم دیگه انگیزه برای چکاری برای آدم می مونه؟

در سایه مرگ فقط باید در حال زندگی کرد
نه گذشته دیگه مهمه و نه آینده
فقط حال و لحظه
من به همچین زندگی ای عادت ندارم


پ.ن 1 :

من دوست ندارم  غمگین و با  آه و ناله بنویسم ولی مرگ ناگهانی

کسی که هر روز میدیدمش  اونهم اینطور بی هدف و پوچ  منو تحت تاثیر خودش قرار داده


پ.ن 2 :

ظاهرا در بقیه دنیا جز چند تا کشور مشکل کرونا تحت کنترله

اما ما  بلطف برخورد منطقی و مدبرانه   دست اندر کاران   داریم 

کم کم جزو چند کشوری می شیم که قرارگاه اصلی کرونا  شدند

و در نتیجه حضور مردمشون  در هر کشور دیگری  خطر

سرایت کرونا رو براشون تداعی میکنه و ناخوشاینده

احتمالا در آینده نزدیک حضور هر ایرانی در کشوری دیگه با عکس العمل منفی

و کرونا هراسی مردم اون کشور همراه می شه

پس توی این لیست هم جزو اول هاییم

لیست سیاه دیگری نیست با سر شیرجه بزنیم توش

و رتبه های بالاش رو در  اختیار خودمون بگیریم ؟


پ.ن 3 :

نظر بند باز باعث شد که چیزی براش بنویسم

بعد نوشتن جواب  بفکرم رسید   عمومی اش کنم تا لااقل

چند خطی از بهروز  در اینجا ثبت بشه

این پست - با تغییراتی - در واقع  جوابی بود که برای  نظر "بند باز " نوشته بودم 

و جایگزین پست پاک شده شد


پ.ن 4 :

پدر بهروز کارگری بود که چند سال پیش در محل کار سکته کرد و مرد

امروز همکاران می گفتند که مادر و خواهرش هم مبتلا شدند

و حال اونها هم وخیمه

چه میشه کرد جز دعا؟

اونهایی که باید کاری میکردند نکردند

و

به اینجا رسیدیم 

اینکه به کجا داریم میریم چیزیه که بازماندگان خواهند دونست


نظرات 7 + ارسال نظر
رافائل چهارشنبه 10 شهریور 1400 ساعت 21:33 http://raphaeletanha.blogsky.com

ببین منظور منو بد برداشت کردی! من نمیگم اونجا که حقمونه، سکوت کنیم یا ما هیچ نقشی در زندگی نداریم ، من میگم نمیتونی بگی زندگی اون شخص پوچ بوده!
اتفاقا ما ها جزئی از یک کل بزرگ هستیم. کیهان رو درنظر بگیر، ما اونقدر خرد و کوچک هستیم که دیده نمیشیم. من بیشتر از بعد فیزیک نگاه میکنم. اگر هرکدوم از ما رو شبیه به یه اتم در نظر بگیری، به تنهایی خرد و بی ارزشیم اما هر کدوم در جای خودش باعث ایجاد این جهان شده و هر تغییری بر یک ذره، در زندگی بقیه موثره، حرف من اینه که چرا خرد بنگریم.
اما در بعد دنیایی و روی زمین، بله ما باید دنبال حق خودمون باشیم. من به شخصه از اینکه هی بابت هرچیزی توی گوشمون کردن که دعا کنیم مخالفم. میگم یه عده تو مغزمون کردن که بابت همه چیز دعا کنیم تا هیچ وقت به توانایی های خودمون ایمان نداشته باشیم و همیشه دنبال یه نیروی غیبی برای حل کردن مشکلات باشیم. اگر با دعا کردن قرار بود کاری درست بشه، انسان از حرکت می ایستاد. خداوند به من و شما و بنده هاش عقل و خرد داده تا بتونیم بر مشکلات فائق بیایم. همونطور که دیدیم در اروپا و امریکا توانستند. خدا بیکار نیست که ما دعا کنیم بیماری برطرف بشه اونم بگه چشم. از تو حرکت از خدا برکت....

حالا باهات موافقم رافی !!!!


رافائل چهارشنبه 10 شهریور 1400 ساعت 16:05 http://raphaeletanha.blogsky.com

ببین من که مدتهاست به چیزهایی که از بچگی توی گوشم کردند هیچ باوری ندارم. اما معتقدم هر زایش و مرگی به منظور و قصدی اتفاق میفته! اینکه هدف از دنیا اومدن و مرگ این جوون چی بوده، چیزیه که فقط خالقش میدونه و بس. حتما اون تاثیری که قرار بوده در دنیا بگذاره، باقی گذاشته! دانش و فهم این موضوع از عهده ی من و شما خارجه! اینکه ما چه هدفی در این دنیا داریم و آیا بهش میرسیم یا نه، فرصتیه که خدا به ما داده و بس. یا میتونیم ازش استفاده کنیم. یا نمیتونیم. اما هدف از خلقت ما چیزیه که دست ما نیست. هر زمان که محقق بشه باید بریم. شاید حتی هدف از زایش خیلی از ماها، مرگمون در لحظه ای خاص و تحت شرایطی خاصه!

نه رافی باهات موافق نیستم
یه لحظه فرض کن این چیزهایی که گفتی فقط نظریه پردازی
و ناشی از تفکرات ذهن ما انسانها باشه و واقعیت چیز دیگر
چی میشه ؟
زندگی باز با همین روحیه توکل و تسلیم پیش میره یا با تقدس زدایی و پرسش و طلبکاری مردم از مسوولین؟

از کجا میدونی هر زایش و مرگی به منظور و قصدی اتفاق می افته؟
دلیلی براش داری ؟
فقط چون به ما گفتند هیچ چیز در این دنیا بی هدف نیست باید بپذیریم که واقعا در این دنیا هر چیزی هدفی داره؟
این چیزها فقط از حدس و گمان و تفکرات ما ناشی میشه
یه چیزی به اسم قانون علت و معلول برای خودمون ساختیم و فکر می کنیم همه کاینات از این ابزار ساخت ما تبعیت میکنه و با این ابزار میتونیم دنیای اطرافمون رو بشناسیم و در چارچوب ادراکاتمون نگه داریم
ولی
دنیا بزرگتر و پیچیده تر و بی نظم تر از اونی هست که با ذهن ما قابل درک باشه
ذهن انسان انقدر بلند پروازه که باعث تولید انواع نظرات در طول تاریخ در مورد این دنیا و اهدافش شده
ولی
همش نظره و نه واقعیت
هیچ کدوم از نظرات قابل اثبات نیستند
فقط تعداد پیروانشون در طول تاریخ کم و زیاد میشه که این هم دلیل درستی یا نادرستی یک نظریه نیست
هیچ کس از مرگ برنگشته که بگه واقعیت چیز کوچکی از این دنیا یعنی زندگی ما انسانها و بعد اون چیه

این چیز هایی که گفتی دقیقا همون چیزهاییه که از بچه گی توی گوش ما خوندن و باهاش رشد کردیم و جزیی از ما شده
نتیجه پذیرش این نوع تفکرات ؟
پذیرش وضع موجود و نپرسیدن سوال هایی از این دست که صاحبان زر و زور در کشور چه کارهایی رو باید میکردند و نکردن که به اینجا رسیدیم و چرا بقیه دنیا مثل ما نیستند؟
امثال بهروز نمی مردند اگر ....

میله بدون پرچم چهارشنبه 10 شهریور 1400 ساعت 15:54

سلام
این اعداد و ارقام واقعاً تکان‌دهنده است... بالاخره خوب یا بد کوه هم تکان خواهد خورد!
اگر مجموع دوست و آشنایان و اقوام نزدیک را حساب کنیم با توجه به این تعداد مرگ و میر و با توجه به این نحوه مدیریت متاسفانه هر سه ماه یک بار دور از جون چنین بهت‌زده می‌شویم.

سلام
واقعا تکلیف مشخص نیست که چه باید کرد
بلانسبت شبیه یه گله منتظر سلاخی در کشتارگاه شدیم
جالب رفتار بعضی مدیران سازمان ماست که انتظار دارند حتی این دو روز دور کاری اجباری رو هم بیایم سر کار تا کارهاشون انجام بشه .
مشخص نیست که فردا کی سالمه و کی مبتلا و اونوقت این مدیران بفکر تعویق نیفتادن کارهاشون هستند . یعنی جون کارمند تا این حد بی ارزشه ؟

رافائل چهارشنبه 10 شهریور 1400 ساعت 13:36 http://raphaeletanha.blogsky.com

سلام.
مرگ چیزیه که کل وجود آدم رو به هم میریزه! کاملا درکت میکنم که حالت بد باشه و احساس پوچی بهت دست بده!
توی دنیا خیلی ها صرفا در حال زندگی میکنند. اما ما، به دلیل عدم ثبات شرایط اقتصادی، مثل مورچه ها همیشه در حال کارکردن و دونه ذخیره کردن برای زمستونیم. آخرش هم معلوم نیست میتونیم از دونه ها استفاده کنیم یا نه!
امیدوارم مادر و خواهرش زودتر خوب بشن.
حرف برلی گفتن زیاد دارم اما فکر میکنم بهتره سکوت کنم.

سلام رافی
مرگ پوچ و بیهوده و بدون افتخار کسی که هر هفته چند بار می دیدیش تمام اعتقادات آدم رو بهم می ریزه
فکر می کنم از کجا معلوم چیزهایی که در مورد این دنیا از یچگی توی گوشمون خوندند درست باشه
ظاهرا دنیا بی سر و سامان تر از این حرف هاست

شکوه چهارشنبه 10 شهریور 1400 ساعت 09:02

سلام احساس شما رو در مورد مرگ آقای بهروز درک میکنم چون اخیرا تجربه ی مشابهی داشتم مرگ سرایدار میانسال مجتمع مسکونی ما که به طرز مشکوکی اتفاق افتاد و من به جرات میگم یکی از کسانی بود که مرگش شدیدا منو تحت تاثیر قرار داد و با اینکه دو ماه از این اتفاق گذشته هنوز یادآوریش قلبم رو‌مچاله میکنه کسی که هر روز جلوی چشم ما بود روح محمد آقا و آقا بهروز شاد

سلام شکوه
مرگ آدمهای اینطوی که دم دستند ولی عضو خونواده نیستند و ظاهرا بی تاثیر مستقیم در زندگی ما گاهی اثراتش خیلی زیاد تر از تصوره
ما رو در مورد اعتقاداتمون نسبت به این دنیا و قواعدش به شک می اندازه

مرگ محمد ها و بهروز ها خیلی از کارهای ما در زندگی بی معنی و اتلاف وقت جلوه می ده
اگر زندگی همینه که به مویی بنده پس باز باید دوباره همین طوری باشیم که الانیم ؟
واقعا انقدر دنیا بی سر و ته بود و ما نمی دونستیم ؟
اگر خودمون جای اونها بودیم چه چیزی الان فرق می کرد ؟
اینها نمونه ای از سوالاتیه که برای آدم پیش می یاد و کسی نیست که به اونها جواب بده

بندباز چهارشنبه 10 شهریور 1400 ساعت 00:39 http://dbandbaz.blogfa.com

الهی... قشر کارگر همیشه تاریخ مظلوم و بی پناه بوده و هست... ما هم جز همین قشریم و خب عملا جایی در رده های اجتماعی حساب نمی شیم...
گاهی میگم خداجون چرا مرگ چند تایی از اون مقصرین رو نشون ما نمیدی تا دلمون خنک بشه؟ بعد از خودم خجالت میکشم...
به نظرت واقعا روز حساب و کتابی هست؟ یعنی مسببین و مقصرین بازخواست می‌شن؟ اون زمان دیگه چه فرق میکنه کی چیکار کرده؟...

من هم واقعا از پوچی این دنیا در عجم
میلیونها آدم اومدند و رفتند
و
میلیونها و میلیاردها نفر دیگه هم خواهند اومد و رفت
من کجای کارم؟
عدالت اصلا چیه ؟
حق اصلا یعنی چه ؟
و
....
یه عالم سوال دیگه که جوابی منطبق با واقعیت براشون نیست
هر جوابی هست از نوع " تعبدی " و " اعتقادیه "
آیا واقعا مدعیان اتصال به خالق به خالق متصل بودند/هستند ؟
همیشه سوالات معصومانه " PK" توی سرم می پیچه
از درک دنیای اطرافم عاجزم بند باز
خسته ام
و
فقط بدون هیچ تلاشی برای تغییر دارم میذارم جریان زندگی ، منو هم با خودش ببره تا زمانی که نوبتم بشه و از بالای آبشار حیات پرتم کنه پایین
و
من هم برم به جایی که کسی ازش بر نگشته
چه خوب گفته شاعر که :
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید اینست که در افسون گل سرخ شناور باشیم

soly سه‌شنبه 9 شهریور 1400 ساعت 22:44

توکلمون به خداوند مهربون هست و خواهدبود و بوده ... قرین رحمت الهی باشد .

خدا همه رفتگان رو بیامرزه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد